responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4332

 

جاسوس ، مأمور کسب اخبار و اطلاعات سرّی در زمینه های مختلف و ابلاغ آن به خلیفه و سلطان یا هرکسی که به وی مأموریت داده است . جاسوس در لغت به معنای جستجوکنندة احوال و خبررسان است ( رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «جسس »). واژه های عین (جمعِ آن : عیون )، صاحب الخبر، مُنهی و گاه مُشرف نیز در منابع معادل جاسوس به کار رفته اند. وظیفة اصلی جاسوس تحقیق در بارة احوال دشمن و گزارش آن به افراد خودی بود، اما در طول تاریخ وظایف متنوع دیگری به وی محول گردید ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). واژة جاسوس عمدتاً معنایی منفی را به ذهن متبادر می کند (برای نمونه رجوع کنید به دهخدا، ج 2، ص 574)، به طوری که جاسوس را «صاحب سرّالشر»، در برابر ناموس به معنای «صاحب سرّالخیر» دانسته اند ( رجوع کنید به ابن منظور، همانجا). در نصیحتنامه ها و کتابهای آداب الملوک ، توصیه های فراوانی در بارة ویژگیهای جاسوس و نحوة به کار گرفتن او شده

است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). چون نظام جاسوسیِ مؤثر، به قدرت فرمانروا و پادشاه کمک می کند، گماشتن جاسوس در همة حکومتها مورد توجه بوده است و تمام پادشاهان ، بدون استثنا، برای کسب اطلاع در مورد اتباع ، وزیران ، صاحب منصبان ، ملتزمان و خانواده های خود و نیز دشمنان خارجی از جاسوسان استفاده می کردند.

هخامنشیان به امر خبرگیری اهمیت فراوان می دادند. بنا به گزارشهای مورخان یونانی ، آنان نهادی به نام «چشم و گوش شاه » داشتند که علاوه بر بازرسی ممالک تابعه و نظارت بر آنها، جاسوس نیز بودند (بریان ، ج 1، ص 725ـ727؛
فرای ، ص 109ـ 110). همچنین در جنگها، جاسوسانی را مأمور



شناسایی سرزمین و بررسی امکانات دشمن می کردند ( رجوع کنید بههرودوت ، ص 198ـ201). این نهاد در دورة ساسانیان گسترش یافت و پادشاهان ساسانی با گماشتن «منهیان و جواسیس » در داخل ، بیم و هراس همگان را بر انگیخته بودند ( نامة تَنْسَر به گُشنسپ ، ص 71). جاسوسان اردشیر بابکان (حک : 226ـ241 میلادی )، او را از هر آنچه در قلمروش می گذشت ، آگاه می کردند ( رجوع کنید به جاحظ ، ص 167ـ 168؛
ابراهیم بن محمد بیهقی ، ج 1، ص 234؛
ماوردی ، ص 388). برخی از پادشاهان ساسانی ، خود به صورت ناشناس وارد قلمرو دشمن می شدند و به جاسوسی می پرداختند ( رجوع کنید به مسعودی ، ج 1، ص 298ـ300، 303).

پیش از اسلام ، قبایل عرب ، به ویژه قریش ، برای محافظت از کاروانهای تجاری خویش به جاسوسی اهمیت فراوان می دادند. با ظهور اسلام و استقرار مسلمانان در مدینه ، مشرکان و مخالفان اسلام به دشمنی با مسلمانان پرداختند. در برابر، برای مقابله با این دشمنیها، به جاسوسی بیشتر توجه شد. پیامبر اکرم ، برای کسب اطلاع از فعالیتهای سیاسی ، نظامی و اقتصادی دشمنان ، همواره جاسوسانی اعزام می کرد (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بهتجسس * ). خلیفة دوم نیز توجه ویژه ای به امر جاسوسی داشت ( رجوع کنید به جاحِظ ، ص 168ـ169؛
ماوَردی ، ص 387). گسترش فتوحات اسلامی ، به ویژه در مصر و شام ، به دلیل همسایگی با روم ، موجب افزایش فعالیتهای جاسوسی در میان مسلمانان و رومیان گردید (برای نمونه رجوع کنید به واقِدی ، ج 1، ص 150، 259، 282، ج 2، ص 17، 56، 72، 144، 279؛
عمادالدین کاتب ، 1987، ج 3، ص 149). امام علی علیه السلام نیز سفارشهایی در بارة نحوة به کارگیری و ویژگیهای جاسوس (عین )، به ویژه برای نظارت بر رفتار کارگزاران حکومت ، دارد ( رجوع کنید به تجسس * ).

در دورة امویان (40ـ132) و پس از آن ، جاسوسی به دو صورت رسمی و غیررسمی رونق فراوان یافت . جاسوسان رسمی زیر نظر دیوان برید و با نام صاحب الخبر فعالیت می کردند (برای آگاهی بیشتر از این نوع جاسوسی رجوع کنید به برید * ؛
نیز رجوع کنید به عباسی ، ص 179ـ186) و گاه صاحب دیوان انشاء متولی جاسوسان بود (قَلْقَشَنْدی ، ج 1، ص 123؛
منجّد، ص 88). منصب «صاحب الخبر»ی گاه به صورت موروثی در یک خانواده دست به دست می گشت ( رجوع کنید به عمادالدین کاتب ، 1393، ج 2، قسم شعراءالعراق ، جزء 4، ص 601؛
نیز رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 5، ص 2202). در کنار این نهاد، نوعی جاسوسی غیررسمی نیز شکل گرفت . بدین ترتیب که هر خلیفه ، سلطان ، امیر یا وزیر، چون گزارشهای رسمی را کافی نمی دانست ، اشخاصی را به صورت ناشناس ، در مناصب و مشاغل مختلف به جاسوسی در مسائل داخلی یا خارجی منصوب می کرد ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). به دلیل پنهانی بودن فعالیت این نوع جاسوسان ، از تشکیلات اداری و نحوة فعالیت آنان اطلاع چندانی در دست نیست . خلفا و امیران اموی ، هر یک ، جاسوسانی در میان دشمن و نیز در

داخل قلمرو خود داشتند (برای نمونه رجوع کنید به جاحظ ، ص 169؛
مسعودی ، ج 3، ص 307؛
بلعمی ، ج 2، ص 937؛
اَبْشیهی ، ج 1، ص 111). نامه ای که عبدالحمیدبن یحیی کاتب در 129 برای ولیعهد و فرزند مروان بن محمد (حک : 127ـ132) نگاشته و در آن سفارشهای فراوانی در بارة چگونگی به کارگیری جاسوسان و ویژگیهای آنها کرده ، نشان دهندة اهمیت امر جاسوسی در این دوره است ( رجوع کنید به ص 192ـ193). با این حال ، برخی ( رجوع کنید بهابراهیم بن محمد بیهقی ، ج 1، ص 254؛
ثعالبی ، ص 108) عدم توجه جدّی به امر اطلاع رسانی و ارسال جاسوسان را یکی از علل سقوط امویان شمرده اند.

در دورة عباسیان (132ـ656)، به سبب شکل گیری فِرَق سیاسی و کلامی مختلف و نیز تشکیل حکومتهای نیمه مستقل ، به جاسوسی توجه ویژه ای شد. منصور (حک : 136ـ 158) جاسوسان خود را به صورت ناشناس به هرجا می فرستاد ( رجوع کنید بهطبری ، ج 7، ص 519 ـ520) و جاسوسان هارون (حک : 170ـ193) همة اخبار آشکار و پنهان امرا را به اطلاع وی می رساندند (ابن دایه ، ص 63). مأمون (حک : 198ـ 218) نیز جاسوسان فراوانی در داخل و خارج گماشته بود. نُوَیری فقط پیرزنانی را که برای مأمون جاسوسی می کردند، 700 ، 1 تن ذکر کرده است (ج 22، ص 239؛
نیز رجوع کنید به رفاعی ، ج 1، ص 327ـ 328). سایر خلفای عباسی نیز این سیاست را ادامه دادند و به ویژه سرزمین روم پر از جاسوسان زن و مرد عباسی بود ( رجوع کنید بهتنوخی ، ج 3، ص 276ـ283، ج 8، ص 112ـ114). جاسوس گماری امیران و حکام برخی شهرها، از جمله اسحاق بن ابراهیم مُصْعَبی ، امیربغداد، نیز در این دوره مشهور است ( رجوع کنید به جاحظ ، ص 170ـ171؛
ثعالبی ، ص 109).

خاندانهای حکومتگر معاصر با عباسیان نیز به گماشتن جاسوسان توجه داشتند. به گفتة گردیزی (ص 315)، عمرولیث صفاری (حک : 265ـ289) بر هر «سالار و سرهنگی » جاسوسی می گماشت . وی افرادی را از کودکی برای این کار تربیت می کرد و آنان را به امیران خود می بخشید تا اخبار آنان را به او گزارش کنند (ثعالبی ، ص 108).

در عهد آل بویه ، مُنهیان ، اخبار سرزمینهای دور همچون کاشغر را با سرعت به اطلاع وزرا و امرا می رساندند (عنصرالمعالی ، ص 219؛
شمس منشی ، ج 1، جزء 1، ص 241ـ242). جاسوسان



عضدالدوله (حک : 338ـ372) هر نوع خبری را در بارة درباریان به وی اطلاع می دادند (صابی ، ص 72). او از مکتب داران خواسته بود که از کودکان در بارة فعالیتهای پدرانشان کسب اطلاع کنند و به دیوان برید خبر دهند (ابوشجاع روذراوری ، ص 59). به نوشتة مسکویه (ج 2، ص 83، 803)، ابوالفضل بن عمید، وزیر رکن الدوله ــ که برای تأمین نیازهای مالی سپاهیان و کارگزاران حکومتی بر اموالِ مصادره ای تکیه داشت ــ کسانی را مأمور اطلاع یابی از اموال ثروتمندان کرد.

در دورة غزنویان (351ـ555)، شبکة گسترده ای از جاسوسان پدید آمد. محمود غزنوی (حک : 389ـ421) برای خبرگیری اهمیت فراوان قائل بود ( رجوع کنید به نظام الملک ، ص 81 ـ 82). پس از درگذشت وی ، به سبب اختلاف میان پدریان و پسریان ، دربار مسعود (حک : 421ـ433) به کانون جاسوسی و توطئه بدل شد؛
محمدبن حسین بیهقی در جای جای کتاب خویش به این جاسوس گماریها اشاره کرده است (برای نمونه رجوع کنید بهص 145ـ146، 430، 459، 619، و جاهای دیگر؛
نیز رجوع کنید بهبرتلس ، ص 131ـ133).

در دورة سلجوقی (429ـ511)، به رغم مخالفت الب ارسلان (حک : 455ـ465)، خواجه نظام الملک با گماشتن جاسوس و صاحب خبر ( رجوع کنید به نظام الملک ، ص 82؛
بُنْداری ، ص 76) تلاشهای فراوانی برای ایجاد تشکیلات سازمان یافتة جاسوسی به عمل آورد و قسمتهایی از کتاب سیاستنامة خویش را به این امر اختصاص داد ( رجوع کنید به ص 73ـ82، 87 ـ101). در این دوره برخی شعرا و ادبا، از قبیل ملک الشعرا ادیب صابر، به جاسوسی فرستاده می شدند ( رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی ، ص 93). وقوع جنگهای صلیبی (492ـ690) در این دوره ، از عواملی بود که موجب افزایش جاسوسی ، میان مسلمانان و رومیان ، به ویژة در حوزة مصر و شام ــ منطقة اصلی برخورد دو طرف ــ شد ( رجوع کنید بهابن اثیر، ج 11، ص 325؛
دواداری ، ج 8، ص 294؛
شیال ، ص 466ـ469).

سلاطین خوارزمشاهی نیز برای آگاهی از احوال دوستان و مکر دشمنانِ خود، همواره منهیان و جاسوسانی به سرزمینهای دور و نزدیک گسیل می کردند ( رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی ، ص 41ـ42).

در جریان فتح بغداد به دست مغولان در 656، ظاهراً میان امرای مغول و برخی بزرگان شهر، جاسوسانی در رفت و آمد بودند ( رجوع کنید به رشیدالدین فضل اللّه ، ج 2، ص 995). به علاوه ، در دورة مغول ، فرستادن جاسوس بین مغولان و سلاطین مصر بسیار رواج یافت ( رجوع کنید به ابن عِبْری ، ص 291؛
دواداری ، ج 8، ص 57، 252ـ 258). در بسیاری از جنگها و فتنه های داخلی نیز جاسوسان وظیفة مهمی ایفا می کردند ( رجوع کنید به رشیدالدین فضل اللّه ، ج 2، ص 1279). محمدبن هندوشاه شمس منشی (قرن هشتم ) در اواخر این دوره تعیین منهیان و جاسوسان را از لوازم اصلی ملکداری دانسته است (ج 1، جزء 1، ص 238ـ245، 340ـ 349). به نظر وی (ج 1، جزء 1، ص 240) وظیفة یک جاسوس ، از ده امیر که هریک هزاره ای را متکفل باشند، پراهمیت تر است . مقارن این دوره ، در هند نیز به امر جاسوسی اهمیت فراوان داده می شد. علاءالدین خَلجی (حک : 695ـ715) در هر محله و خانه و کوچه ، جاسوسانی گمارده بود (هروی ، ج 1، ص 152). همچنین ، به گزارش ابن بطوطه (ج 2، ص 106)، سلطان محمد تُغْلُق (725ـ752) با هریک از امیران خویش ، غلامی را برای جاسوسی همراه می کرد. به علاوه عده ای از کنیزانِ خانه های امرا و زنان کنّاس (جاروکش ) برای وی جاسوسی می کردند (همانجا؛
ترجمة فارسی ، ج 2، ص 126).

در دورة مغولان هند نیز، علاوه بر جاسوس ( رجوع کنید به بابر، ج 1، ص 580، 588)، کسانی با عنوان وقایع نگار، سوانح نگار، خفیه نویس ، و هرکاره ، حوادث سرزمینهای مختلف را به سلطان گزارش و برخی از وظایف جاسوس را انجام می دادند (علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات ، ج 2، ص 118؛
حسنی ، ص 338؛
حسینی ، ص 402ـ404). تیمور (حک : 771ـ807) بیش از سایر پادشاهان به جاسوسی و خبرگیری اهمیت می داد و جاسوسان را یکی از طبقات مهم جامعه به حساب می آورد ( رجوع کنید بهتیمورگورکان ، ص 214، 216). جاسوسان وی از میان همة اقشار جامعه انتخاب می شدند ( رجوع کنید به ابن عربشاه ، ص 220ـ221). او به جاسوسی مأموریت داده بود تا نقشه ای کامل از سرزمین روم شرقی (بیزانس ) تهیه کند شامل همة شهرها، روستاها، مسافتها، حدود، پستی و بلندیها، صحراها، قلعه ها، به علاوة نام امیران و بزرگان و ثروتمندان و فقرا و بسیاری اطلاعات دیگر (همانجا).

در دورة صفوی ، دشمنی با عثمانیان و برقراری ارتباط با برخی کشورهای اروپایی موجب شد که جاسوسان صفوی به فعالیت وسیع در این دو محدوده بپردازند (برای نمونه رجوع کنید بهاسکندرمنشی ، ج 1، ص 29، ج 3، ص 1017، 1032، 1038؛
نیز رجوع کنید به د.ا.د.ترک ، ج 7، ص 168ـ169). دلاواله (ص 421) از جاسوسی اَرمنی به نام یعقوب نام برده که مأموریتهای متعددی از جانب شاه عباس اول (989ـ 1038) در ونیز، قسطنطنیه ، لهستان و برخی از دربارهای اروپایی داشته است . شاه عباس با هر سفیری که به کشورهای دیگر می فرستاد، جاسوسی همراه



می کرد (فلسفی ، ج 3، ص 178). به علاوه ، جاسوسان وی

مرتباً خبرهای سراسر کشور را به او گزارش می کردند. خود او نیز گاه با لباس مبدل به جاسوسی می پرداخت و گاه زنان رجال و سرداران کشور را مهمان می کرد و در حال مستی ،

آنان را به افشای اسرار شوهران بر می انگیخت (همان ، ج 3، ص 176ـ 182).

عثمانیان (699ـ1341) از ابتدای تأسیس دولت خود به جاسوسی و اطلاع رسانی توجه داشتند. جاسوسهای عثمانی بیشتر در امپراتوری روم شرقی ، دستگاه پاپ ، جمهوری ونیز، دربار صفوی و برخی کشورهای اروپایی فعال بودند. آنان از جاسوسان تربیت شدة مسیحی و یهودی با عنوان «مارتولوس » و نیز اسرای دشمن و اروپاییان ناراضی برای این کار استفاده می کردند. دولتهای مذکور نیز متقابلاً، از طریق برخی دانشمندان و هنرمندان و پزشکان ، به جاسوسی در دربار عثمانی می پرداختند ( رجوع کنید به د.ا.د.ترک ، ج 7، ص 166ـ167). با این حال ، ظاهراً فعالیتهای جاسوسی دولتهای مسلمان در ممالک اروپایی به نسبت فعالیت متقابل اروپاییان در سرزمینهای اسلامی بسیار کمتر بوده است ( رجوع کنید به لوئیس ، ص 172ـ174). برخی مترجمان ترک نیز که در خدمت اروپاییان جهانگرد بودند، له یا علیه آنان جاسوسی می کردند و گاه با فروش اطلاعات خود به عثمانیان ، به ثروت فراوانی دست می یافتند (صبّاغ ، ج 2، ص 626، پانویس 3).

نادرشاه (1148ـ1160) نیز در شهرهای مختلف جاسوسانی داشت که اخبار را به وی می رساندند ( رجوع کنید به رستم الحکما، ص 206ـ207؛
مروی ، ج 1، ص 358، ج 3، ص 911).

در دورة قاجار (1162ـ1327) افرادی به نام راپورتچی یا خفیه نویس ، به جاسوسی برای پادشاه می پرداختند. به علاوه در این دوره ، سفارتخانه ها یکی از مکانهای مهم فعالیت جاسوسان بود ( رجوع کنید به امین الدوله غفاری ، قسمت 1، ص 184).

جاسوسان در سرزمینهای اسلامی ممکن بود در لباس فرّاش ، مطرب ، کفشگر (محمدبن حسین بیهقی ، ص 145، 695)، جهانگرد، صوفی ، درویش ، داروفروش (نظام الملک ، ص 87)، کنیز (ابن بطوطه ، ج 2، ص 106)، گدا، بیمار زمین گیر (تنوخی ، ج 3، 276ـ283)، پهلوان ، دریانورد، کارگر (ابن عربشاه ، ص 220)، پزشک ، مبلّغ مذهبی ( د.ا.د.ترک ، ج 7، ص 168) و به ویژه بازرگان ( رجوع کنید به تاجر * ) به فعالیت بپردازند.

قلقشندی (ج 1، ص 123ـ126) ویژگیهایی چون قابل اعتماد بودن ، تیزهوشی و بصیرت ، سفر آزموده بودن ، آشنایی با ممالک و کشورهای تحت مأموریت ، قدرت تجزیه و تحلیل و استنباط قوی ، صبر و قدرت تحمل شکنجه را برای جاسوس بر شمرده است (نیز رجوع کنید به شمس منشی ، ج 1، جزء 1، ص 242، 346؛
سبزواری ، ص 812؛
عبدالغنی ، ص 407ـ 408). به علاوه جاسوس باید زبان قومی را که برای جاسوسی به میان آنان می رفت ، به خوبی می دانست ( رجوع کنید به قلقشندی ، ج 1، ص 124). به گزارش اولئاریوس (ص 200)، برخی جاسوسان در دورة صفوی با چند زبان خارجی آشنا بودند. جاسوسان نباید یکدیگر را می شناختند و در میان سپاهیان نیز هیچ کس نباید آنان را می شناخت . حاکم در صورت شکست جاسوس در انجام دادن مأموریت ، یا اختلاف گزارش دو جاسوس در بارة یک مسئله ، نباید کینة آنان را به دل می گرفت (عبدالحمیدبن یحیی کاتب ، ص 192ـ193؛
قلقشندی ، ج 1، ص 125).

مرسوم بود که به جاسوسان مقرری گزاف داده شود تا از خیانت یا فروختن اسرار به دشمن باز داشته شوند ( رجوع کنید به شمس منشی ، ج 1، جزء 1، ص 242، 245؛
سبزواری ، ص 813؛
برتلس ، ص 132). حتی توصیه می شد به جاسوسانی که خبری ناخوشایند می آورند، عطایی بیش از دیگران بخشیده شود ( رجوع کنید بهقلقشندی ، ج 1، ص 126). از مقدار مقرری جاسوسان ، جز موارد اندک ، اطلاعی در دست نیست ( رجوع کنید به تنوخی ، ج 3، ص 283؛
عقیلی ، ص 119). همچنین به پادشاهان و فرماندهان نظامی توصیه می شد که متوجه جاسوسان دشمن نیز باشند و فعالیتهای ضدجاسوسی را از نظر دور ندارند (عبدالحمیدبن یحیی کاتب ، ص 193؛
شمس منشی ، ج 1، جزء 1، ص 348ـ349؛
قلقشندی ، ج 1، ص 126).

جاسوسان روشهای متفاوتی برای فرستادن اخبار داشتند. هر چند که وسیلة رایج ، ارسال نامه به شکلهای مختلف بود ( رجوع کنید بهبرید * ؛
نیز رجوع کنید به محمدبن حسین بیهقی ، ص 695ـ696)، گاه جاسوس با ارسال تصویر صورت یک شخص یا نقشه های دقیق به همراه اطلاعات مهم از یک سرزمین ، مأموریت خویش را انجام می داد (دولتشاه سمرقندی ، ص 93).

مجازات جاسوسانی که به اسارت در می آمدند، عمدتاً قتل به شیوه های مختلف و گاه زجرآور بود (واقدی ، ج 2، ص 17؛
ابن عبری ، ص 291؛
دولتشاه سمرقندی ، همانجا)، اما گاهی نیز به جاسوس ، پس از اسارت ، صله و مقرری بیشتری می دادند تا ضمن استفاده از اطلاعاتش ، وی را به جاسوسی و خبرگیری برای خویش بگمارند ( رجوع کنید به طبری ، ج 9، ص 13؛
قلقشندی ،

ج 1، ص 126).


منابع :
(1) محمدبن احمد ابشیهی ، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف ، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت 1406/1986، چاپ افست قم 1368 ش ؛
(2) ابن اثیر؛
(3) ابن بطوطه ، مهذب رحلة ابن بطوطة ، المسماة تحفة النظار، فی غرائب الامصار، و عجائب الاسفار ، ج 2، چاپ احمد عوامری و محمد احمد جادمولی ، قاهره 1934؛
(4) همان : سفرنامة ابن بطوطه ، ترجمة محمدعلی موحد، تهران 1370 ش ؛
(5) ابن دایه ، کتاب المکافاة و حسن العقبی ، چاپ محمودمحمد شاکر، قاهره 1359/1940؛
(6) ابن عبری ، تاریخ مختصرالدول ، چاپ انطوان صالحانی یسوعی ، بیروت 1958؛
(7) ابن عربشاه ، کتاب عجائب المقدور فی اخبار تیمور ، قاهره 1285؛
(8) ابن منظور؛
(9) ابوشجاع روذراوری ، ذیل کتاب تجارب الامم ، چاپ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛
(10) اسکندرمنشی ؛
(11) فرخ بن مهدی امین الدوله غفاری ، مجموعة اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله ، قسمت 1، چاپ کریم اصفهانیان و قدرت اللّه روشنی (زعفرانلو)، تهران 1358 ش ؛
(12) آدام اولئاریوس ، سفرنامة آدام الئاریوس : بخش ایران ، ترجمة احمد بهپور، تهران 1363 ش ؛
(13) بابر، امپراتور هند، بابرنامه ، چاپ مانو ایزی نینک ، کیوتو 1995ـ1996؛
(14) آندری یوگنیویچ برتلس ، ناصرخسرو و اسماعیلیان ، ترجمة یحیی آرین پور، ( تهران ) 1346 ش ؛
(15) پی یر بریان ، تاریخ امپراتوری هخامنشیان : از کوروش تا اسکندر ، ترجمة مهدی سمسار، تهران 1377 ش ؛
(16) محمدبن محمد بلعمی ، تاریخنامة طبری ، چاپ محمد روشن ، تهران 1366 ش ؛
(17) فتح بن علی بنداری ، تاریخ سلسلة سلجوقی = زبدة النصرة و نخبة العصرة ، ترجمة محمدحسین جلیلی ، تهران 1356 ش ؛
(18) محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی ، التوسل الی الترسل ، چاپ احمد بهمنیار، تهران 1315 ش ؛
(19) ابراهیم بن محمد بیهقی ، المحاسن و المساوی ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ?( 1380/1961 ) ؛
(20) محمدبن حسین بیهقی ؛
(21) محسن بن علی تنوخی ، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة ، چاپ عبود شالجی ، بیروت 1391ـ1393/1971ـ1973؛
(22) تیمور گورکان ، تزوکات تیموری ، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی ، آکسفورد 1773، چاپ افست تهران 1342 ش ؛
(23) عبدالملک بن محمد ثعالبی ، آداب الملوک ، چاپ جلیل عطیه ، بیروت 1990؛
(24) عمروبن بحر جاحظ ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک ، چاپ احمد زکی باشا، قاهره 1332/1914؛
(25) عبدالحی حسنی ، الهند فی العهد الاسلامی ، چاپ عبدالعلی حسنی و ابوالحسن علی حسنی ندوی ، حیدرآباد دکن 1392/ 1972؛
(26) ابونصراحمد حسینی ، «نظام دیوان الاستخبار فی الهند فی عهدالمسلمین »، المقتطف ، ج 97، ش 4 (شوال 1359/ نوامبر 1940)؛
(27) پیترو دلاواله ، سفرنامة پیترو دلاواله : قسمت مربوط به ایران ، ترجمة شعاع الدین شفا، تهران 1348 ش ؛


(28) ابوبکربن عبداللّه دواداری ، کنزالدرر و جامع الغرر ، ج 8 ، چاپ اولریش هارمان ، قاهره 1391/1971؛
(29) دولتشاه سمرقندی ، کتاب تذکرة الشعراء ، چاپ ادوارد براون ، لیدن 1318/1901؛
(30) علی اکبر دهخدا، امثال و حکم ، تهران 1357 ش ؛
(31) محمدهاشم رستم الحکما، رستم التواریخ ، چاپ محمد مشیری ، تهران 1348 ش ؛
(32) رشیدالدین فضل اللّه ؛
(33) احمدفرید رفاعی ، عصرالمأمون ، قاهره 1346/1928؛
(34) محمدباقربن محمد مؤمن سبزواری ، روضة الانوار عباسی : در اخلاق و شیوة کشورداری ، چاپ اسماعیل چنگیزی اردهایی ، تهران 1377 ش ؛
(35) محمدبن هندوشاه شمس منشی ، دستورالکاتب فی تعیین المراتب ، چاپ عبدالکریم علیزاده ، مسکو 1964ـ1976؛
(36) جمال الدین شیال ، «الجاسوسیة فی حروب الایوبیین »؛
(37) المقتطف ، ج 99، ش 5 (ذیقعده 1360/ دسامبر 1941)؛
(38) هلال بن محسن صابی ، رسوم دارالخلافة ، چاپ میخائیل عوّاد، بغداد 1383/1964؛
لیلی

(39) صبّاغ ، الجالیات الاوروبیّة فی بلادالشام فی العهد العثمانی فی القرنین السادس عشر و السابع عشر ( العاشر و الحادی عشر الهجریین )، بیروت 1409/1989؛
(40) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(41) حسن بن عبداللّه عباسی ، آثارالاول فی ترتیب الدول ، چاپ عبدالرحمان عمیره ، بیروت 1409/1989؛
(42) عبدالحمیدبن یحیی کاتب ، رسالة عبدالحمید الکاتب فی نصیحة ولی العهد ، در رسائل البلغاء ، اختیار و تصنیف محمد کردعلی ، قاهره : لجنة التألیف و الترجمة و النشر، 1374/1954؛
(43) عارف عبدالغنی ، نظم الاستخبارات عندالعرب و المسلمین ، بیروت 1411/1991؛
(44) حاجی بن نظام عقیلی ، آثارالوزراء ، چاپ جلال الدین محدث ارموی ، تهران 1364 ش ؛
(45) علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات ، مرآت احمدی ، چاپ عبدالکریم بن نورمحمد و رحمة اللّه بن فتح محمد، چاپ سنگی بمبئی 1306ـ1307؛
محمدبن محمد عمادالدین کاتب ، البرق

(46) الشامی ، ج 3، چاپ مصطفی حیاری ، عمان 1987؛
همو، خریدة القصر و جریدة العصر ، ج 2، قسم شعراء العراق ، جزء 4، چاپ محمد

(47) بهجة اثری ، بغداد 1393/1973؛
(48) کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی ، قابوس نامه ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1364 ش ؛
(49) نصراللّه فلسفی ، زندگانی شاه عباس اول ، ج 3، تهران 1353 ش ؛
(50) قلقشندی ؛
(51) عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، تاریخ گردیزی ، چاپ عبدالحی حبیبی ، تهران 1363 ش ؛
برنارد لوئیس ، نخستین مسلمانان در اروپا ، ترجمة

(52) م . قائد، تهران 1374 ش ؛
علی بن محمد ماوردی ، کتاب نصیحة

(53) الملوک ، چاپ محمدجاسم حدیثی ، بغداد ( 1406/ 1986 ) ؛
(54) محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری ، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران 1364 ش ؛
(55) مسعودی ، مروج (بیروت )؛
(56) مسکویه ؛
(57) صلاح الدین منجّد، بین الخلفاء و الخلعاء فی العصر العباسی ، بیروت : دارالکتاب الجدید، ( بی تا. ) ؛


(58) نامة تنسر به گشنسپ ، چاپ مجتبی مینوی ، تهران : خوارزمی ، 1354 ش ؛
(59) حسن بن علی نظام الملک ، سیاستنامه ، چاپ محمد قزوینی و مرتضی مدرس چهاردهی ، تهران 1344 ش ؛
(60) احمدبن عبدالوهاب نویری ، نهایة الارب فی فنون الادب ، ( 1923 ) ـ1990؛
(61) محمدبن عمر واقدی ، فتوح الشام ، بیروت : دارالجیل ، ( بی تا. ) ؛
هرودوت ، تواریخ ، ترجمه

(62) با حواشی غ . وحید مازندرانی ، ( تهران ، بی تا. ) ؛
(63) احمدبن محمد مقیم هروی ، طبقات اکبری ، چاپ بی . دی و محمدهدایت حسین ، کلکته 1927ـ ( 1935 ) ؛
(64) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1993؛


(65) Richard N. Frye, The heritage of Persia , London 1976;
(66) TDVIA , s.v. "Casus . c: Tدrk devletlerinde casusluk" (by Abdدlkadir عzcan).

/ محسن معصومی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4332
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست