responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3850

 

تلمیح ، از صنایع معنوی در علم بدیع . تلمیح در لغت به معنای «به گوشة چشم نگریستن » است (ابن منظور، ذیل «لمح ») و در اصطلاح ، اشاره به آیه ، حدیث ، مَثَل ، داستان یا شعری مشهور با حداقل کلمات است تا با تداعی شدن آنها مقصود گوینده واضحتر و مطلبش مؤثرتر شود (تفتازانی ، ص 475؛ جرجانی ، ص 91؛ تقوی ، ص 259)، مانند بیت «جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم » (حافظ ، ج 1، ص 708) که به داستان شیرین و فرهاد اشاره دارد یا بیت «لَوأسمَعوا یَعقُوبَ ذِکرَ مَلاحَةٍ/ فی وجهِهِ، نَسِیَالجَمالَ الیوسُفی » (اگر ملاحتِ سیمای او را به گوش یعقوب می رساندند، او زیبایی یوسف گونه را فراموش می کرد؛ ابن فارض ، ص 153) که به داستان قرآنیِ یعقوب و یوسف اشاره می کند.

ظاهراً اولین بار خطیب قزوینی (متوفی 739؛ ص 239) و پس از او تفتازانی (متوفی 791؛ ص 475) در مبحث «سرقات شعری » تلمیح را مطرح کرده و آن را اشاره به قصه یا شعری بدون آوردن شرح کامل آن دانسته اند، با این تفاوت که تفتازانی (همانجا) مَثَل را نیز به قصه و شعر افزوده و تلمیح را به «تلمیح در نظم » و «تلمیح در نثر» تقسیم کرده است و چون هریک ممکن است به شعر یا قصه یا مثلی اشاره کند، مجموعاً شش نوع تلمیح می توان ساخت . به نوشتة رادویانی (متوفی قرن پنجم ؛ ص 125) بیتی که متضمن اشاره به آیه ای از قرآن باشد، دارای صنعت «معنی الا´یات بالابیات » است . شمس قیس رازی (ص 377) تلمیح را گونه ای ایجاز دانسته است که شاعر با کلمات اندک ، معانی بسیار القا کند.

به تلمیح «ارسال ملیح » نیز گفته اند، یعنی شاعر در شعر مثلی بیاورد که بر اساس قصه ای یا برگرفته از حکایتی باشد (کاشفی ، ص 121) و این را «تملیح » نیز گفته اند که در لغت به معنای «نمک بسیار در طعام کردن » است (همانجا).

در تلمیح دو ژرف ساختِ تشبیه و تناسب (مراعات النظیر) وجود دارد؛ بین مطلبِ گوینده و آنچه به آن اشاره می کند، وجه شبه و بین اجزای داستان تناسب وجود دارد (شمیسا، 1378ش ، ص 90)، مانند این بیت حافظ : «سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل / شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی » (حافظ ، ج 1، ص 938)، که بین عاشق شدن و رنجهای گوینده و رنج بیژن در عشق منیژه شباهت و بین چاه و چگل و شاه ترکان و رستم تناسب وجود دارد.

تلمیح با صنایع اقتباس و تضمین و ارسال المثل ، وجوه اشتراک و افتراقی دارد. عمده ترین تفاوت آنها این است که در این صنایع ، آیه ، حدیث ، مثل یا شعر، به طور کامل یا بخشی از آنها عیناً نقل می شود، اما در تلمیح به آنها فقط اشاره می گردد؛ در تضمین ، معمولاً شعر آورده می شود (مازندرانی ، ص 385؛ آق اِوْلی ، ص 228؛ تقوی ، ص 325؛ هاشمی ، ص 434) و در اقتباس ، آیه و حدیث (مازندرانی ، ص 383؛ آق اولی ، ص 226؛ تقوی ، ص 324؛ هاشمی ، ص 432) و در ارسال المثل ، مثل می آید، ولی در تلمیح بیشتر به داستان اشاره می شود. به گفتة تقوی (ص 261) اگر در تلمیح فقط به داستان اشاره شود، به آن «عنوان » می گویند.

وجه اشتراک تلمیح با اقتباس و تضمین و ارسال المثل این است که در همة آنها، گوینده برای تأکید بر معنی یا تکمیل آن ، به چیزی خارج از متن اشاره می کند.

از تلمیح برای بالابردن یا ایجاد زبان شعری ، اغراق در اثبات صفتی برای ممدوح یا معشوق ، ایجاز، تمثیل ، ایجاد زبان رمزی یا مقاصد دیگر استفاده می شود (شمیسا، 1366 ش ، پیشگفتار، ص 36ـ39).

تلمیح در ادب فارسی به دو بخش تقسیم می شود: اسلامی ، و ملی و حماسی . در دوره ها و سبکهای گوناگون شعر فارسی تلمیحات اسلامی با بسامد متفاوتی آمده اند. این تلمیحات در قرون اولیة اسلام در شعر برخی شاعران سبک خراسانی به کار می رفت . از قرن ششم به علت رواج تحصیلاتی که عمدتاً مبتنی بر تفسیر و علوم دینی بود، کاربرد تلمیحات اسلامی به اوج رسید، به طوری که انوری (متوفی 583؛ ج 1، ص 374ـ377) قصیده ای دارد که در تمام ابیات آن صنعت تلمیح با مضامین اسلامی به کار رفته است . در شعر شاعرانی چون سنایی (برای نمونه رجوع کنید به ص 432، 454، 477، 568، 659، 984) و عطار (برای نمونه رجوع کنید به 1362 ش ، ص 351، 541، 573، 588) و مولانا (برای نمونه رجوع کنید به 1355 ش ، ج 1، ص 255ـ256، ج 2، ص 99، 126ـ127)، بیشترین و نیکوترین تلمیحات اسلامی را می توان یافت . در سبک هندی ، کاربرد تلمیحات اسلامی همچنان رونق داشت . در دورة بازگشت ادبی کاربرد آن کم شد. در شعر نو تلمیحات اسلامی کمتر دیده می شود ( رجوع کنید به شمیسا، 1366 ش ، پیشگفتار، ص 17ـ23).

تلمیحات اسلامی در ادب فارسی عمدتاً اشاره دارد به احوال و اقوال پیامبر اکرم بخصوص معراج آن حضرت ، احوال و اقوال حضرت علی علیه السلام و خلفا، رویدادهای مهمی چون واقعة کربلا، داستانهای قرآنی در بارة سرگذشت پیامبران مانند حضرت آدم و هبوط او (حافظ ، ج 1، ص 636؛ عطار، 1362 ش ، ص 599، 643)، حضرت نوح و طوفان زمان او (خاقانی ، ص 365؛ عطار، 1362 ش ، ص 692؛ حافظ ، ج 1، ص 516)، حضرت ابراهیم و گلستان شدن آتش بر او (عطار، 1362 ش ، ص 347، 363؛ سعدی ، ص 510، 534؛ حافظ ، ج 2، ص 1019)، داستان یوسف و زلیخا (عطار، 1362ش ، ص 763؛ سعدی ، ص 343، 541؛ حافظ ، ج 1، ص 23)، تولد حضرت موسی و به آب انداختن او (خاقانی ، ص 210)، حضرت موسی و کوه طور (خاقانی ، ص 230؛ عطار، 1362 ش ، ص 704)، داستان خضر و آب حیات (خاقانی ، ص 232؛ سعدی ، ص 366)، حضرت سلیمان و مور (سعدی ، ص 438؛ حافظ ، ج 1، ص 562)، حضرت عیسی و سخن گفتن او در گهواره و نَفَس حیات بخش او (سعدی ، ص 453، 780؛ حافظ ، ج 1، ص 872؛ امیرمعزّی ، ص 38؛ عطار، 1362 ش ، ص 164؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به آریان ، 1369 ش )، داستان قارون (سعدی ، ص 456، 509)، اصحاب کهف (خاقانی ، ص 289) و داستان آفرینش (حافظ ، ج 1، ص 375).

تلمیحات ملی و حماسی در آثار شاعران عهد سامانی و حتی اوایل دورة غزنوی ، یعنی قبل از قرن پنجم ، نسبتاً فراوان است ، مثلاً رابعة قزداری (هدایت ، ج 1، بخش 2، ص 655) به مانی ، دقیقی (ص 95ـ96) به فریدون و تشتر و زردشت ، و رودکی به اوستا و زند و اژدها اشاره کرده اند (ص 497، 507). بعضی از این تلمیحات ، همچون اشاره به زردشت و تشتر، در دوره های بعد به کار نرفت . در آثار شاعران قرن چهارم و نیمة اول قرن پنجم توجه به اساطیر ایرانی بیشتر شد (فرخی سیستانی ، ص 63؛ عنصری ، ص 21، 260)، اما در نیمة دوم قرن پنجم تلمیح به اساطیر ایرانی و اعلام حماسی کم شد و تلمیحات صرفاً تکرارِ کار شاعران گذشته بدون نوآوری بود. در قرن ششم نیز تلمیح به اساطیر ایرانی کم شد و نوعی ضدیت با اساطیر ایرانی به وجود آمد و حتی داستانهای غنایی هم ویژگیهای عربی یافتند و معشوقهای عرب مثل سَلْمی ' (سنایی ، ص 72؛ حافظ ، ج 1، ص 185) و عَفْرا (سنایی ، ص 837) در شعر مطرح گردیدند. در سبک عراقی ، شاعران بندرت به اساطیر ایرانی اشاره می کردند. در سبک هندی کاربرد تلمیحات ملی و حماسی رونقی نداشت . در دورة بازگشت ، به سبب پیروی از اسلوب شاعران کهنِ سبک خراسانی ، دوباره تلمیح به داستانهای ایرانی رواج یافت ؛ چنانکه فتحعلی خان صبا در عین توجه به مضامین اسلامی به اساطیر ایرانی نیز التفات بسیار داشت . در شعر نو تلمیح به اعلام حماسی و داستانهای ملی کم شد، لیکن تلمیحات جدیدی به داستانها، وقایع و شخصیتهای ایران باستان در شعر نو وارد شد (شمیسا، 1366ش ، پیشگفتار، ص 17ـ23؛ برای نمونة تلمیح به شخصیتهای ایران باستان در شعر نو رجوع کنید به اخوان ثالث ، ص 225ـ226، 289؛ کسرایی ، ص 137ـ157).

تلمیحات ملی و حماسی عمدتاً اشاره دارد به داستانهای شاهنامه نظیر بیژن و منیژه (منوچهری ، ص 62)، رستم (فرخی سیستانی ، ص 61، 180)، آرش کمانگیر (دقیقی ، ص 73؛ انوری ، ج 1، ص 364؛ خاقانی ، ص 462)، اسکندر (مسعود سعدسلمان ، ص 179؛ انوری ، ج 2، ص 572؛ حافظ ، ج 1، ص 364)، موجودات اساطیری همچون اژدها (سنایی ، ص 37؛ خاقانی ، ص 34) و دیو (ناصرخسرو، ص 322؛ حافظ ، ج 1، ص 472) و داستانهای عاشقانه ای چون خسرو و شیرین (سنایی ، ص 992؛ عطار، 1362 ش ، ص 71)، ویس و رامین (سنایی ، ص 958؛ سعدی ، ص 410) و وامق و عذرا (سنایی ، ص 51؛ خاقانی ، ص 789؛ سعدی ، ص 410، 474).

علاوه بر تلمیحات اسلامی و ملی و حماسی ، تلمیح ممکن است اشاره به حوادث تاریخی ، باورهای عامیانه ، احکام نجوم ، مباحث جادوگری ، علوم تعبیر رؤیا و پزشکی و جز اینها باشد. در ادبیات جدید گاه به داستانهای مشهور اروپایی و اسطوره های جهانی اشاره شده است (مثلاً رجوع کنید به شاملو، ص 280ـ283، 307ـ311).

تلمیحات اسلامی بیشتر در غزل و مثنوی کاربرد دارد (شمیسا، 1366ش ، پیشگفتار، ص 24؛ برای نمونة تلمیح در غزل رجوع کنید به سعدی ، ص 346، 573؛ حافظ ، ج 1، ص 23، 708؛ و در مثنوی رجوع کنید به عطار، 1348 ش ، ص 3، 5، 36؛ مولوی ، 1363 ش ، ج 1، دفتر اول ، بیت 26، ج 3، دفتر پنجم ، بیت 2035). تلمیحات ملی و حماسی بیشتر در قصیده ، بویژه در بخش پایانی آن به کار می رود و شاعر از این طریق ممدوحش را بر شخصیتهایی که به آنان اشاره کرده است ترجیح می دهد (برای نمونه رجوع کنید به فرخی سیستانی ، ص 61، 66؛ عنصری ، ص 28، 33).

شاعران در استفاده از تلمیح در یک سطح نیستند؛ کاربرد آن به عوامل متعددی از جمله اطلاعات میان علمی و فرهنگی شاعر بستگی دارد. لازمة دریافت تلمیح نیز اشتراک فرهنگی و اشتراک اطلاعات گوینده و شنونده است . تلمیح گاه آشکار است ، مانند «یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور» (حافظ ، ج 1، ص 516) و گاه مبهم ، مانند «این مگر آن حکم باشگونة مصر است » (خاقانی ، ص 356) که شنونده با تأمل بسیار درمی یابد که شاعر به داستان یوسف و زلیخا و زندانی شدن غیرعادلانة یوسف اشاره کرده است .


منابع :
(1) قمر آریان ، چهرة مسیح در ادبیات فارسی ، تهران 1369ش ؛
(2) عبدالحسین آق اِوْلی ، دُرَرالادب : در فن معانی ، بیان ، بدیع ، ( شیراز 1336ش ، چاپ افست قم ، بی تا. ) ؛
(3) ابن فارض ، دیوان ، بیروت 1382/ 1962؛
(4) ابن منظور؛
(5) مهدی اخوان ثالث ، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم ، تهران 1370 ش ؛
(6) محمدبن عبدالملک امیر معزّی ، کلیات دیوان معزی ، چاپ ناصر هیری ، تهران 1362 ش ؛
(7) محمدبن محمد (علی ) انوری ، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی ، تهران 1364 ش ؛
(8) مسعودبن عمر تفتازانی ، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح ، ( استانبول ) 1330، چاپ افست قم 1407؛
(9) نصراللّه تقوی ، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی ، تهران 1317 ش ؛
(10) علی بن محمد جرجانی ، کتاب التعریفات ، چاپ ابراهیم ابیاری ، بیروت 1405/ 1985؛
(11) شمس الدین محمد حافظ ، دیوان ، چاپ پرویز ناتل خانلری ، تهران 1362 ش ؛
(12) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1368ش ؛
(13) محمدبن عبدالرحمان خطیب قزوینی ، الایضاح فی علوم البلاغة : المعانی و البیان و البدیع ، بیروت : دارالجیل ( بی تا. ) ؛
(14) محمدبن احمد دقیقی ، دیوان ، چاپ محمدجواد شریعت ، تهران 1368ش ؛
(15) محمدبن عمر رادویانی ، ترجمان البلاغه ، چاپ احمد آتش ، استانبول 1949، چاپ افست تهران 1362ش ؛
(16) مصلح بن عبداللّه سعدی ، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1340ش ؛
(17) مجدودبن آدم سنایی ، دیوان ، چاپ مدرس رضوی ، تهران ?( 1354ش ) ؛
(18) احمد شاملو، در جدالِ با خاموشی : منتخبِ چهارده دفتر شعر ، تهران 1376ش ؛
(19) محمدبن قیس شمس قیس ، کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم ، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی ، چاپ مدرس رضوی ، تهران ( 1338ش ) ؛
(20) سیروس شمیسا، فرهنگ تلمیحات ، تهران 1366ش ؛
(21) همو، نگاهی تازه به بدیع ، تهران 1378ش ؛
(22) محمدبن ابراهیم عطار، دیوان ، چاپ تقی تفضلی ، تهران 1362ش ؛
(23) همو، منطق الطیر: مقامات الطیور ، چاپ صادق گوهرین ، تهران 1348ش ؛
(24) حسن بن احمد عنصری ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363ش ؛
(25) علی بن جولوغ فرخی سیستانی ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1371ش ؛
(26) حسین بن علی کاشفی ، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار ، چاپ میرجلال الدین کزّازی ، تهران 1369ش ؛
(27) سیاوش کسرایی ، خون سیاوش ، تهران 1341ش ؛
(28) محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی ، انوارالبلاغه : در فنون معانی ، بیان و بدیع ، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران 1376ش ؛
(29) مسعود سعدسلمان ، دیوان ، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی ، تهران 1362ش ؛
(30) احمدبن قوص منوچهری ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1347ش ؛
(31) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، کلیات شمس ، یا، دیوان کبیر ، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران 1355ش ؛
(32) همو، مثنوی معنوی ، تصحیح رینولد ا. نیکلسون ، چاپ نصراللّه پورجوادی ، تهران 1363ش ؛
(33) ناصرخسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق ، تهران ?( 1365ش ) ؛
(34) سعید نفیسی ، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی ، تهران 1336ش ؛
(35) احمد هاشمی ، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع ، مصر 1358، چاپ افست قم 1369ش ؛
(36) رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، مجمع الفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340ش .

/ کامل احمدنژاد /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3850
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست