responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4096

 

تَهافُتُ التَهافُت ، از بزرگترین آثار کلامی ـ فلسفی ابن رشد * به عربی و جوابیة او به تهافت الفلاسفة غزالی . غزالی در تهافت الفلاسفة * به بیان پریشان گویی و تناقض آرای حکما پرداخته و در بیست مسئله ادلة آنان را نقد و بررسی کرده است (رجوع کنید به تهافت الفلاسفة * ). حملة غزالی به فلسفه و فلاسفه در تضعیف فلسفه در شرق و به طور کلی در جهان اسلام تأثیر عمیقی گذاشت اما در غرب و اندلس فلسفه با تلاش کسانی چون ابن باجه ، ابن طُفیل و ابن رشد رونق یافت . دیدگاه ابن باجه نسبت به فلسفه کاملاً با دیدگاه غزالی متفاوت بود. ابن طفیل نیز در کتاب حیّبن یقظان * به نقد غزالی و اشارة صریح به

تناقض اقوال او پرداخت ، گر چه در این مواجهه فقط به طعن بر او بسنده کرد (نعیمی ، ص 108)، اما تنها فیلسوفی که به دفاع قوی از فلسفه پرداخت و کتاب مستقلی در این باب تألیف کرد، ابن رشد بود (صلیبا، ص 436،472ـ473؛ ایوری ، ص 56). ابن رشد، پس از گذشت کمتر از یک قرن ، برای مقابله با تهافت الفلاسفة غزالی ، کتاب معروف خود را با عنوان تهافت التهافت تألیف کرد و در آن همة نقدهای غزالی را پاسخ گفت . در نسخ خطی این کتاب عناوینی چون کتاب التهافت ، شرح تهافت الغزالی ، کتاب ردالتهافت یا تهافت تهافت الفلاسفة ذکر شده اما در یک نسخة کهن از این اثر و نیز در ترجمه های قدیم لاتینی و عبری آن عنوان تهافت التهافت آمده است (قنواتی ، ص 98).

تاریخ تألیف کتاب مشخص نیست ، اما به نظر موریس بویژ در مقدمة تهافت التهافت (ص XI ) با توجه به اینکه ابن رشد بیشتر کتب خود را در نیمة دوم قرن ششم تألیف کرده و اسلوب کتاب نیز دالّ بر پختگی فکر اوست ، می توان نتیجه گرفت که تهافت التهافت قبل از 576 تألیف نشده ، بویژه آنکه ابن رشد در حدود 576، کتاب الکشف عن مناهج الادلة را تألیف کرده و در آن از فصل المقال نام برده ، اما به تهافت التهافت هیچ اشاره ای نکرده است ، در حالی که این دو اثر از جهت موضوع و اسلوب شبیه یکدیگرند و فصل المقال در حدود 575 تألیف شده ؛ بنابراین ، امکان صحت این تاریخ بیشتر می شود (قنواتی ، ص 98ـ99؛ قُمَیْر، ص 9ـ10).

غرض و انگیزة ابن رشد (1992، ص 3) از تألیف تهافت التهافت این بوده است که نشان دهد بیشتر مطالب تهافت الفلاسفة از رتبة یقین و برهان به دور است و نیز بیان آن دسته از سخنان غزالی که مفید اقناع و قابل تصدیق است . وی در مواضع متعددی از کتاب این انگیزه و غرض را تأکید کرده و نمونه هایی نیز ذکر نموده است (برای نمونه رجوع کنید به همان ، ص 22، 64، 129، 205، 334، 553).

ابن رشد در تهافت التهافت در پاسخ به نقدها و ایرادات غزالی ، اثر خود را بر سه محور استوار ساخته است : 1) بیان نص غزالی یا اشاره به آن ، ازینرو وی هریک از فقرات تهافت الفلاسفة را نقل کرده و سپس به رد آن پرداخته است . 2) بررسی دلایل غزالی . 3) تبیین اینکه اکثر مطالب او از رتبة برهان خارج و در حد اقناع و جدل است (زمانی قمشه ای ، ص 100).

روش ابن رشد را در گفتگو و مناظره می توان بدین ترتیب وصف کرد:

1) رد اشکالات غزالی به شیوه های گوناگون ، از جمله ورود در بحث در اثنای طرح مسئله برای رد نظریة غزالی یا تصحیح مسیر بحث و گفتگو؛ طرح ایرادات غزالی و نص تهافت الفلاسفة در مسئلة مورد بحث به طور کامل و سپس تحلیل و تصحیح آن ؛ تمرکز بر دعاوی مطرح شده از جهت ضعف منطقی یا مخالفت با ارسطو یا خروج از نصوص دینی .

2) اختلاط کلام در ردیه های ابن رشد، به طوری که گاه تمییز میان کلام ابن رشد از کلام غزالی برای خواننده ممکن نیست .

3) تأکید بر اهمیت مناظره و گفتگو با خصم در خلال نوشته های اصیل او یا اصولی که براهین او بر آنها تکیه

می کند.

4) تأکید بر اهمیت تعامل و گفتگو با بی طرفی کامل و نیز اینکه شخص مناظره کننده خود را در موضع خصم قرار دهد.

5) اقرار به اختلاف آرای علما و همچنین اقرار به اینکه عالم گاهی به خطا می رود و گاهی بر حق است و عالم حقیقی کسی است که در طلب حق باشد، اگرچه این امر او را به جستجوی اقوال مختلف سوق دهد (ابن رشد، 1422، مقدمة هَوّاری ، ص 28ـ29؛ نیزرجوع کنید به همو، 1992، ص 125ـ126، 208، 226، 237ـ 238). ابن رشد (1992، ص 256، 352) بر این باور است که قصد غزالی از تألیف تهافت الفلاسفة مطلق حق نبوده ، بلکه هدف وی ابطال اقوال فلاسفه و سلب اعتماد و اطمینان از حکما بوده است ، در حالی که این نیت ، خطا و لغزش عالِم است و شایستة غزالی نیست (نیزرجوع کنید به نعیمی ، ص 110). به عقیدة ابن رشد (1992، ص 353ـ354) غزالی از کتب و تعالیم فلاسفه و بویژه از صناعت منطق بسیار استفاده کرده ، بنابراین اگر حکما در مسائلی هم مرتکب اشتباه شده باشند، نباید منکر فضل آنان می شد و با این صراحت به ذمّ فلاسفه و علومشان می پرداخت بلکه شایسته آن بود که با استفاده از قوانین منطقی ، بر خطای ایشان استدلال می کرد.

6) تسلیم به اینکه شناخت و کشف حقایق علمی هیچگاه به حد کمال نمی رسد و حرکت علوم نیز همیشه در جهت رشد و نمو است و متوقف نمی شود (همان ، ص 492).

7) تأکید بر اهمیت التزام عالِم به استواری و خویشتنداری و پرهیز از ستیزه جویی که غزالی بارها در خطابش به فلاسفه بر آن تصریح کرده و غرض خود را از تألیف تهافت الفلاسفة ، نشان دادن تشویش دعاوی آنان بیان کرده است (همان ، ص 256، 352).

8) تند بودن و انعطاف ناپذیر بودن با غزالی و صراحت لهجه داشتن با وی و زیاده روی در تحقیر و بی اعتبار کردن او و طرد وی ، هنگامی که در عناد با فلاسفه و بیان تشویش آرای آنان به



راه افراط می رود و همچنین نسبت دادن کذب ، هوس ، مغالطه ، سفسطه ، اشتباه ، تحریف ، جهالت و شرارت به غزالی (همان ، ص 104، 111، 141، 150، 163، 170 و جاهای دیگر).

بر این پایه ، ابن رشد (همان ، ص 146) پیشنهاد می کند نام تهافت الفلاسفه به «کتاب التهافت » یا «تهافت ابوحامد غزالی » تغییر یابد و حتی می گوید که بهترین و شایسته ترین نام برای آن «کتاب التفرقة بین الحق و التهافت من الاقاویل » است .

9) پرهیزنکردن از سرزنش غزالی هنگامی که او را خطاکار می یابد و اقرار به صحت و درستی اعتراضاتش در جایی که آنها را صحیح می داند و رعایت مقام علمی غزالی و داوری منصفانه در بارة او، هنگامی که درست گفته است (برای نمونه رجوع کنید به همان ، ص 108، 159ـ160). مثلاً ابن رشد (همان ، ص 108) می گوید که غزالی یا حقیقت مسائل را شناخته اما در تهافت الفلاسفة غیرحقیقت آنها را بیان کرده ، که این فعلِ اشرار است یا حقیقت آنها را نشناخته و متعرض چیزی شده که علم و احاطه ای به آن ندارد، که این فعل جهّال است و غزالی از این هر دو وصف منزه است ، اما لغزش غزالی در تألیف این کتاب بوده است . همچنین به نظر او (همان ، ص 108، 159ـ160) شاید غزالی به حسب زمان و مکان خود ناچار از انجام این کار شده است .

10) نقد و بررسی تهافت الفلاسفة و غزالی با استناد به ارسطو و روش ارسطو و متقدمان (همو، 1422، مقدمة هواری ، ص 31)، زیرا ابن رشد در میان فیلسوفان بزرگ مسلمان ، تنها فیلسوفی است که نسبت به فلسفة ارسطو بیش از اندازه شیفتگی دارد و این را بارها در شرحها و تفسیرهایش بر نوشته های ارسطو ذکر کرده است (برای نمونه رجوع کنید به همو، 1967ـ1973، ج 1، ص 10؛ نیزرجوع کنید به دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ذیل «ابن رشد»؛ ابراهیمی دینانی ، ج 1، ص 224ـ 225؛ محمدیوسف موسی ، ص 179).

11) مقابله با فارابی و ابن سینا در تهافت التهافت علاوه بر معارضه با غزالی ، مهمترین انگیزة ابن رشد برای مخالفت با برخی از نظریات فارابی و ابن سینا و ابراز وفاداری عمیق به ارسطوست ، زیرا او در مواردی رأی آنان را خلاف واقع و دور از غرض ارسطو دانسته و تلاش کرده تا قوّت استدلالهای غزالی و حدود انحراف این دو فیلسوف را از تعالیم اصیل ارسطو نشان دهد (رجوع کنید به بور ، ص 385ـ386؛ فخری ، ص 295؛ محمدبیصار، ص 58؛ ابراهیمی دینانی ، ج 1، ص 224). مثلاً وی (1992، ص 245ـ246) قاعدة الواحد * را نفی کرده می گوید فارابی و ابن سینا نخستین کسانی بودند که این مطالب بی پایه را گفتند و مردم از ایشان تقلید کردند و آن را به فیلسوفان نسبت دادند. او (1992، ص 246) همچنین می گوید که سخنانی از این دست ، از گفته های متکلمانِ ضعیفتر است و اینها مطالبی دخیل در فلسفه اند و با اصول فیلسوفان هماهنگ و سازگار نیستند و گفته های ایشان حتی به حد اقناع خطابی نیز نمی رسد چه رسد به اقناع جدلی . بنابراین ، به نظر وی برخی از سخنان غزالی در مواضع متعدد از کتابهایش مبنی بر اینکه دانش ایشان (فارابی و ابن سینا) تخمینی و ظنی است ، درست است .

بدین ترتیب ، موقف و موضع ابن رشد در برابر غزالی و ابن سینا موضع داوری است که هریک را به دلیل دور شدن از روش برهانی سرزنش و ملامت می کند (همو، 1422، همانجا).

با توجه به اینکه غزالی ، فلاسفه را در سه مسئله تکفیر کرده ، ابن رشد (1992، ص 587) نیز کتاب خود را با این جملات در باب آن سه مسئله به پایان می برد و می نویسد: انکار معاد جسمانی ، که این مسئله نزد فلاسفه از مسائل نظری (غیربدیهی و نیازمند استدلال ) است ؛ در انکار علم خدا به جزئیات ، که این گفته ، عقیدة آنان نیست ؛ در قول به قِدَم عالم ، اما مقصود فلاسفه از این مطلب غیر از آن چیزی است که متکلمان از سخن فلاسفه تلقی کرده و ایشان را به سبب آن تکفیر کرده اند چنانکه غزالی خود نیز در جاهای دیگر غیر از تهافت الفلاسفة در اجماع به تکفیر تردید کرده است ، همة این سخنان اشتباه است و شکی نیست که غزالی در بارة شریعت خطا کرده همچنانکه در بارة حکمت خطا کرده است . ابن رشد در معارضات خود با غزالی

در تهافت التهافت در عین حال به بیان پیوند و هماهنگی میان عقل و ایمان و دین و فلسفه نیز پرداخته است . کتاب تهافت الفلاسفة نزاع قدیمی میان فیلسوفان و دینداران را به نحوی بارز نشان می دهد.

ابن رشد به منظور تبیین ارتباط فلسفه و شریعت علاوه بر مطرح کردن مباحثی در تهافت التهافت ، دو اثر مهم با عناوین فَصل المقال و تقریر مابین الحکمة و الشریعة من الاتصال و الکشف عن مناهج الادلة فی عقاید الملة تألیف کرد. اساس نظریات ابن رشد در تهافت التهافت (1992، ص 582) در این زمینه این است که حوزة دین از حوزة فلسفه گسترده تر است ؛ فلسفه فقط از سعادت عقلانی گروه کوچکی از مردم (فیلسوفان ) بحث می کند، اما هدف دین یا شریعت سعادت عامة مردم است و ازینرو سه نوع استدلال خطابی و جدلی و برهانی به کار برده است . نتایج حاصل از روش برهانی اصولاً مغایر نتایج حاصل از روش جدلی یا خطابی نیست و تنها صورت بیان مطالب متفاوت است (رجوع کنید به فخری ، ص 303). به عقیدة او (1992،ص 255ـ256، 584). فلسفه تنها با عقل و مبانی عقلی سروکار دارد، اما دین بر پایة وحی و عقل ، هر دو، استوار است ؛ در نتیجه ، خارج از قلمرو عقل ، حیطة وسیعی وجود دارد که فلسفه نمی تواند به آن قدم گذارد. بنابراین ، غزالی حق داشت که می گفت برای هر آنچه عقل آدمی از دریافت آن عاجز است ، توسل به شرع لازم است ، زیرا در بعضی موارد، عقل انسان اصولاً به تحصیل معرفتی که لازمة سعادت انسان است ، قادر نیست . در موارد دیگر، ناتوانی عقل معلول موانع عارضی یا صرفاً مشکلات موجود در موضوع موردبحث است . در تمام این موارد، وحی مکمل شناختهای عقل است ؛ یعنی ، آنچه را که عقل از ادراک آن ناتوان است ، خداوند به وسیلة وحی به انسان بخشیده است .

تهافت التهافت بارها در قاهره و بیروت به چاپ رسیده و در 1930 با تحقیق و مقدمة موریس بویژ در بیروت منتشر شده است . این کتاب را سیمون واندن برگ در 1954 به زبان انگلیسی ، هورتن در 1901 به آلمانی ، کالونیم بن کالونیم (کالونیموس ) در 1527 و زیدلر در 1961 به لاتینی و دانیل بوتسان در 1988 به کرواتی ترجمه کرده اند (قنواتی ، ص 100ـ101؛ کدیور و نوری ، ج 1، ص 114؛ «ترجمة کروآتی تهافت التهافت »، ص 84). این کتاب در ایران چاپ نشده است .


منابع :
(1) غلامحسین ابراهیمی دینانی ، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام ، تهران 1376ـ1379 ش ؛
(2) ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعة ، چاپ موریس بویژ، بیروت 1967ـ1973؛
(3) همو، تهافت التهافت ، چاپ صلاح الدین هواری ، صیدا 1422/2001؛
(4) همان ، چاپ موریس بویژ، بیروت 1992؛
(5) «ترجمة کروآتی تهافت التهافت »، نشر دانش ، سال 10، ش 4 (خرداد و تیر 1369)؛
(6) تجیتز دوبور، تاریخ الفلسفة فی الاسلام ، نقله الی العربیه و علق علیه محمد عبدالهادی ابوریده ، قاهره : مکتبة النهضة المصریة ، ( بی تا. ) ؛
(7) دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی ، تهران 1367ـ ، ذیل «ابن رشد» (از شرف الدین خراسانی )؛
(8) علی زمانی قمشه ای ، «چالش فلسفی غزالی و ابن رشد و نقش آن در شکوفایی حکمت و کلام اسلامی »، مجلة تخصصی کلام اسلامی ، سال 7، ش 26 (تابستان 1377)؛
(9) سعید زاید، «ابن رشد و کتابه تهافت التهافت »، المورد ، ج 9، ش 1 (1400/1980)؛
(10) جمیل صلیبا، تاریخ الفلسفة العربیة ، بیروت 1986؛
(11) ماجد فخری ، سیر فلسفه در جهان اسلام ، ترجمة فارسی زیر نظر نصراللّه پورجوادی ، تهران 1372 ش ؛
(12) بوحنا قمیر، فلاسفة العرب : ابن رشد و الغزالی ، التهافتان ، بیروت 1986؛
(13) جورج شحاته قنواتی ، مهرجان ابن رشد ، الجزائر1978؛
(14) محسن کدیور و محمد نوری ، مأخذشناسی علوم عقلی : منابع چاپی علوم عقلی از ابتداء تا 1375 ، تهران 1379 ش ؛
(15) محمدبیصار، فی فلسفة ابن رشد: الوجودوالخلود ، بیروت 1341/1962؛


(16) محمدیوسف موسی ، «فی الالهیات بین ابن سینا و ابن رشد»، رسالة الاسلام ، سال 4، ش 1 (1371/1952)؛
(17) سلیم نعیمی ، « تهافت التهافت لابن رشد: نقد و تحلیل (1)»، مجلة المجمع العلمی العراقی ، ج 30 (1399/1979)؛


(18) Alfred Ivry, "Averroes", in Medieval philosophy , ed. John Marenbon, London: Routledge, 1998.

/ انسیه برخواه /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4096
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست