responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 403

 

باهِله ، قبیله ای یکجانشین و نیمه یکجانشین در عربستان قدیم . مرکز سرزمین قبیله ، سُود باهله (شاید سَوْد ـ در صفة جزیرة العرب ابن حائک هَمْدانی ، ناسخی ناآگاه این کلمه را به سَواد «تصحیح » کرده است )، در دو طرف جادة مستقیم ریاض ـ مکه امتداد داشت . حدود این جاده قُوَیْع ، جَزاله (= جُزَیْلَه )، حُفَیْر (= حُفَیْرَه ) و کوههای القَتِد (= الجِدّ) و اِبناشَمامی (= اِذْنَین شَمَل ) است ( رجوع کنید به فیلبی ، ج 2). طایفة جِئاوه (جاوَه )، از قبیلة باهله ، در جانب غربیتر دامنة غربی ثَهْلان (ذَلان ) و در گوشة جنوب شرقی حِمی ' ضَریّه * ، در مجاورت عشیره غَنی زندگی می کردند. غنی گروهی دیگر بودند که ، نرسیده به جنوب ، در واحة بیشاء * می زیستند. ممکن است بَنواُمامَه ، نگهبانان معبد ذوالخَلَصَه * ، نزدیک تَبالَه که در آن نزدیکی واقع است ، به گروه غنی وابسته باشند. در شعری از عامربن طُفَیل * (تکمله ، قطعه 16، بیت 2) چنین آمده است : «...من به بازار مکاره نخواهم رفت ، حتی اگر جَسْر و باهله برای فروش کالاهای خود به آنجا سفر کنند» (قبیلة جسر نیز در واحة بیشاء می زیستند).

نسب نامة این قبیله تا اندازه ای پیچیده است : باهله مادرِ پسری از مالک بن اَعْصُر است که از طریق «نکاح الْمَقْت » (ازدواج با پسر شوهر پس از مرگ شوهر) همسر فرزند دیگر مالک به نام مَعْن شد و از او دو پسر آورد. معن در آن حال ، ده پسر دیگر داشت که نسب از دو مادر می بردند. این پیچیدگی برای نسب شناسان طبیعی است ، و در این مقام فقط فزونی درخور توجّه است ، زیرا این فزونی جمعیت به جدایی محل عشیره های متعدد باهله و نیز اختلاف سیاسی میان دو طایفه از بزرگترین طوایف آنها، قُتَیْبَه و وائِل ، منجر شده است . پیوند خانوادگی با بنی اَعْصُر، موجب شده است تا افراد قبیلة باهله ـ که گاهی نیز باهلة بن اعصر خوانده شده است ـ برادران بنی غنی به شمار آیند، حال آنکه این دو قبیله فقط همسایه بودند. متأسفانه معلوم نیست که لقب اِبْنادُخان از چه دوره ای بر این دو قبیله اطلاق شده است . بخشی از باهلیان در حمایت کلاب و بخشی در حمایت شاخة کَعب از قبیلة عامربن صَعصَعَه بودند. در میان این قبیله تنها یک جنگجو به نام مُنتَشر شهرت یافته است ، و سبب آن نیز مرثیه ای است که اَعشی باهله دربارة او ساخته است (بیت شمارة 4). در این باب ، مطلب دیگری نیز از نابِغة جَعْدی سراغ داریم (بیت شمارة 9). تاریخ این دو سند اندکی قبل از ظهور اسلام است . دو سند نیز از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در طبقاتِ ابن سعد (ج 1، بخش 2، ص 33)، به ما رسیده است . یکی از آنها دربارة باهلیان بیشاء و دیگری دربارة یکی از سرانِ قبیلة وائل است .

تاریخ قبیلة باهله نخستین بار در دورة اسلام روشن می شود. مهاجرت آنان عمدتاً از عربستان به سوی شام بود. حتی بخش عمدة باهلیان خراسان نیز همراه سپاهیان شامی به آنجا رفتند و بقیه به طرف بصره سرازیر شدند. مردم قبیلة باهله (وغنی )، در نبرد تلافی جویانة قبیلة قَیْس با قبیله کَلْب ، پس از نبرد مَرج راهِطْ * ، شرکت مؤثر داشتند (وِلهاوزِن ، ص 126). افراد شایسته بسیاری نیز در زمینه های مختلف در قبیلة باهله پرورش یافتند که مهمترین آنها اَصْمَعی لغوی و قتیبة بن مُسْلِم فرمانده سپاه است . دومین مهاجرت باهله از عربستان را باید از خروج «مهاجرون * » متمایز کرد. با این مهاجرت ، بخش دیگری از قبیلة باهله که در عربستان باقی مانده بود، به ناحیة سفلای فرات کوچ کرد. آنها نخست به حُفَیْر، در نزدیکی بصره ، و از آنجا به ناحیة شنی طَفّ * ، در مقابل بَطائح ، رخنه کردند و، پس از اینکه قوم زُطّ در 222 از بطائح بیرون رانده شد، بتدریج به بطائح وارد شدند. در 257، باهلیان این منطقه از سپاهیانی که به مصاف با زَنْج * می رفتند شکست خوردند. نتیجة این شکست آن شد که قبیلة باهله جانب زنج را گرفت . جز این ، اطلاع دیگری دربارة آنها در دست نیست . آخرین کسی که از قبیلة باهله در سرزمین بومیشان خبر داده ، ابن حائک هَمْدانی (ص 164) است . اما این خبر فقط اندکی از روایت مقارنی که وی دربارة سود باهله نقل کرده (همان ، ص 147 به بعد) و دخویه منبع اصلی آن را در حدود 250 دانسته ، قدیمتر است . پیش از آن ، تاخت و تاز قبیلة نُمَیْر ( رجوع کنید به نمیربن عامر * ) به عربستان مرکزی اتفاق افتاد و در متون به نقل مکان باهلیان به سایر نقاط عربستان مرکزی اشاره های مبهمی شده است .


منابع :
(1) ابن حائک ، صفة جزیرة العرب ؛
(2) ابن سعد، الطبقات الکبیر ، چاپ ادوارد سخو، لیدن 1321ـ1347؛
(3) ابن کلبی ، جَمْهَرة النَسَب ، نسخة خطی کتابخانة موزه بریتانیا، گ 184 رـ186 ر؛
(4) همو، کتاب الاصنام ؛
(5) معمربن المثنی ابوعبیدة ، نقائض جریر و الفرزدق ، چاپ Bevan ، لیدن 1905؛
(6) اعشی باهله ، در دیوان الاعشی ، چاپ R. Geyer ؛
(7) عامربن طفیل ، دیوان ؛
(8) حبان بن قیس نابغة جعدی ، شعر النابغة الجعدی ؛


(9) M.Frh. von Oppenhiem, Die Beduinen, vol. Iii, Wiesbaden 1952, 14, 184;
(10) Philby, The Heart of Arabia;
(11) Wellhausen, Das ArReich und sein Sturz .

) / د. اسلام / و. کاسکل (



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 403
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست