responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4058

 

توقیع (3) ، اصطلاحی در فرهنگ شیعی به معنای مکاتبات و منشورهای امامان بویژه حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه . این اصطلاح به هرگونه سخن شفاهی امام عصر نیز اطلاق شده است .

واژة توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم علیه السلام دیده شده ، همراه با حرف جرّ «فی » که پس از آن لفظ کتاب آمده است ، به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته بوده اند ( رجوع کنید بهحِمیَری ، ص 332)، با همین ترکیب و در همین معنا در چند روایت از امام رضا علیه السلام نیز به کار رفته است ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 3، ص 5؛ ابن بابویه ، 1404، ج 2، ص 93، 236؛ نیز رجوع کنید به طوسی ، 1401، ج 6، ص 303). در زمان امام رضا علیه السلام توقیع تنها برای یادداشتی که در همان نوشتة اصلی نگاشته می شده به کار می رفته ، لذا در مقابل «کتاب مفرد» قرار می گرفته ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1404، ج 2، ص 236)، ولی پس از آن حضرت ، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشتهای مستقل امام زمان علیه السلام ، که مسبوق به پرسش نبوده ، نیز با عنوان توقیع شناسانده شده است ( رجوع کنید بههمو، 1363 ش ، ج 2، ص 522). این واژه در بارة احادیث غیر مکتوب آن حضرت هم به کار رفته است ( رجوع کنید بههمان ، ج 2، ص 502، 505؛ طوسی ، 1411، ص 309). علاوه بر آن ، برخی سخنان خاص نایبان آن حضرت همچون اخبار بر غیب و نیز اظهارنظر در بارة مسائل دینی ، در محدودة توقیعات ذکر شده است (مثلاً رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 502ـ504؛ طوسی ، 1411، ص 294، 298، 307ـ 308، 321). وجه کاربرد اخیر احتمالاً سخنی از حسین بن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمی گوید، بلکه همه را از «اصل » (امام عصر علیه السلام ) شنیده است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 508 ـ509؛ نیز رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 330). محمدبن علی بن بابویه (1363 ش ، ج 2، ص 518) یک روایت را که موضوع آن تبرک جُستن به امام عصر در هنگام ولادت است در باب توقیعات آورده که درست به نظر نمی آید. آنچه در این مقاله بررسی می شود، مکاتباتی است که از امام رضا و امامانِ سپسین شیعه علیهم السلام و نایبان امام عصر نقل شده است .

تاریخ توقیعات . قدیمترین مکتوب تاریخ دار امامان ، در سال 201 صادر شده و موضوع آن ولایت عهدی امام رضا علیه السلام است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1404، ج 2، 165ـ169). در همین سال یک مکتوب در پاسخ به سؤال مأمون در بارة موی منتسب به پیامبر اکرم (اِربِلی ، ج 3، ص 129) و در سال 202 مکتوب دیگری در تأکید عهدنامة پیشین (ابن بابویه ، 1404، ج 2، ص 170) نگارش یافته است . مکتوبی در سال 203 در پاسخ سؤالی دینی نگارش یافته که معلوم نیست از امام رضا صادر شده است یا از امام جواد علیهماالسلام ( رجوع کنید به طوسی ، 1401، ج 7، ص 456). سند آزادی یکی از شیعیان در سال 213 به خط و مهر امام جواد علیه السلام (کشی ، ص 569)، پاسخ سؤال شرعی علی بن حدید در همین سال به خط آن حضرت (کلینی ، ج 4، ص 536)، و نامة مفصّل امام به علی بن مهزیار در بارة حقوق شرعی و خمس و زکات در سال 220 (طوسی ، 1401، ج 4، ص 141ـ143) و وصیت آن حضرت (کلینی ، ج 1، ص 325) مکتوبات تاریخ دار امام جواد می باشند. از امام هادی علیه السلام در سال 228 نامة علی بن مهزیار (صفار قمی ، ص 337)، در 231 نامة علی بن محمد قاسانی (کلینی ، ج 5، ص 314)، در 232 نامه به علی بن بلال در بارة انتصاب ابن عبدرَبِّه به وکالت امام (کشی ، ص 513) و نامه به ابوعلی بن راشد (طوسی ، 1401، ج 4، ص 167)، در 233 نامة محمدبن احمدبن ابراهیم (ابن بابویه ، 1392، ج 4، ص 245؛ طوسی ، 1401، ج 9، ص 138)، در 238 نامة محمدبن فرج (کلینی ، ج 4، ص 81)، در 248 نامة ابراهیم بن محمد همدانی در بارة اختلاف فارِس قزوینی و علی بن جعفر هُمانی دو وکیل حضرت که در آن علی بن جعفر تأیید شده (کشی ، ص 527)، و در سال 250 نامه به علی بن عَمرو قزوینی در لعن فارِس (طوسی ، 1411، ص 352ـ353) صادره شده که موضوع آنها غالباً پرسشهای فقهی بوده است . زیارتی نیز در سال 252، در بارة شهدای کربلا نقل شده که در آن نام و احیاناً اوصاف شهدا آمده است ، این زیارت یکی از زیاراتِ معروف به «زیارت ناحیه » است ( رجوع کنید به ابن طاووس ، 1367 ش ، ص 537 ـ577؛ نیز رجوع کنید به مجلسی ، ج 98، ص 274؛ تُستَری ، ج 9، ص 504؛ احسانی فر، ص 32ـ67). تاریخ برخی از توقیعات را نیز با توجه به حوادث مطرح شده در آن (مثلاً قتل متوکل در 247) می توان به دست آورد ( رجوع کنید به کشی ، ص 607).

در سال 255 سهل بن زیاد از امام حسن عسکری علیه السلام در بارة توحید و اختلاف شیعیان در موضوع جسم و صورت ، پرسش کرده و امام پاسخ گفته است (کلینی ، ج 1، ص 103؛ نیز رجوع کنید بهنجاشی ، ص 185). امام رسالة المقنعة را نیز در همین سال نوشته است که می توان آن را گونه ای توقیع خواند ( رجوع کنید بهنجاشی ، ص 166؛ ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 424؛ بیاضی ، ج 2، ص 175؛ برای نقل از این رساله رجوع کنید بهابن طاووس ، 1367 ش ، ص 25؛ همو، 1330، ص 225ـ226). در همین سال آن حضرت صلواتی را بر عبداللّه بن محمد عابد املا کرده است ( رجوع کنید بهابن طاووس ، 1330، ص 484ـ485). توقیعی نیز در سال 256 از آن حضرت نقل شده است ( رجوع کنید بهخصیبی ، ص 340). در سال 258، که امام در حبس مُعتَز عباسی بوده ، نامه ای به ابوهاشم جعفری نگاشته که البته این تاریخ با عصر معتز (252ـ 255) ناسازگار است و باید در تاریخ یا در نام خلیفه ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 50، ص 312) یا در هر دو ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 205، 223؛ قطب راوندی ، ج 1، ص 428) تحریف رخ داده باشد. توقیعی نیز در نکوهش فضل بن شاذان نقل شده که به گفتة ابوعلی احمدبن یعقوب بیهقی پس از مرگ فضل در سال 260، صادر شده است ( رجوع کنید بهکشی ، ص 542 ـ543؛ در بارة دیگر نامه های حضرت در این سال رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 328؛ خصیبی ، ص 342ـ343؛ ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 475). برخی از توقیعات دیگر امام حسن عسکری علیه السلام باتوجه به مطالب مطرح شده در آن ، همچون قتل مهتدی در 256 یا ولادت محمدبن هَمّام (ابن هَمّام اِسکافی ) در ذیحجة 258، قابل شناسایی است ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 510؛ نجاشی ، ص 380).

خصیبی (ص 369، 371، 373) توقیعات امام عصر را که در سالهای 260، 263، 268، 271، 273 صادر شده نقل کرده است . در زمان سفارت محمدبن عثمان بن سعید عَمْری ، در سال 281 توقیعی مشتمل بر صلوات بر پیامبر و آل وی ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 273ـ280) و در سال 290 توقیعی در توثیق محمدبن جعفر اسدی وکیل آن حضرت خطاب به صالح بن ابی صالح صادر شده است (همان ، ص 415). در سال 298 توقیعی از طریق حسین بن روح خطاب به علی بن احمد عقیقی برای رفع گرفتاری وی صادر شده (ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 505 ـ506) که در آن سال ، حسین بن روح از کارگزاران عَمْری بوده است ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 367).

در زمان سفارت حسین بن روح ، در 305 توقیعی به روایت محمدبن نفیس ( رجوع کنید بههمان ، ص 372)، در 307 توقیع محمدبن فضل موصلی ( رجوع کنید بههمان ، ص 315ـ316)، در 307 و 308 دو توقیع در پاسخ به مسائل شرعی محمدبن عبداللّه بن جعفر حمیری و در ذیل آن زیارت آل یاسین ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طَبْرِسی ، ج 2، ص 573، 591، نیز رجوع کنید بهص 563، 568)، در 312 توقیعی از سوی حسین بن روح ، که در زندان مقتدر عباسی بوده ، خطاب به محمدبن همام در لعن محمدبن علی شَلمَغانی ( رجوع کنید به طوسی ، 1411، ص 307ـ 308) و توقیعی در 323، سال تناثُر نجوم ، خطاب به علی بن بابویه ( رجوع کنید بههمان ، ص 322؛ برای توضیح سال تناثر نجوم رجوع کنید بهشبیری ، 1381 ش ، ص 195ـ197) صادر شده است . پایان عصر غیبت صغرا با توقیعی خطاب به علی بن محمد سَمُری ، آخرین نایب امام عصر، در 328 یا 329 اعلام شده است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 516؛ طوسی ، 1411، ص 395).

در عصر غیبت کبرا دو توقیع خطاب به شیخ مفید، در 410 و 412، گزارش شده است ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 596 ـ603).

توقیعات بسیاری نیز هست که تاریخ آنها روشن نیست ، ولی با عنایت به قرائنی می توان دریافت که برخی از آنها در اوایل غیبت صغرا و در دوران وکالت عثمان بن سعید عَمْری صادر شده است ؛ مثلاً در چند توقیع ، محل صدور آن شهر سامرا (سرّمن رَأی '، عسکر) ذکر شده و چون عثمان بن سعید مدتی بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام از سامرا به بغداد مهاجرت کرد و از آن پس بغداد مرکز استقرار نایبان امام زمان شد ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 478؛ طوسی ، 1411، ص 355؛ قطب راوندی ، ج 3، ص 1108)، زمان صدور این توقیعات اوایل عصر غیبت امام عصر علیه السلام بوده است ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 517، 520 ـ521، 523؛ ابن بابویه ، 1363ش ، ج 2، ص 488، 491، 495، 498ـ499؛ قطب راوندی ، ج 2، ص 696، 700).

خط توقیعات . در روایات بسیاری ، تصریح شده که مکاتبات امامان به خط خودشان بوده (برای نمونه رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 96، 102ـ103، 107، 510؛ ابن بابویه ، 1392، ج 2، ص 38، 44، 169، 183، 443؛ طوسی ، 1401، ج 1، ص 245، 281، 426؛ همو، 1411، ص 349)، گاهی تأکید شده که مهر امام علیه السلام نیز در نوشته بوده (مثلاً رجوع کنید بهکلینی ، ج 7، ص 163؛ طوسی ، 1401، ج 9، ص 31) و گاهی امام خود در ذیل نامه بر نگارش کتاب به خط خویش تصریح کرده است ( رجوع کنید به کشی ، ص 513، 551؛ طوسی ، 1401، ج 9، ص 13؛ همو، 1411، ص 350ـ353).

طوسی (1411، ص 356، 366)، به نقل از ابونصر هبة اللّه بن احمدبن محمد کاتب (زنده در 400)، عبارتی را در بارة خط توقیعات آورده که بر مبنای آن توقیعات امام زمان که از طریق عثمان بن سعید و فرزندش محمدبن عثمان رسیده ، به همان خطی بوده که در زمان حیات امام حسن عسکری علیه السلام صادر شده بوده است . وی در نقل دیگری از ابونصر مذکور آورده که توقیعات امام عصر برای شیعیان ، از طریق محمدبن عثمان ، به همان خطی بوده که در زمان زندگی پدرش عثمان بن سعید نگاشته شده بوده است (همان ، ص 362ـ363). از این عبارات چنین برداشت شده که توقیعات امام حسن عسکری علیه السلام تا عصر محمدبن عثمان را محمدبن عثمان به دستور امام تحریر و کتابت می کرده است (مدرسی طباطبائی ، ص 131ـ132) ولی عبارات فوق دقیقاً برخلاف این معنا دلالت دارد و بروشنی از آن این مطلب را می توان فهمید که عثمان بن سعید و محمدبن عثمان صرفاً واسطة رساندن توقیع بوده اند و توقیع از طریق آنان به مردم می رسیده است .

تصریحهای بسیار بر نگارش توقیع به خط امام حسن عسکری علیه السلام (برای نمونه رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 103، 510؛ کشی ، ص 534، 543؛ نجاشی ، ص 380) یا به خط امام عصر علیه السلام (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 483؛ طوسی ، 1411، ص 285، 290) دلیل روشنی بر نادرستی ادعای نگارش توقیعات توسط نواب ائمه یا وکلای آنهاست . ابن بابویه (1392، ج 1، ص 142، ج 2، 154، ج 3، ص 68، ج 4، ص 203) در چند جا تصریح کرده که توقیعات امام حسن عسکری علیه السلام به صفّار، به خط آن حضرت ، را در اختیار دارد. از همة اینها روشنتر نامه ای است که در هنگام ولادت امام زمان علیه السلام خطاب به احمدبن اسحاق صادر شده ، در این گزارش تصریح شده که نامه با همان خط امام علیه السلام است که با آن توقیعات را صادر می کرده است ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 434). در برخی احادیث ، نگارش نامه های بسیار به دست امام عسکری علیه السلام در شب وفات ایشان گزارش شده است ( رجوع کنید بههمان ، ج 2، ص 473ـ 476). عبارت ابونصر کاتب ، با صرف نظر از تضعیفی که در بارة وی وارد شده ( رجوع کنید به نجاشی ، ص 440)، نیز چنین تفسیر می شود که خط امام زمان علیه السلام همانند خط امام حسن عسکری علیه السلام بوده و همین امر اعتماد بیشتری را نسبت به درستی توقیعات سبب می شده است ( رجوع کنید بهمحمد صدر، 1400، ص 431؛ جباری ، 1381 ش ، ص 145ـ146؛ مالکی ، ص 20، 52، 58 ـ 60؛ ایروانی ، ص 41ـ42). محمدبن عثمان در یک روایت گفته که توقیعی به خطی که آن را می شناخته ، صادر شده (ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 483)؛ پس ، نویسندة این توقیع خود او نبوده است . احتمالاً تأکید پاره ای از روایات بر نگارش توقیع به خط امام علیه السلام ، برای شناسایی توقیعات دروغینی بوده که به امام نسبت داده می شده یا شناسایی ادعای برخی منحرفان در مورد نگارش توقیع . از جمله فارِس قزوینی ، پس از انحراف ، اموال امام علیه السلام را از شیعیان گرفته و به دروغ اعلام وصول نوشته است (کشی ، ص 525). شلمغانی نیز ادعا کرده بود که برخی از توقیعات را او پاسخ داده است که این امر را امام عصر علیه السلام تکذیب کرد (طوسی ، 1411، ص 373). گویا همین گونه امور سبب می شده که گاه راویان از امام عسکری علیه السلام می پرسیده اند که آیا توقیع صادر شده را خود نوشته اند، و حضرت پاسخ مثبت می داده اند ( رجوع کنید بهکشی ، ص 580). احمدبن اسحاق قمی در دیدار با امام عسکری از ایشان درخواست کرد دستخطی برای وی بنگارند تا با آن نامه های امام را شناسایی کند و امام ضمن اجابت درخواست او، تأکید کردند که به سبب نازکی و درشتی قلم ، گاه تفاوتهایی در خط بروز می کند که نباید سبب تردید گردد (کلینی ، ج 1، ص 513؛ در بارة تردید در صدور توقیع از جانب امام رجوع کنید بهکشی ، ص 542). شاید به همین انگیزه ها برخی تأکید می کرده اند که خط امام را می شناسند ( رجوع کنید بهحِمْیَری ، ص 340؛ ابن بابویه ، 1392، ج 2، ص 169؛ طوسی ، 1401، ج 4، ص 210، 224، 314). به هر حال ، مکتوبات و توقیعات را امام به دست خود می نوشته ، در موارد بسیار اندکی توقیعاتی به کتابت دیگران دیده شده است . در عصر حضور ائمه علیهم السلام تنها موردی که با جستجوی بسیار به دست آمد، نگارش چند نامة امام کاظم علیه السلام به برخی از شیعیان به دست علی بن اسماعیل ، برادرزادة آن حضرت ، است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1404، ج 1، ص 72). در عصر غیبت هم در یک مورد، در پاسخ سؤالات مردم قم از حسین بن روح ، ذکر شده که پاسخها به خط احمدبن ابراهیم نوبختی و به املای حسین بن روح بوده است ( رجوع کنید به طوسی ، 1411، ص 373). در توقیعی هم که برای شیخ مفید صادر شده ، تصریح گردیده که به املای آن حضرت و به خط فردی معتمد بوده است ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 603).

نامه نگارانی که سؤال فقهی داشتند، گاه تمام سؤالات را پی در پی می نوشتند و امام به تک تک سؤالات پاسخ می داد ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 484، 520؛ طوسی ، 1411، ص 290، 296)، گاه پرسشگر، پس از هر پرسش ، قسمتی را نانوشته باقی می گذاشت تا امام پاسخ خود را در آن قسمتها بنگارد (طوسی ، 1411، ص 375ـ384؛ احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 564 ـ590). پاسخها گاه در پشت برگه (طوسی ، 1411، ص 372ـ374)، گاه پس از هر سؤال و در میان سطور (همان ، ص 304؛ نجاشی ، ص 355؛ نیز رجوع کنید بهطوسی ، 1401، ج 7، ص 456)، گاه در زیر نامه (ابن طاووس ، 1377 ش ، ص 345؛ کشی ، ص 471، نیز رجوع کنید بهص 568) و گاه در بالای نامه نوشته می شد (نجاشی ، ص 380). توقیعات مستقل یا مفصّل معمولاً با بسمله آغاز شده است (مثلاً رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 516، 522؛ طوسی ، 1411، ص 285، 287؛ احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 591، 597، 600). گاه نیز سفیر امام مجموعة سؤالات و درخواستها را در طوماری می نگاشت و یکجا نزد امام می برد و پاسخ آنها را دریافت می کرد ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 303ـ304). مواردی نیز بوده که به جهت اجمال سؤال یا جهتی دیگر، سؤال بدون پاسخ مانده است ( رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 567، 578).

شیوة ارسال پرسش . پرسشگران ساکن شهرهای دور، اغلب نامه های خود را توسط وکلای امامان می فرستادند. مثلاً، جعفربن ابراهیم بن محمد هَمَدانی به واسطة پدر خود (کلینی ، ج 4، ص 172؛ ابن بابویه ، 1392، ج 2، ص 176)، ابوعمرو حَذّاء به واسطة علی بن مهزیار (کلینی ، ج 5، ص 316)، برخی به واسطة احمدبن اسحاق (ابن بابویه ، 1392، ج 2، ص 17)، و بِشْربن بَشّار به واسطة ایوب بن نوح (ابن ادریس حلّی ، ج 3، ص 581) نامه هایی برای امام هادی علیه السلام فرستاده اند. ابراهیم بن محمد همدانی و علی بن مهزیار اهوازی و احمدبن اسحاق قمی و ایوب بن نوح ، همگی از وکیلان امام دهم بودند (جباری ، 1382 ش ، ص 428ـ429). گاهی نیز افراد واسطه ، وکیل امام نبودند. برای نمونه ، سهل بن زیاد از طریق محمدبن عبدالحمید عطّار نامه ای به امام حسن عسکری علیه السلام نگاشته ( رجوع کنید بهنجاشی ، ص 185) و حال آنکه ذکری از وکالت محمدبن عبدالحمید عطار نشده است ، همچنانکه دلیلی بر وکالت محمدبن غالب اصفهانی ــ که زیارت شهدای کربلا از امام هادی علیه السلام از طریق وی عرضه شد ــ نیست ( رجوع کنید به ابن طاووس ، 1367 ش ، ص 573ـ577). بنا بر گزارشی ( رجوع کنید به کشی ، ص 580)، تمام اموالی که وکیلان امام عسکری از نواحی مختلف می فرستادند، به دست عَمْری (ظاهراً عثمان بن سعید) می رسیده و او آنها را به امام می رسانده است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 431؛ طوسی ، 1411، ص 354ـ357). در عین حال ، دلیلی که ثابت کند هیچ گونه ارتباطی خارج از شبکة وکالت انجام نمی گرفته است ، در دست نیست .

در عصر غیبت صغرا نیز معمولاً مکاتبات از طریق نایبان چهارگانه ، به حسب دورة نیابت ، انجام می گرفته است ، مثلاً قاسم بن علاءهَمَدانی که خود از وکلا بوده ، توقیعات امام عصر را از دست محمدبن عثمان عَمْری و در دورة نیابت حسین بن روح نوبختی از دست وی دریافت می کرده است (طوسی ، 1411، ص 310). گاه نیز توقیعاتی بدون وساطت نایبان به برخی از شیعیان می رسیده است ؛ یعقوب بن یوسف ضرّاب اصفهانی ، در سال 281، در مکه در منزلی معروف به دارالرضا، پیرزنی از خدمتکاران امام حسن عسکری علیه السلام را دید که به دستور امام عصر و با تأمین مالی آن حضرت به حج آمده بود، در این دیدار از رفت وآمد مردی به این منزل سخن به میان آمده که بنا بر قرائن ، حضرت مهدی بوده است . ضرّاب اصفهانی از طریق این زن دفتری مشتمل بر صلوات بر پیامبر و خاندان او، مشهور به صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی ، دریافت داشت ( رجوع کنید بهدلائل الامامة ، ص 545 ـ551؛ طوسی ، 1411، ص 273ـ280). در گزارش دیگری نیز از این خانه سخن به میان آمده و راوی حدیث ، حسن بن وَجْناء، به واسطة زنی که چهل سال یا بیشتر داشته ، در این خانه به دیدار امام نایل شده و از ایشان دفتری مشتمل بر دعای فرج و صلوات بر حضرت دریافت داشته است (ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 443ـ 444). محمدبن یوسف شاشی نیز به زنی که به خانة امام علیه السلام رفت وآمد می کرده ، نامه ای داده و توقیع امام علیه السلام را دریافت داشته است (قطب راوندی ، ج 2، ص 695). این ارتباطات در شبکة رسمی وکالت نبوده است .

پس از رسیدن سؤالات به نایبان امام ، به طور طبیعی پاسخگویی به آنها مدتی (گاه چند ساعت ، گاه سه روز و گاه چند روز) طول می کشیده است (جباری ، 1381 ش ، ص 147ـ 148). سؤالات را گاه امام شخصاً پاسخ می داده و گاه نایب امام و در برخی موارد شخصی دیگر، به امر و اشراف آن حضرت ، عهده دار این کار می شده است (طوسی ، 1411، ص 308؛ نیز رجوع کنید بهجباری ، 1381 ش ، ص 149). بنا بر گزارشی ، در صورتی که امام خود پاسخ سؤال را می داده است ، زمان صدور توقیع بیش از مواردی بوده که نایبان امام به پرسشها پاسخ می داده اند ( رجوع کنید به طوسی ، 1411، ص 306). گاه سؤالات قبل از رؤیت یا به محض وصول پاسخ داده می شده که حاکی از علم الاهی امامان بوده است (جباری ، 1381 ش ، ص 147). به گزارشی ، امام هادی علیه السلام به یکی از اصحاب خود دستور داده بود که اگر پرسشی دارد، آن را بنویسد و زیر سجاده اش بگذارد، پس از ساعتی پاسخ آن را نگاشته می یابد (قطب راوندی ، ج 1، ص 419).

خرق عادت به گونه های دیگری هم در صدور توقیعات بروز کرده است ؛ گاه امام علیه السلام سؤالات نانوشتة راویان را که تنها در خاطر گذرانده بودند پاسخ می داد ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 508 ـ509، 524؛ کشی ، ص 533 ـ534؛ ابن بابویه ، 1363ش ، ج 2، ص 490، 492؛ طوسی ، 1411، ص 282) یا سؤالاتی را که با قلم بی مرکّب ، و احتمالاً برای امتحان درستی ادعای نایبان ، نوشته می شد، پاسخ می داد (ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 488، 494؛ طوسی ، 1411، ص 316). گاه سؤال کسی بدون ذکر دلیل بی پاسخ می ماند، پس از چندی با انحراف مذهبی پرسش کننده ، سبب پاسخ ندادن به سؤال وی روشن می شد (کلینی ، ج 1، ص 520؛ برای مواردی از کرامات و خرق عادات در توقیعات رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 495، 500 ـ 518، 524؛ خصیبی ، ص 370؛ ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 485ـ 486، 488، 494، 509 ـ510، 516، 519، 522؛ طوسی ، 1411، ص 205، 208، 282ـ283، 291، 294ـ 295، 304، 308ـ 309، 318،533، 553). توقیعاتی که در عصر غیبت صغرا صادر شده غالباً متضمن عنصر معجزه و خرق عادت است ؛ لذا توقیعات ، خود یکی از دلایل امامت امام زمان علیه السلام تلقی شده است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 1، ص 126؛ ابوالصلاح حلبی ، ص 122).

توقیعات ، پس از صدور، به وسیلة پیکی مخصوص ، با ارائة نشانة صدق ، فرستاده می شد. به ملاحظات امنیتی و جهات تقیه آمیز، هویت این پیکها در گزارشهای موجود ذکر نشده و با تعابیر مبهمی همچون ، امرأة ، غلام ، غلام اسود، الرسول من عندالحسین بن روح ، رسول الخلف علیه السلام (و در یک جا «فیج العراق »، معرّب پیک رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 310) از آنان یاد شده است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 487، 491، 495، 497، 505؛ طوسی ، 1411، ص 300). گاه توقیع از طریقی بغایت غیرعادی فرستاده می شده ، مانند فرستادن پیام از طریق هاتفی که صدای وی شنیده می شده ولی خود او دیده نمی شده است ( رجوع کنید بهخصیبی ، ص 369؛ ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 492، 499). در ماجرای شلمغانی ، که مدعی نیابت امام عصر شده بود، توقیعی به دست محمدبن همام رسید که حتی مرکّب آن خشک نشده بود (طوسی ، 1411، ص 410). به دستور حسین بن روح ، این توقیع ، بی درنگ ، بین مشایخ شیعه به طور گسترده انتشار یافت و نسخه ای از آن نیز به شهرهای دیگر فرستاده شد (همان ، ص 411).

ارسال توقیعات برای شیعیان ، معمولاً توسط وکلای امام صورت می گرفت . چهار وکیلِ (سفیر، نایب ) اصلیِ امام عصر علیه السلام خود وکیلانی در شهرهای مختلف داشتند که توقیعات از طریق آنها انتشار می یافت ( رجوع کنید بههمان ، ص 415ـ 417). در عین حال ، عوامل دیگر نیز در این امر دخیل بوده است . مثلاً، ارسال توقیعِ حاوی لعن شلمغانی برای محمدبن همام ، که به آن اشاره شد، ظاهراً به جهت ریاست مذهبی وی در بغداد بوده است . در نامه ای که در سال 232 امام هادی علیه السلام برای علی بن بلال فرستاده و در آن انتصاب ابوعلی بن راشد به منصب وکالت اعلام شده ، اشاره شده که امام به دلیل اینکه علی بن بلال رئیس مذهبی منطقة خود بوده ، نامه را برای وی نگاشته است (کشی ، ص 513). نامه ای دیگر از آن حضرت در نکوهش گروهی از مدعیان دروغینِ وکالت ، خطاب به محمدبن عیسی بن عبید صادر شده بود ( رجوع کنید بههمان ، ص 518 ـ 521) که احتمالاً ارسال آن برای وی به سبب نسبت خانوادگی اش با برخی از آن مدعیان بوده است . بنابراین ، قسمت پانزدهم کتابهای مصابیح ابن بابویه ، که موضوع آن معرفی افرادی است که توقیعات را دریافت کرده اند (نجاشی ، ص 391)، الزاماً در بارة وکلای امام نیست (در بارة چگونگی دریافت توقیعات از امام عصر علیه السلام و تحویل آن به وکلا و شیعیان رجوع کنید به جباری ، 1381 ش ، ص 150ـ153).

توقیعات در بارة موضوعات مختلفی همچون تعیین و نصب وکیلان و توثیق و مدح برخی از ایشان و دستورهای لازم به وکیلان در بارة چگونگی ایفای وظیفة وکالت ، اعلام وصول وجوه شرعی ، رفع حاجت شیعیان ، نکوهش قاطع مدعیان دروغین وکالت یا وکیلان معزول ، پاسخ پرسشهای فقهی و کلامی و حدیثی و تفسیری و غیره صادر می شده است ( رجوع کنید به همان ، ص 155ـ156). بجز مسائل و درخواستهای شخصی پرسشگران ، مباحثی چون ابهام یا تعارض در روایات نقل شده از امامان پیشین علیهم السلام ( رجوع کنید به طوسی ، 1411، ص 375ـ377؛ احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 564، 566 ـ 567، 583 ـ 585)، اختلاف اصحاب امامیه در یک مسئلة فقهی یا اعتقادی ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 105؛ طوسی ، 1411، ص 377؛ احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 567، 588) و دیدگاه برخی از فقها ( رجوع کنید به طوسی ، 1411، ص 378ـ379، 381ـ382؛ احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 574 ـ580) منشأ و زمینة پرسش از امامان بوده است .

نکتة جالب توجه این است که گاه چند نفر از چند شهر با یک امام مکاتبه کرده و همه یک سؤال داشته اند که جواب مشابهی نیز گرفته اند، مانند پرسش ابوشیبة اصفهانی و حسین بن بَشّار واسطی و علی بن اسباط کوفی و ابراهیم بن محمد همدانی از امام جواد علیه السلام در بارة برخی احکام عقد ازدواج ( رجوع کنید به کلینی ، ج 5، ص 347؛ طوسی ، 1401، ج 7، ص 395ـ396). همچنین ابراهیم بن محمد همدانی و محمدبن علی قاسانی و بشربن بشار نیشابوری و محمدبن فرج رُخّجی ــ از مردم مصر که در اواخر عمر در سامرا می زیسته است ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 500) ــ و حمزة بن محمد و یکی از شیعیان ، هر شش تن ، در ضمن مکاتبه ای سؤالی در بارة مسائل توحیدی و بحث جسم وصورت پرسیده اند که ظاهراً همة مکاتبات با امام هادی علیه السلام بوده است ( رجوع کنید بههمان ، ج 1، ص 102ـ 105؛ ابن بابویه ، 1357 ش ، ص 97ـ102). احتمال می رود که بین سؤال کنندگان ارتباطی وجود داشته و نویسندگان نامه ها از نامه نگاری یکدیگر باخبر بوده اند. بحث توحید در عصر امام حسن عسکری علیه السلام هم ادامه داشته و سهل بن زیاد، در سال 255، همین سؤال را به صورت مکتوب برای امام نوشته و به اختلاف شیعیان در این زمینه تصریح کرده و پاسخ مفصّلتری گرفته است ( رجوع کنید بههمان ، ج 1، ص 103).

توقیعات یکی از مشخصه های نهاد وکالت است . تأسیس نهاد وکالت در زمان امامان شیعه و ارتباط غیرمستقیم و غیر شفاهی شیعیان با امامان ، چه بسا تدبیری در جهت آماده سازی جامعة شیعه برای روزگار غیبت امام عصر بوده است (جباری ، 1382 ش ، ص 53 ـ 55). این امر سبب می شده است که گاه در توقیعات به جای پاسخ صریح به سؤالات ، به نقل روایت یا روایات مختلف در مسئله و چگونگی برخورد با آنها اکتفا گردد ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 378ـ379؛ احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 581 ـ582). به کار بردن تعبیراتی چون «السنةُ المُجْمعُ علیها بِغَیْر خلافٍ» و «السنةُ المؤکَّدةُ التی هی کالاجماع »، و تبیین استدلالی پاسخها که توقیعات را به عبارات فقهی متداول نزدیک می ساخته ، از همین جهت قابل ارزیابی است ( رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 574 ـ576، 579، 584). تعبیر «ان شاءاللّه » در پایان توقیعات در این زمان نیز بیشتر شده است (مدرسی طباطبائی ، ص 98ـ99). این عبارت هر چند در پاره ای از احادیث امامان پیشین هم دیده شده (مثلاً رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 309، ج 3، ص 31، 51)، در توقیعات امامان اخیر فراوانتر است .

در برخی توقیعات واژه های رمزگونه همچون «الصوفی المتصنع » (کشی ، ص 535)، «النابی »، «الرازی »، «البلالی »، «المحمودی »، «العَمْری » (همان ، ص 577، 579 ـ580)، «الغائب العلیل » (همان ، ص 557)، «العلیل »، «القزوینی » (همان ، ص 527) دیده می شود. ابوغالب زُراری (ص 117) نیز گفته است که امام هادی علیه السلام در اشاره به جدّ او، برای محافظت وی نامی استعاری به کار برده است . شرایط دشوار تقیه در زمان امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام ، سبب می شده که با تعابیر مبهمی از آن دو امام ، همچون «الرجل »، «الفقیه »، «الفقیه العسکری »، «صاحب العسکر» و «الطیب »، یاد شود ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 102، 107ـ 108، ج 3، ص 60، 466، ج 4، ص 239، ج 7، ص 59؛ ابن بابویه ، 1392، ج 3، ص 238، 258، 304؛ طوسی ، 1401، ج 1، ص 131، ج 3، ص 230). این گونه تعبیرات مبهم در عصر غیبت صغرا هم دیده شده است . مثلاً در روایتی ، توقیع امام عصر «رقعة الرجل » معرفی شده ( رجوع کنید بهکلینی ، ج 1، ص 517؛ قس خصیبی ، ص 368 که در آن تصحیف رخ داده است ) و در توقیعی دیگر تعبیر «الفقیه الذی لایُشَکُّ فی علمه » ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طبرسی ، ج 2، ص 575) به کار رفته است .

به سبب شرایط تقیه ، گاه نامه نگاران درخواست خود را به گونه ای به نایبان عرضه می داشته اند که گویا وی آن را از برخی فقهای معمولی می پرسیده است . مثلاً، در توقیعهای محمدبن عبداللّه بن جعفر حِمْیَری آمده است که او از حسین بن روح نوبختی درخواست کرد، از روی لطف ، مسائل او را از «مَنْ تَثِقُ بِهِ منَ الفقهاءِ» یا از «بعض الفقهاء» بپرسد (طوسی ، 1411، ص 378). گفتنی است در یکی از توقیعات از فرد ناشناسی با رمز «ص » یاد شده که احتمالاً انگیزة خاصی در نام نبردن از وی در کار بوده نه شرایط تقیه ( رجوع کنید بههمان ، ص 375). یکی از راویان نقل کرده که ابوجعفر (= محمدبن عثمان ) نزد وی آمده و او

را به جایی متروک برده تا نوشتاری را که در آن برخی حوادث آینده ذکر شده نشان دهد، سپس به او گفته که آن را از بر کند و خود نوشتار را از بین برده است (ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 498).

ابن بابویه (1363 ش ، ج 1، ص 93)، به نقل از ابوسهل نوبختی ، آورده است که پس از وفات امام عسکری علیه السلام نامه های امام عصر بیش از بیست سال توسط رجال معتمد پدر ایشان به شیعیان می رسید که مشتمل بر اوامر و نواهی بود، سپس مکاتبه منقطع گردید و تنها یکی از اصحاب امام عسکری باقی ماند که مردم را به رازداری و کتمان دستور داد و مکاتبه قطع شد. از این عبارت نوبختی چنین استنتاج شده که توقیعات در فاصلة سالهای 280 تا 290 و چه بسا تا زمان وفات نایب دوم ، محمدبن عثمان عَمْری (304 یا 305)، صادر نمی شده است ( رجوع کنید بهمدرسی طباطبائی ، ص 132) ولی با عنایت به اینکه مکاتبه به معنای نامه نگاری طرفینی است ، انقطاع مکاتبه دلیل انقطاع همه گونه نوشته های امام علیه السلام ، از جمله توقیعات ابتدایی و نه پاسخ نامه ها، نیست . توقیعات پیامهای شفاهی امام را نیز در بر می گیرد ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 503 ـ 505؛ طوسی ، 1411، ص 309) و طبعاً تعبیر انقطاع مکاتبه دلیل انقطاع اینگونه توقیعات نیز نمی باشد. ابوسهل نوبختی در ادامة عبارت مورد بحث آورده که تا زمان تألیف کتابش ، التنبیه فی الامامة (حدود سال 290)، باب امام عصر علیه السلام اوامر و نواهی امام را به شیعیان می رسانده است ( رجوع کنید بهابن بابویه ، 1363 ش ، ج 1، ص 93). گزارشهای دیگری نیز هست که نشانة عدم انقطاع کامل مکاتبات در فاصلة زمانی مذکور است و بر فرض انقطاع توقیعات ، تنها به صورت موقت و بسیار کوتاه بوده است . از هبة اللّه کاتب نقل شده که در طول حیات محمدبن عثمان توقیعات از طریق وی به شیعیان می رسیده است (طوسی ، 1411، ص 363، نیز رجوع کنید به ص 366). هبة اللّه همچنین تأکید کرده که در طول حدود پنجاه سال وکالت محمدبن عثمان (چند سال آن در زمان امام عسکری بوده است )، مردم اموال خود را نزد محمدبن عثمان می آوردند و توقیعات امام ــ که مشتمل بر امور مهم دینی و دنیوی و پاسخ سؤالات مردم بود ــ از طریق وی به شیعیان می رسید (همان ، ص 366). در گزارشی دیگر آمده که توقیعات امام عصر، پیوسته ، به دست محمدبن عثمان و سپس به دست حسین بن روح به قاسم بن علاء در آذربایجان می رسید. بنا بر همین گزارش ، یک بار به مدت دو ماه مکاتبه انقطاع یافت و قاسم بن علاء نگران شد ( رجوع کنید بههمان ، ص 310). این گزارش مؤید این نظر است که اگر انقطاعی در صدور توقیعات صورت گرفته تا پایان عمر محمدبن عثمان ادامه نداشته است . همچنین ابوالحسن ضرّاب اصفهانی که در 281 در مکه ، از طریق پیرزنی ، امام را دیده ، گزارش کرده که افراد زیادی را دیده است که به همان خانه می آمدند و نامه هایی را به پیرزن می سپردند و منتظر پاسخ می ماندند. وی چند تن از این افراد را در بازگشت از حج تا ورود به بغداد دیده است (طوسی ، 1411، ص 277). در نقل دیگر این ماجرا گفته شده که افراد مذکور لباسهای مندرسی در برداشتند ( دلائل الامامة ، ص 549). شاید آنها پیکهای محمدبن عثمان عمری بوده اند. وی در بغداد می زیسته و پس از وفات پدرش قبل از سال 280 ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 362ـ363) سفارت داشته است . احتمالاً مندرس بودن لباسشان وسیله ای برای پوشیده ماندنشان از دیدة مأموران حکومت بوده است . در سال 290 توقیعی صادر شده که در آن به محمدبن جعفر عربی در ری ارجاع داده شده است (همان ، ص 415)؛ بنابراین ، انقطاع توقیعات ، بر فرض درستی ، تا سال 290 ادامه نداشته است . البته ، شواهدی بر محدودیت ارتباط بین مردم و سفیران امام علیه السلام در دورة خاصی ، به سبب شرایط دشوار سیاسی ، وجود دارد. طبق گزارشی ، در دوران معتضد عباسی ارسال اموال نزد محمدبن عثمان کاملاً سرّی و پوشیده انجام می گرفت و آورندگان اموال نه نامه ای در دست داشتند و نه به آنها رسیدی داده می شد. این ملاحظات برای پیشگیری از هرگونه خطر احتمالی بود ( رجوع کنید بهطوسی ، 1411، ص 295ـ296). خلافت معتضد از 279 تا 289 بوده که تقریباً مقارن با زمانی است که انقطاع توقیعات در آن مطرح شده است . در هر صورت ، توقیعات بسیاری از محمدبن عثمان عَمری رسیده که دلیلی بر آنکه در اوایل زمان سفارت وی صادر شده باشد، در دست نیست ، همچون توقیع اسحاق بن یعقوب ( رجوع کنید به ابن بابویه ، 1363 ش ، ج 2، ص 520 ـ521؛ برای آگاهی از بخشی از آن رجوع کنید به همو، 1392، ج 1، ص 498؛ طوسی ، 1411، ص 296).

توقیعات معمولاً به صورت مکاتبه بوده است . حدیث شناسان و فقها در بارة اعتبار مکاتبات ، اختلاف نظر دارند. برخی فقها در اعتبار مکاتبات مناقشه کرده اند ( رجوع کنید بهآبی ، ج 2، ص 180؛ محقق حلّی ، 1371 ش ، ص 324؛ علامه حلّی ، ج 7، ص 248؛ شهید اول ، ج 3، ص 577؛ محقق کرکی ، ج 1، ص 457، ج 2، ص 84، ج 12، ص 85؛ شهید ثانی ، 1380 ش ، ج 1، ص 388، قس ج 1، ص 390، ج 2، ص 572 ـ573) و از سخنان برخی دیگر بر می آید که مکاتبه را هم ارز حدیث شفاهی نمی دانند ( رجوع کنید بهمحقق حلّی ، 1364 ش ، ج 2، ص 659؛ شهیدثانی ، 1380 ش ، ج 2، ص 555، 573). در عین حال ، دلیل روشنی بر بی اعتباری مکاتبه یا هم ارز نبودن اعتبار مکاتبه و حدیث شفاهی ، در کتابهای فقهی ذکر نشده است . در کتب درایة الحدیث نیز این بحث مطرح شده است ( رجوع کنید بهخطیب بغدادی ، ص 373ـ374؛ ابن صلاح ، ص 154ـ 155؛ سیوطی ، 1385، ج 2، ص 55 ـ 58). در مناظرة شافعی با اسحاق بن راهویه (متوفی 237) نیز اشاره ای به این بحث دیده می شود؛ یک بار شافعی حدیثی را به دلیل سماع بودن بر حدیث کتبی دیگر ترجیح داد، ولی ابن راهویه ، نامه نگاری پیامبر را به کسری ' و قیصر دلیل بر اعتبار مکاتبه دانست (سیوطی ، 1408، ج 1، ص 15؛ شهیدثانی ، 1408، ص 288ـ290). نظیر استدلال ابن راهویه در کتب درایة شیعه هم دیده می شود (برای نمونه رجوع کنید به مجلسی ، ج 2، ص 167). شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد حارثی همدانی (متوفی 984؛ ص 141) با استناد به مکاتبات فراوان ائمه علیهم السلام و با تأکید بر اینکه راویان ، خط امام علیه السلام را می شناخته اند، نتیجه گرفته که مکاتبات معتبرند و گفته است اگر مکاتبه بی اعتبار باشد، مکاتبات ائمه بیهوده بوده است (نیز رجوع کنید به حسن صدر، ص 466). کنی (ص 260) بر این احتجاج حارثی افزوده است که امامان از عمل شاگردانشان به مکاتبات آگاه بودند و اساساً مکاتبه برای عمل کردن صورت می گرفته ، لذا کسی از این جهت در اعتبار مکاتبات تردید نکرده است . وی تأکید کرده که اعتبار مکاتبه مستند به این نیست که در بر دارندة اجازه نیز هست (نیز رجوع کنید به ابن صلاح ، ص 154؛ شهیدثانی ، 1408، ص 288؛ همو، 1403، ج 3، ص 14). قدیمترین اشکال بر اعتبار مکاتبه ، در منابع حدیثی شیعه ، از آنِ شیخ طوسی است ( رجوع کنید به1390، ج 3، ص 171). وی پس از نقل یک مکاتبه ، با اشاره به اینکه هر چه در کتب (نامه ها) آمده ، صحیح نیست ، آن مکاتبه را نا معتبر خوانده است (نیز رجوع کنید به بحرانی ، ج 23، ص 631؛
طباطبائی ، ج 10، ص 223). در پاسخ گفته اند که اصحاب امامان با نوشته ها و خط ایشان آشنا بودند و تشخیص آن برایشان چندان دشوار نبود (شبیری زنجانی ، ج 9، درس 329، ص 3). گویا به همین جهت ، برخی از فقیهان به صحت سند مکاتبة مذکور اشاره کرده و عمل به مضمون آن را جایز شمرده اند ( رجوع کنید بهموسوی عاملی ، ج 1، ص 180؛
نراقی ، ج 16، ص 309؛
نیز رجوع کنید بهابن ادریس حلّی ، ج 2، ص 537 که به جهتی دیگر آن را نپذیرفته است ). در برخی کتب درایة الحدیث نیز مکاتبه را در رتبة پایین تری از سماع دانسته اند ( رجوع کنید به شهیدثانی ، 1408، ص 289؛
حارثی ، ص 142؛
میرداماد، ص 242). در مقابل ایشان ، برخی فقها به یکسانی حدیث کتبی و حدیث شفاهی از نظر اعتبار تصریح نموده اند ( رجوع کنید بهمقدس اردبیلی ، ج 1، ص 267، ج 5، ص 229؛
محقق خوانساری ، ج 1، ص 217). مامَقانی (ج 1، ص 283) اشاره کرده که احتمال تقیه در مکاتبات بیشتر است . شاید این مطلب دلیلی بر بی اعتباری توقیعات یا کم ارزشی آنها تلقی شود، اما همانگونه که اشاره شد، در توقیعات ، راویان و امامان تمهیداتی ویژه برای پیشگیری از دروغ سازی و امثال آن ، به کار گرفته اند. استفاده از تعبیرات رمزی ، شبیه سازی توقیعات به فتاوای فقها، محدود سازی مکاتبات در هنگام تشدید شرایط امنیتی ، نشر توقیعات توسط شبکة وکالت ، از جملة این تمهیدات بوده است . به همین جهت گاه صریحاً دستور پنهان کردن توقیع از افراد غیر معتمد صادر می شده است ( رجوع کنید بهکشی ، ص 579؛
احمدبن علی طبرسی ، ص 600، 603)، لذا نمی توان احتمال وجود شرایط تقیه را در مکاتبات بیشتر از دیگر احادیث دانست و ارزش مکاتبات را انکار کرد یا از ارزش آنها کاست . در قبال اینگونه آرا، دیدگاه دیگری به توقیع به عنوان سند تاریخی مکتوب ، اعتباری ویژه می بخشد ( رجوع کنید بهمدرسی طباطبائی ، ص 96، پانویس ). ابن شُعْبة حَرّانی (متوفی قرن چهارم ؛
ص 490) نیز از توقیعات امام زمان علیه السلام با وصف تواتر و استفاضه نزد شیعیان یاد کرده است . در عین حال ، این نکته نباید نادیده گرفته شود که نسخة اصلی توقیعات معمولاً مستقیم به دست محدّثان نمی رسیده بلکه گزارش راویان ، بر صدور توقیع دلالت داشته است ؛
ازینرو، توقیع همچون دیگر احادیث نیازمند بررسی سندی است و پاره ای از مشکلات حدیثی ، همچون تصحیف و تحریف ، در گزارش توقیعات نیز محتمل است . کلام ابن شعبه هم دلیلی بر اعتبار هر چه به نام توقیع نقل شود، نیست .

منابع توقیعات . برخی از محدّثان کتاب یا کتابهایی در بارة توقیعات تألیف کرده اند، از جمله عبداللّه بن جعفر حِمْیَری چهار اثر در این باره نگاشته است با نامهای مسائلُ لِاَبی محمدالحسن علیه السلام علی ید محمدبن عثمان العَمری ، کتاب قرب الاسناد الی صاحب الامر علیه السلام ، مسائل أبی محمد و توقیعات و مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیه السلام ( رجوع کنید به نجاشی ، ص 220؛
نیز رجوع کنید به طوسی ، 1420، ص 294). ابن ادریس (ج 3، ص 581 ـ583) گزیده ای از کتاب مسائل الرجال را آورده است (سند کتاب در متن چاپ شدة السرائر مشوّش و محرّف است ). ابن شهر آشوب از مکاتبات الرجال عن العسکریَّین یاد کرده (ج 4، ص 424)، این کتاب از جمله منابع بیاضی نیز بوده (ج 2، ص 175) و ظاهراً این کتاب در اختیار ابن طاووس نیز بوده و او مطالبی از آن نقل کرده است ( رجوع کنید بهکولبرگ ، ص 410، 412، 581). ابن طاووس (1363 ش ، ص 115؛
نیز رجوع کنید به کولبرگ ، ص 581) حدیثی را از کتاب توقیعات حمیری نقل کرده که با توجه به قرائن موجود، معلوم نیست که همان کتاب مذکور در بالا باشد.

محمدبن عیسی بن عُبَیْد نیز کتابی به نام کتاب التوقیعات نگاشت (نجاشی ، ص 334) که در دست نیست . بخش پانزدهم کتب مصابیح ابن بابویه هم در بارة توقیعات بوده است (همان ، ص 391). ابن طاووس (1363 ش ، ص 114؛
نیز رجوع کنید بهکولبرگ ، ص 576) از کتابی با نام التواقیع من اصول الاخبار نگاشتة عبداللّه بن صلت روایت کرده است .

کتابهای نگاشته شده در بارة وکلای امامان علیهم السلام نیز از منابع مهم توقیعات بوده اند، بدین قرار: اخبار وکلاء الائمة الاربعة تألیف احمدبن محمدبن عَیّاش (متوفی 401؛
نجاشی ، ص 86؛
طوسی ، 1420، ص 78 با توصیف کتاب به اختصار)؛
اخبار الوکلاء الاربعة تألیف احمدبن محمدبن نوح سیرافی (نجاشی ، ص 87؛
طوسی از این کتاب با نام اخبار الابواب یاد کرده است رجوع کنید به1420، ص 87)؛
کتابٌ فی اخبار ابی عمرو و ابی جعفر العَمْریَّیْن نگاشتة هبة اللّه کاتب (نجاشی ، ص 440). این آثار در دست نیستند ولی نقل قولهایی از آنها در الغیبة شیخ طوسی آمده است . مهمترین منبع موجود در بارة توقیعات امامان ، بجز امام عصر، رجال کشی است . جلد نخست کافی نیز از دیگر منابع توقیعات امامان به شمار می رود. در بارة توقیعات امام زمان علیه السلام کتاب کمال الدین و تمام النعمة ابن بابویه و الغیبة شیخ طوسی دو منبع اساسی اند و هریک بابی را به این امر اختصاص داده اند و در ابواب دیگر هم به تناسب ، توقیعات بسیاری را نقل کرده اند. در دیگر کتب حدیثی نیز مواردی از توقیعات آمده است (برای نمونه رجوع کنید به فضل بن حسن طبرسی ، ج 2، ص 270ـ273؛
مجلسی ، ج 53، ص 150ـ197). کتابهایی که به بررسی موضوع مهدویت از جنبه های گوناگون پرداخته اند نیز معمولاً بخشی را به توقیعات اختصاص داده اند. کتابهای مستقلی هم در جمع آوری یا تحلیل توقیعات نگارش یافته است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی ، ج 4، ص 500 ـ501؛
مهدی پور، ج 1، ص 237، ج 2، ص 577، بویژه ص 814). در بارة برخی توقیعات ، همچون دعاهای افتتاح و رجبیه و ندبه و زیارات ناحیه ( رجوع کنید بهمهدی پور، ج 1، ص 343ـ344، ج 2، ص 464ـ465؛
احسانی فر، ص 32ـ67) و توقیع امام زمان علیه السلام خطاب به شیخ مفید، از نظر سند و مُفاد بررسیهایی شده است ( رجوع کنید بهخوئی ، ج 17، ص 209ـ210؛
مهدی پور، ج 1، ص 103، 199؛
قس غروی ، ص 1ـ9؛
محمدصدر، 1395، ص 157ـ 198؛
شبیری ، 1372 ش ، ص 115ـ 118).


منابع :
(1) حسن بن ابی طالب آبی ، کشف الرموز فی شرح المختصر النافع ، چاپ علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی ، قم 1408ـ1410؛
(2) آقابزرگ طهرانی ؛
(3) ابن ادریس حلّی ، کتاب السرائرالحاوی لتحریر الفتاوی ، قم 1410ـ1411؛
(4) ابن بابویه ، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی ، قم ?( 1357 ش ) ؛
(5) همو، عیون اخبار الرضا ، چاپ حسین اعلمی ، بیروت 1404/1984؛
(6) همو، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علی اکبر غفاری ، تهران 1392؛
(7) همو، کمال الدین و تمام النعمة ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1363 ش ؛
(8) ابن شعبه ، تحف العقول عن آل الرسول ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1363 ش ؛
(9) ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابی طالب ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، قم ( بی تا. ) ؛
(10) ابن صلاح ، علوم الحدیث ، چاپ نورالدین عتر، مدینه 1972؛
(11) ابن طاووس ، الاقبال بالاعمال الحسنه ، چاپ فضل اللّه نوری ، چاپ سنگی تهران 1312، چاپ افست 1367 ش ؛
(12) همو، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع ، چاپ احمد شیرازی ، تهران 1330، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(13) همو، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ، نجف 1368، چاپ افست قم 1363 ش ؛
(14) همو، فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیلة ، چاپ غلامحسین مجیدی ، قم 1377 ش ؛
(15) ابوالصلاح حلبی ، تقریب المعارف فی الکلام ، چاپ رضا استادی ، ( قم ) 1363 ش ؛
(16) محمد احسانی فر، «اعتبار سندی زیارت های ناحیة مقدسه »، علوم حدیث ، سال 8 ، ش 4 (زمستان 1382)؛
(17) علی بن عیسی اربلی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، بیروت 1410/1981؛
(18) باقر ایروانی ، الامام المهدی ( علیه السلام ) بین التواتر و حساب الاحتمال ، قم 1420؛
(19) یوسف بن احمد بحرانی ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش ؛
علی بن محمد بیاضی ،

(20) الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم ، چاپ محمدباقر بهبودی ، ( تهران ) 1384؛
(21) تستری ؛
(22) محمدرضا جباری ، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه ( علیهم السلام )، قم 1382 ش ؛
(23) همو، «نقش و جایگاه توقیعات در عصر غیبت صغری »، انتظار ، سال 2، ش 3 (بهار 1381)؛
(24) حسین بن عبدالصمد حارثی ، وصول الاخیار الی اصول الاخبار ، چاپ عبداللطیف کوهکمری ، قم 1401؛
(25) عبداللّه بن جعفر حمیری ، قرب الاسناد ، قم 1413؛
(26) حسین بن حمدان خصیبی ، الهدایة الکبری ، بیروت 1411/1991؛
(27) احمدبن علی خطیب بغدادی ، الکفایة فی علم الروایة ، چاپ احمد عمر هاشم ، بیروت 1406/1986؛
(28) خوئی ؛
(29) دلائل الامامة ، منسوب به محمدبن جریر طبری آملی ، قم : مؤسسه البعثه ، 1413؛
(30) احمدبن محمد زراری ، رسالة ابی غالب الزراری الی ابن ابنه فی ذکر آل اعین ، چاپ محمدرضا حسینی ، قم 1411؛
(31) عبدالرحمان بن ابن بکر سیوطی ، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف ، قاهره 1385/1966؛
(32) همو، الحاوی للفتاوی ، بیروت 1408/1988؛
(33) محمدجواد شبیری ، چهار مقاله ، در مقالات فارسی ، ش 55، قم : کنگرة جهانی هزارة شیخ مفید، 1372 ش ؛
(34) همو، «نعمانی و مصادر غیبت »، انتظار ، سال 2، ش 3 (بهار 1381)؛
(35) موسی شبیری زنجانی ، کتاب نکاح ، ج 9، تقریرات دروس 1380ـ1381 ش (منتشر نشده )؛
(36) محمدبن مکی شهید اول ، غایة المراد فی شرح نکت الارشاد ، قم 1414ـ1421؛
زین الدین بن علی شهید ثانی ، الرعایة فی علم الدرایة ،

(37) چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال ، قم 1408؛
(38) همو، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان ، قم 1380 ش ؛
(39) همو، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة ، چاپ محمد کلانتر، بیروت 1403/1983؛
(40) حسن صدر، نهایة الدرایة فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهائی ، چاپ ماجد غرباوی ، ( قم ? 1413 ) ؛
(41) محمدصدر، تاریخ الغیبة الصغری ، بیروت 1400؛
(42) همو، تاریخ الغیبة الکبری ، بیروت 1395/1975، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(43) محمدبن حسن صفّار قمی ، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص » ، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی ، قم 1404؛
(44) علی بن محمدعلی طباطبائی ، ریاض المسائل ، قم 1412ـ1422؛
(45) احمدبن علی طبرسی ، الاحتجاج ، چاپ ابراهیم بهادری و محمدهادی به ، قم 1413؛
(46) فضل بن حسن طبرسی ، اعلام الوری باعلام الهدی ، قم 1417؛
(47) محمدبن حسن طوسی ، الاستبصار ، چاپ حسن موسوی خرسان ، تهران 1390؛
(48) همو، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان ، بیروت 1401/1981؛
(49) همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول ، چاپ عبدالعزیز طباطبائی ، قم 1420؛
(50) همو، کتاب الغیبة ، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح ، قم 1411؛
(51) حسن بن یوسف علامه حلّی ، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة ، قم 1412ـ1420؛
(52) محمد غروی ، الشیخ المفید و التوقیعات الصادرة عن الناحیة المقدسة بین الاخذ والردّ ، در المقالات و الرسالات ، ش 6، قم : کنگرة جهانی هزارة شیخ مفید، 1413؛
(53) سعیدبن هبة اللّه قطب راوندی ، الخرائج و الجرائح ، قم 1409؛
(54) محمدبن عمرکشی ، اختیار معرفة الرجال ، ( تلخیص ) محمدبن حسن طوسی ، چاپ حسن مصطفوی ، مشهد 1348 ش ؛
(55) کلینی ؛
(56) علی کنی تهرانی ، توضیح المقال فی علم الرجال ، چاپ محمد حسین مولوی ، قم 1379 ش ؛
(57) اتان کولبرگ ، کتابخانة ابن طاووس و احوال و آثار او ، ترجمة علی قرائی و رسول جعفریان ، قم 1371 ش ؛
(58) فاضل مالکی ، الغیبة الصغری و السفراء الاربعة ، قم 1420؛
(59) عبداللّه مامقانی ، مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی ، قم 1411ـ1413؛
(60) مجلسی ؛
(61) جعفربن حسن محقق حلّی ، الرسائل التسع ، چاپ رضا استادی ، رسالة 7 : المسائل الطبریة ، قم 1371 ش ؛
(62) همو، المعتبر فی شرح المختصر ، ج 2، قم 1364 ش ؛
(63) حسین بن محمد محقق خوانساری ، مشارق الشموس فی شرح الدروس ، چاپ سنگی ( تهران ، بی تا. ) ، چاپ افست قم : آل البیت ، ( بی تا. ) ؛
(64) علی بن حسین محقق کرکی ، جامع المقاصد فی شرح القواعد ، قم 1408ـ 1415؛
(65) حسین مدرسی طباطبائی ، مکتب در فرایند تکامل : نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین ، ترجمة هاشم ایزدپناه ، نیوجرسی 1374 ش ؛
(66) احمدبن محمد مقدس اردبیلی ، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان ، چاپ مجتبی عراقی ، علی پناه اشتهاردی ، و حسین یزدی اصفهانی ، قم ، ج 1، ?( 1402 ) ، ج 5، 1406؛
(67) محمدبن علی موسوی عاملی ، نهایة المرام فی شرح مختصر شرائع الاسلام ، قم 1413؛
(68) علی اکبر مهدی پور، کتابنانة حضرت مهدی علیه السلام ، ( قم ) 1375 ش ؛
(69) محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة ، چاپ غلامحسین قیصریه ها و نعمت اللّه جلیلی ، قم 1380 ش ؛
احمدبن علی نجاشی ، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی ، قم

(70) 1407؛
(71) احمدبن محمد مهدی نراقی ، مستند الشیعة فی احکام الشریعة ، ج 16، قم 1419.

/ محمدجواد شبیری /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 4058
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست