responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3833

 

تَلَّعُکْبَری ، ابومحمدهارون بن موسی بن احمد ، از محدّثان نامور امامیه در قرن چهارم (متوفی 385). وی از قبیلة بنی شیبان و به مکانی به نام تَلّ، در شهرک عُکْبَرا، در ده فرسخی شمال بغداد، منسوب است (سمعانی ، ج 1، ص 474، ج 4، ص 221؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 868، ج 3، ص 705؛ قس علامه حلّی ، 1415، ص 315). نام وی را گاه بدون تشدید «ل » و معمولاً با تشدید ضبط کرده اند ( رجوع کنید به منابع پیشین ؛
شهید ثانی ، ج 2، ص 1068). نام اجداد وی ، پیش از احمد، دو گونه ثبت شده است ( رجوع کنید به نجاشی ، ص 439، و به نقل از وی علامه حلّی ، 1402، ص 180؛
همو، 1415، ص 314؛
جزائری ، ج 2، ص 332؛
قهپائی ، ج 6، ص 210؛
تفرشی ، ج 5، ص 39؛
مازندرانی حائری ، ج 6، ص 410؛
قس دلائل الامامة ، ص 91). تاریخ ولادت وی معلوم نیست ، ولی با توجه به اینکه از احمدبن ادریس اشعری (متوفی 306)، محدّث معروف قمی ، حدیث شنیده ظاهراً در اواخرقرن سوم به دنیا آمده است .

زندگی و مشایخ . از زندگی تلعکبری اطلاعات چندانی در دست نیست . بیشتر آگاهیهای ما در این زمینه ، گزارشهایی است که به استادان وی و اخذ حدیث وی از ایشان اشاره دارد. وی در خانة محمد بن هَمّام (متوفی 336) از احمدبن ادریس اشعری روایاتی شنیده بوده است (طوسی ، 1415، ص 411). محمدبن همّام رئیس محدّثان شیعه در بغداد بود و احمدبن ادریس ، احتمالاً در راه حج ، که با مرگش در میانة راه به انجام نرسید، در بغداد مهمان وی شده بود (نجاشی ، ص 92؛
ابن حجر عسقلانی ، ج 1، ص 202 به نقل از منتجب الدین رازی در تاریخ الری ).

در دلائل الامامة (ص 478)، روایتی از حضرت علی علیه السلام در بصره ، و ظاهراً در بارة جنگ جمل ، آمده که تلعکبری آن را از محمدبن جریر طبری روایت کرده است . مقایسة این سند با دو سند مشابه در تاریخ طبری (ج 4، ص 533) دربارة وقایع جنگ جمل نشان می دهد که استاد تلعکبری ، مؤلف تاریخ طبری است ، نه محمدبن جریر طبری صاحب کتاب المسترشد فی الامامة . از دیگر استادان اوائل عمر تلعکبری ، ابوبکر محمدبن محمدبن سلیمان باغَنْدی (متوفی 312) است (خطیب بغدادی ، ج 3، ص 213؛
ذهبی ، 1963ـ 1964، ج 4، ص 287؛
نیز رجوع کنید به خَزّاز رازی ، ص 146). وی نیز ساکن بغداد و پیرو مذهب اهل سنّت بود (خطیب بغدادی ، همانجا). بیشتر استادان اوایل عمر تلعکبری در بغداد بوده اند و ظاهراً تلعکبری در دهه های نخستین عمر در بغداد می زیسته است (در بارة سکونت او در بغداد رجوع کنید به طوسی ، 1415، ص 426؛
شبیری ، 1380ش ، ص 252ـ254). استاد دیگر وی محمدبن جعفر اسدی (متوفی 312) است که تلعکبری کتاب وی را روایت کرده است (طوسی ، 1420، ص 426؛
نیز رجوع کنید به همو، 1411 الف ، ص 141). اسدی هر چند ساکن ری بوده (ابن بابویه ، 1363ش ، ص 442، 488؛
نجاشی ، ص 373؛
طوسی ، 1411 الف ، ص 415ـ417) ولی باتوجه به منصب وکالت امام عصر عجل اللّه تعالی فرجه ، احتمال حضورش در بغداد برای ملاقات با حسین بن روح نوبختی ، وکیل اصلی و نایب سوم امام عصر، بسیار است .

به نوشتة شیخ طوسی (1415، ص 442) در 313، محمدبن محمدبن اشعث محدّث معروف و مؤلف کتاب اشعثیات که در مصر می زیسته ، به تلعکبری و پدر و برادر وی اجازة روایت داده و این اجازه را محمدبن داودبن سلیمان به تلعکبری رسانده است (بر اساس نسخة مکتوب به خط محمدبن سراهنگ ، به تاریخ 533، موجود در کتابخانة بریتانیا، ش 7965 or ) و تلعکبری از محمدبن داود روایات الاشعثیات را که به پیامبر اکرم می رسد، شنیده و نقل کرده ، ولی دیگر روایات این کتاب را ــ که اندک می باشد ــ نقل نکرده است (همان ، ص 444).

به گزارش ابن نجّار (ج 17، ص 31)، ابومحمدهارون بن موسی عکبری (ظاهراً مصحّف تلعکبری )، از عبیداللّه بن حسین بن علویة بزاز، در 315 حدیث شنید. محمدبن حسین بن حفص خَثْعَمی (متوفی 317)، دومین استاد تلعکبری است که به او اجازة روایت داد (ابن رازی ، المسلسلات ، ص 243ـ244؛
ابن شاذان ، ص 112؛
طوسی ، 1415، ص 442؛
همو، 1420، ص 308؛
در بارة تاریخ وفات وی رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 2، ص 235). تلعکبری از ابوالقاسم بَغوی * (متوفی 317) روایت کرده (ذهبی ، 1963ـ1964، ج 4، ص 287) و از احمدبن موسی بن العباس بن مجاهد در 318 اخذ حدیث کرده است (خزاز رازی ، ص 146). به گزارش شیخ طوسی در رجال (ص 450)، در همین سال تلعکبری یحیی بن زکریا کَتَنْجی را، که بیش از 120 سال داشته ، دیده و از وی حدیث شنیده بوده است (قس همو، 1414، ص 245). در 322 از احمدبن محمدبن ابی الغریب (یا العریب ) حدیث شنیده (همو، 1415، ص 410؛
نیز رجوع کنید به دلائل الامامة ، ص 81) وی در همین سال تا هنگام وفات ابن ابی الثلج در سال 325 از وی حدیث شنیده (طوسی ، 1415، ص 443) و به گزارش رجال طوسی (ص 432)، وی از علی بن حسین بن بابویه قمی ، در 323 هنگامی که ابن بابویه وارد بغداد شد حدیث شنید و اجازة تمام روایاتش را دریافت داشت (نیز رجوع کنید به ابن طاووس ، 1371 ش ، ص 182). در 323 و پس از آن ، تلعکبری از حسن بن محمدبن احمد زیدی ــ ساکن رُمَیْلَة بغداد ــ حدیث شنید و از وی اجازة روایت گرفت (طوسی ، 1415، ص 422).

مهمترین استاد تلعکبری محمدبن هَمّام بغدادی است که نخستین بار در 323 از او حدیث شنید (همان ، ص 439). نکتة شایان تأمل آن است که تلعکبری هفده سال قبل از آن ، در خانة ابن همّام ، از احمدبن ادریس حدیث شنیده بوده است . شاید علت این تأخیر هفده ساله بحران شلمغانی * در جامعة شیعة بغداد بوده و برای ابن همّام که ریاست شیعة بغداد را برعهده داشته ، مجال روایت حدیث وجود نداشته است .

تلعکبری در دهلیز منزل محمدبن همّام ، به پیشنهاد ابن همّام با خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام هم صحبت شد و ماجراهایی از زندگی آن حضرت را از وی شنید ( دلائل الامامة ، ص 428ـ 431؛
طوسی ، 1411 الف ، ص 215؛
همو، 1415، ص 444ـ 445). این ماجرا نشان دهندة نزدیکی تلعکبری به ابن همّام است . وی بیش از همه از این استادش روایت نقل کرد، این مطلب در 22 طریق شیخ طوسی به مؤلفان کتب دیده می شود ( رجوع کنید به 1420، ص 21، 111، 116 و جاهای دیگر؛
نیز رجوع کنید به زید زراد، ص 2؛
عصفری ، ص 15؛
عاصم بن حمید، ص 21؛
جعفر حَضرَمی ، ص 60؛
محمد حضرمی ، ص 83، ذیل ، ص 93). در اسناد فراوانی نیز روایت تلعکبری از محمدبن همّام مشهود است (برای نمونه رجوع کنید به ابن قُولُویه ، ص 185؛
خزاز رازی ، ص 69، 224؛
کَراجِکی ، ج 1، ص 182، 184؛
نجاشی ، ص 79؛
طوسی ، 1378ـ1382، ج 3، ص 87؛
همو، 1404، ص 265؛
همو، 1411 الف ، ص 135، 261؛
همو، 1411 ب ، ص 411؛
همو، 1414، ص 300، 643، 697؛
دلائل الامامة ، ص 62، 104؛
ابن طاووس ، 1371ش ، ص 315؛
همو، 1367 ش ، ص 11، 322؛
همو، 1377 ش ، ص 52، 191، 241، 355، 385؛
مجلسی ، ج 1، ص 43، ج 37، ص 201، ج 84، ص 271).

دیگر استاد مهم تلعکبری ، ابوالعباس احمدبن محمدبن سعید معروف به ابن عُقْدَه (متوفی 332) است که سه بار، از جمله در 330، به بغداد آمد و علی القاعده در همان سال تلعکبری از وی حدیث شنید (شبیری ، 1380 ش ، ص 253؛
نیز رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 5، ص 19). روایت تلعکبری از ابن عقده در دوازده طریق الفهرست شیخ طوسی دیده می شود ( رجوع کنید به طوسی ، 1420، ص 36، 83، 149، 167، 175، 231، 281، 291، 303، 316، 328، 543؛
همو، 1378ـ1382، ج 1، ص 26، 122؛
نیز رجوع کنید به ابن رازی ، نوادرالاثر ، ص 297، 311؛
خزاز رازی ، ص 33، 44؛
دلائل الامامة ، ص 95، 109؛
ابن طاووس ، 1377ش ، ص 228، 427، 456؛
خوئی ، ج 19، ص 236؛
زیدنرسی ، ص 43؛
عبدالملک بن حکیم ، ص 98؛
مثنی بن ولید، ص 102؛
خلاد سُدّی ، ص 106؛
حسین بن عثمان ، ص 108؛
کاهلی ، ص 114؛
سلام بن ابی عمره ، ص 117؛
علی بن اسباط ، ص 121).

تلعکبری از مشایخ بسیار دیگری هم روایت کرده است و شمار مشایخ وی تقریباً به 130 تن می رسد، از جمله : احمدبن محمدبن سلیمان باغَنْدی (متوفی 326؛
خزاز رازی ، ص 146)، سعیدبن احمدبن موسی العرّاد (متوفی 326؛
نجاشی ، ص 180: الغرّاد)، احمدبن محمدبن اسماعیل مقری (متوفی 327؛
طوسی ، 1415، ص 412)، ابن ابی الیابِس (متوفی 341؛
طوسی 1415، ص 426)، ابن حُجام (جُحام ؛
همان ، ص 443ـ444) و ابوغالب زراری (متوفی 368؛
همان ، ص 410).

تلعکبری یکی از راویان محمدبن یعقوب کلینی (متوفی 328 یا 329) و کتاب کافی است (کلینی ، ج 6، ص 202؛
طوسی ، 1420، ص 395؛
همو، 1390، ج 1، ص 73، ج 4، مشْیِخَه ، ص 308ـ309؛
همو، 1378ـ1382، ج 10، مشیخه ، ص 13، 23). برخی محدّثان در 327 از کلینی در بغداد حدیث شنیده اند (طوسی ، 1378ـ1382، ج 10، مشیخه ، ص 29؛
همو، 1390، ج 4، مشیخه ، ص 310)، شاید تلعکبری هم در همین سال یا حدود آن از شیخ کلینی حدیث دریافت کرده باشد. گفتنی است که وی از سایر کتابهای کلینی (مثلاً رسائل الائمة ) نیز روایت کرده است .

یکی از مشایخ تلعکبری ، احمدبن محمدبن جعفر صولی است ( دلائل الامامة ، ص 91، 94) که در 352 یا 353 وارد بغداد شده و برای مردم حدیث نقل کرده است (مفید، 1403، ص 164؛
نجاشی ، ص 84؛
طوسی ، 1420، ص 76). علی القاعده تلعکبری هم در یکی از این سالها از وی حدیث آموخته است . یکی از مشایخ وی امام رضا علیه السلام را درک کرده و در 340 که تلعکبری وی را دیده ، بیش از 150 سال داشته است ( رجوع کنید به طوسی ، 1415، ص 451، ش 6411). در میان مشایخ او نام یک زن نیز دیده می شود: فاطمه دختر هارون بن موسی بن الفرات که از طریق جد خود کتاب عبیداللّه حلبی را روایت کرده است (همان ، ص 452). تلعکبری از شیخ صدوق (متوفی 381) ــ احتمالاً در سفر وی به بغداد ــ روایت کرده است (همان ، ص 439).

وی بیشتر عمر خود را در بغداد بوده ، ولی در 326 ظاهراً در حلب ، در 329 و 333 در کوفه ، در 340 و 341 در مصر و در 344 در کوفه حدیث شنیده است . در سامرا نیز از محمدبن احمدبن عبیداللّه منصوری حدیث شنیده است ( دلائل الامامة ، ص 474).

شیخ طوسی 103 تن را، که شماری از آنان از مشایخ نامدار شیعه اند، نام برده و به روایت تلعکبری از آنها، مکان و زمان روایت ، روش روایت (اجازه یا سماع یا هر دو) و روایت یا روایاتی که از آنها نقل نموده اشاره کرده است . این اطلاعات غالباً در شرح حالهای پی درپی ذکر شده که نشانة بر گرفتن آنها از مصدری مختص به ذکر استادان تلعکبری می باشد که همان مشیخة تلعکبری بوده است ( رجوع کنید به طوسی ، 1415، ص 409ـ 412، 419، 422ـ424، 426ـ427، 431ـ 433، 441ـ 445، 450، 451ـ452؛
نیز رجوع کنید به قهپائی ، ج 6، ص 205ـ 209).

علاوه بر اشاره به مکان دریافت روایت تلعکبری از مشایخ ، ذکر مذهب استادان از دیگر اطلاعات مشیخة وی بوده است . وصف «خاصی » (برای معرفی رجال شیعه )، یازده بار در رجال شیخ طوسی فقط در ضمن شرح حال مشایخ تلعکبری آمده و از تعابیر اختصاصی مشیخة وی بوده است (ص 411، ش 5957، ص 423، ش 6092،6095،6096، ص 431، ش 6185، ص 432، ش 6188، 6189، 6193، ص 443، ش 6314، 6318، 6319). در یک جا نیز به زیدی بودن یکی از مشایخ او (ص 432، ش 6194) تصریح شده است . در رجال به اهل سنّت بودن هیچیک از استادان تلعکبری اشاره نشده ، هرچند برخی از آنها ظاهراً از اهل سنّت بوده اند (برای نمونه رجوع کنید به ص 422، ش 6088، ص 433، ش 6196، ص 442، ش 6312؛
نیز رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 2، ص 234، ج 8، ص 181ـ183، ج 10، ص 363).

در میان مشایخ وی نام حسین بن حمدان خَصیبی ، از غالیان شیعی ، نیز دیده می شود (خزاز رازی ، ص 236؛
طوسی ، 1415، ص 423؛
نیز رجوع کنید به نجاشی ، ص 67؛
ابن غضائری ، ص 54).

روایت طرفینی تلعکبری و احمدبن ابراهیم صیمری (اصطلاحاً: مُدَبَّج رجوع کنید به مامقانی ، ج 1، ص 301ـ303) جالب توجه است ( رجوع کنید به طوسی ، 1415، ش 5960). نظیر این نسبت بین تلعکبری و ابن قولویه نیز وجود داشته است ( رجوع کنید به ابن قولویه ، ص 185؛
طوسی ، 1415، ص 418؛
ابن طاووس ، 1377ش ، ص 128).

تلعکبری در کتب رجال به جلالت قدر و بلندی مرتبت ستوده شده است ، ابن طاووس از وی با عنوان «الشیخ الصدوق » یاد کرده است (1377 ش ، ص 52، 228، 236؛
همو، 1370، ص 18). شیخ مفید در کتاب لمح البرهان (تألیف 363)، تلعکبری را در شمار «فقهای عصر و روات و فضلا» آورده است (به نقل ابن طاووس ، 1367 ش ، ص 5). در این میان ، ابن نجّار وی را راوی مطالب نادرست معرفی کرده (ابن حجر عسقلانی ، ج 7، ص 241) که این امر ناشی از اختلاف مذهبی وی با تلعکبری بوده است .

آثار. احمدبن علی نجاشی ، تلعکبری را صاحب کتب دانسته ولی تنها نام یک کتاب وی را ذکر کرده است . آثار شناخته شدة تلعکبری ،که هیچیک از آنهابه طورمستقل باقی نمانده ، عبارت انداز:

1) الجوامع فی علوم الدین (نجاشی ، ص 439) که از محتوای آن اطلاع درستی نداریم .

2) مشْیِخَه . به نقل ابن حجر عسقلانی از ابن نجّار، تلعکبری در مشیخة خود از احمدبن عباس نجاشی روایت کرده (ج 1، ص 289)، این متن با اندک تفاوتی و به شکل صحیحتر در رجال شیخ طوسی (ص 412، ش 5964) وارد شده است . به نظر می آید شیخ طوسی اطلاعات دقیق و گستردة خود را در بارة مشایخ تلعکبری در شرح حالهای پی درپی ، از همین مشیخه گرفته است . البته در فهرست شیخ طوسی (بویژه رجوع کنید به ص 542 ـ544، ش 893 ـ 898) نام استادان تلعکبری آمده که در رجال طوسی نیامده و احتمالاً بر گرفته از مشیخة مذکور است . ابن نجار (ج 17، ص 31، ش 298) به مشیخه اشاره کرده است . روشن نیست که ذکر افراد در مشیخة تلعکبری همراه با نقل حدیث از مشایخ بوده است یا نه . سیدکمال الدین بن حیدر حسینی با بهره گیری از رجال کبیر میرزای استرآبادی (= منهج المقال ) مشیخة تلعکبری را مشتمل بر 104 مرد و یک زن تنظیم کرده است (آقابزرگ طهرانی ، الذریعة ، ج 21، ص 71).

3) کتابی در ادعیه و مستحبات . ابن طاووس در کتب دعای خود اسناد بسیاری را با نام تلعکبری آغاز کرده که متن احادیث به اعمال مستحبی و دعا تعلق دارد. به سبب کثرت اینگونه موارد و مشابهت مضمونی آنها، احتمالاً این احادیث از کتابی نوشتة تلعکبری در بارة دعا و مستحبات گرفته شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن طاووس ، 1367 ش ، ص 11، 24، 47؛
همو، 1411، ص 175؛
همو، 1377 ش ، ص 192، 478ـ479، 501 ـ 502؛
نیز رجوع کنید به طوسی ، 1411 ب ، ص 411، 752، 838؛
همو، 1378ـ1382، ج 3، ص 66، 87). این کتاب غیر از کتاب مجموع دعوات است که فرزند تلعکبری ، ابوالحسین محمدبن هارون ، نگاشته است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ؛
آقابزرگ طهرانی ، الذریعة ، ج 20، ص 28، 54؛
قس کولبرگ ، ص 388).

در کتب حدیث روایات بسیاری از تلعکبری دیده می شود که لزوماً بر گرفته از کتب وی نیست و ممکن است تلعکبری تنها راوی این احادیث بوده باشد، مثلاً موارد نقلِ الغیبة طوسی از تلعکبری از محمدبن همّام ممکن است بر گرفته از کتاب الانوار فی تاریخ الائمة تألیف ابن همّام باشد ( رجوع کنید به نجاشی ، ص 380). در عین حال ، باتوجه به برخی قرائن می توان منقولات بر گرفته از کتب تلعکبری را تا حد قابل قبولی شناسایی کرد (طوسی ، 1411 الف ، ص 215، 391،397،409،413؛
نیز رجوع کنید به همو، 1414، ص 643ـ 648؛
شبیری ، 1419، ص 195ـ196، 221ـ223).

شاگردان . به گفتة نجاشی ، مردم به خانة تلعکبری می آمدند و بر وی حدیث می خواندند (ص 439). این تعبیر حاکی از بسیاریِ شاگردان وی است . اما ابن نجّار ادعا کرده است که راویان اندکی از تلعکبری روایت کرده اند (به نقل ذهبی ، 1963ـ 1964، ج 4، ص 287؛
ابن حجر عسقلانی ، ج 7، ص 241)؛
احتمالاً وی در این ادعا ناظر به راویان اهل تسنن است .

شیخ طوسی ، با واسطة «جماعةٌ من اصحابنا»، از تلعکبری روایت کرده است . در بارة مراد از این تعبیر توضیحاتی داده شده است ( رجوع کنید به محقق حلّی ، ص 191؛
نوری ، ج 1، ص 75). مفید از وی با تعبیر «شیخنا» نام برده و ابن طاووس به شاگردی مفید نزد تلعکبری تصریح کرده است (1370، ص 18).

بیش از همه پسر تلعکبری ، ابوالحسین محمدبن هارون ، از وی نقل کرده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). شیخ طوسی ، سلامة بن ذکاء حَرّانی را صاحب التلعکبری خوانده (1415، ص 427) که ظاهراً به معنای شاگرد ویژه است . شاگردان دیگر تلعکبری عبارت اند از: سیدمرتضی علم الهدی (همان ، ص 434، ش 6209)؛
سیدرضی (شریف رضی ، ص 57، 64، 72)؛
محمدبن محمدبن خالد مُذاری که در صفر 383 از تلعکبری حدیث اخذ کرده است (عمادالدین طبری ، ص 9)؛
علی بن حسین بن محمدبن مَنْده که در صفر و ربیع الاول 381 از تلعکبری حدیث شنیده است (خزاز رازی ، ص 69، 294، نیز رجوع کنید به ص 33، 44)؛
ابوالحسن علی بن محمد قزوینی (ابن طاووس ، 1410، ص 188؛
نیز رجوع کنید به کولبرگ ، ص 575 ـ 576)؛
محمدبن احمدبن شاذان ، مؤلف مائةُ منقبةٍ ( رجوع کنید به ابن شاذان ، ص 108ـ 109، 112)؛
حسن بن ابی طاهر جاوانی مؤلف نورالهدی ( رجوع کنید به ابن طاووس ، 1410، ص 605)؛
ابوالقاسم علی ، فرزند شیخ مفید (حلوانی ، ص 147؛
نیز رجوع کنید به شبیری ، 1372 ش ، ص 119)؛
محمدبن حسن بن حسین بن ایوب قمی (عاصم بن حمید، ص 21)، مؤلف اختصاص که به اشتباه به شیخ مفید نسبت داده شده است ( رجوع کنید به شبیری ، 1372 ش ، ص 209ـ264)؛
جعفربن احمدبن علی قمی معروف به ابن رازی ( رجوع کنید به ابن رازی ، جامع الاحادیث ، ص 98، 116؛
همو، مسلسلات ، ص 243، 246)؛
ابوعبداللّه حسین بن عبداللّه حرمی ( دلائل الامامة ، ص 58، 343)؛
ابوعبداللّه حسین بن عبیداللّه بن علی معروف به ابن واسطی (کراجکی ، ج 1، ص 386 و با تبدیل عبیداللّه به عبداللّه در ص 182، 184، 198، ج 2، ص 42) که گویا همان حسین بن عبیداللّه غضائری است (زُراری ، ص 111، مقدمة حسینی ، ص 97ـ99؛
ابن حجر عسقلانی ، ج 2، ص 533، 546، 549). راوی پیشین هم احتمالاً همان غضائری است . برخی نعمانی را از شاگردان تلعکبری دانسته اند که درست نیست (نوری ، ج 3، ص 268؛
آقابزرگ طهرانی ، طبقات : نوابغ ، ص 329؛
نیز رجوع کنید به شبیری ، 1381 ش ، ص 178).

آرا. به سبب موجود نبودن کتابهای تلعکبری ، نمی توان آرای خاص وی را به دست آورد. فقط دو نظریة فقهی و حدیثی وی ذکر شده است .

به گزارش شیخ مفید، وی از اصحاب عدد بود و ماه رمضان را همیشه سی روز می دانست (به نقل ابن طاووس ، 1367 ش ، ص 5). این دیدگاه فقهی در دوره های بعد متروک گردید، ولی در قرن چهارم و پنجم بسیاری بدان معتقد بودند و در بارة آن بحث می کردند (همانجا؛
نیز رجوع کنید به مفید، 1413؛
نجاشی ، ص 124، 401؛
طوسی ، 1420، ص 290، ص 398؛
علم الهدی ، ج 2، ص 17ـ63).

تلعکبری ، استعمال «اخبرنی » را هنگام نقل حدیث به روش اجازه ، مجاز می دانسته و بر همین اساس از ابن ولید ــ که به تصریح شیخ طوسی (1415، ص 439، ش 6273؛
نیز رجوع کنید به ابن طاووس ، 1377 ش ، ص 144) از او اجازة حدیث داشته و وی را دیدار نکرده ــ با عبارت «اخبرنی » نقل کرده است (محمد حضرمی ، ذیل ، ص 96؛
خزاز رازی ، ص 256؛
دلائل الامامة ، ص 242، 253ـ254؛
نیز رجوع کنید به ابن طاووس ، 1377 ش ، ص 408؛
در بارة این بحث از جمله رجوع کنید به ابن صلاح ، ص 96ـ 98؛
مامقانی ، ج 3، ص 146ـ151). وی به احادیث مسلسله هم علاقه مند بوده است (ابن رازی ، مسلسلات ، ص 243، 247، 263).

خاندان . به گزارش رجال شیخ طوسی (ص 442، ش 6313)، در 313 از ابن اشعث برای تلعکبری و پدر و برادر وی اجازة حدیث گرفته شده است . این گزارش نشان می دهد که پدر و برادر تلعکبری هم دست کم علاقه مند به دانش حدیث بوده اند. نجاشی (ص 439)، در شرح حال هارون بن موسی تلعکبری ، اشاره می کند که با پسر تلعکبری (ابوجعفر) در خانة او حاضر می شده است درحالی که مردمان بر پدرش حدیث می خوانده اند. همچنین به نوشتة شیخ طوسی در رجال (ص 427) تلعکبری در 370 از سهل دیباجی حدیث شنیده و او و پسرش از سهل اجازة روایت حدیث داشته اند. مراد از پسر تلعکبری ظاهراً همان فرزند مشهور وی محمدبن هارون است . محدّث نوری در شمار مشایخ شیخ طوسی از حسین بن هارون بن موسی تلعکبری نام برده است (ج 3، ص 430) ولی این نام از سندی تحریف شده در امالی شیخ طوسی (ص 300) گرفته شده و عبارت صحیح «حسین بن عبیداللّه عن هارون بن موسی تلعکبری » است و مراد همان حسین بن عبیداللّه غضائری ، استاد معروف شیخ طوسی ، است (قس آقابزرگ طهرانی ، طبقات : النابس ، ص 68، 188).

ابوالحسین محمدبن هارون تلعکبری ــ که نامش در دلائل الامامة و کتب دعای ابن طاووس فراوان ذکر شده ــ از پدر خود روایت بسیار دارد. روایات وی از شیخ صدوق هم بسیار است ( دلائل الامامة ، ص 66، 71، 74) و اگر این امر در سال ورود صدوق به بغداد (352 یا 355) رخ داده باشد، باید ولادت وی را قبل از 350 دانست . این احتمال نیز وجود دارد که روایت وی از صدوق به طریق اجازة کتبی بوده ، بویژه اگر وی همان کسی باشد که با نجاشی (متولد 372) همدرس بوده و نباید تفاوت سنی چندانی با وی داشته باشد. دریافت اجازة نقل حدیث از سهل دیباجی در 370 نیز می رساند که وی قبل از این سال به دنیا آمده و به احتمال زیاد هنگام اخذ اجازه خردسال بوده است .

ابن طاووس ( فرج المهموم ، ص 236) محمدبن هارون بن موسی را استادِ شیخ مفید خوانده که در کتابهای موجود شاهدی بر آن نیافتیم و احتمال دارد با پدرش ، که از استادان مفید بوده ، اشتباه شده باشد ( رجوع کنید به 1370، ص 18). بر اساس این گزارش ، محمدبن هارون در 410 زنده بوده و در کرْخ بغداد حدیث نقل کرده است . همچنین به همراه گروهی از اصحاب پدرش نزد صاعد نصرانی رفته تاحدیثی راکه وی از پدرش در بارة امام حسن عسکری علیه السلام در اختیار داشته بشنود. بنا بر گزارش دیگری از ابن طاووس (1371ش ، ص 532 با اصلاح یک تحریف )، محمدبن هارون در سال 400 کتابی را از محدّثی به نام خلف بن محمد ماوردی در حرم امام هادی و امام عسکری گرفته و از آن دعایی را رونویسی کرده است .

ابن طاووس در کتاب جمال الاسبوع ، احادیث بسیاری را در موضوع ادعیه و آداب مستحبی از محمدبن هارون نقل کرده است (از جمله ص 149، 151، 162؛
نیز رجوع کنید به همو، 1370، ص 204). این احادیث باید مجموع دعوات منسوب به وی باشد (کولبرگ ، ص 388). مجلسی (ج 1، ص 16، 33، نیز رجوع کنید به ج 77، ص 118) از کتابی قدیمی با نام الکتاب العتیق یا العتیق الغروی یاد کرده و معتقد است این کتاب همان مجموع دعوات تلعکبری است و ظاهراً بین این نسخه و نسخة ابن طاووس تفاوتهایی وجود داشته است . ابوالفتح غازی بن محمد طرائفی ، راوی کتاب مجموع دعوات ، در 399 در دمشق ، دعاهای ایام هفته را برای تلعکبری نقل کرده است (همان ، ج 87، ص 142؛
در بارة این کتاب رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی ، الذریعه ، ج 20، ص 28؛
ابن طاووس ، 1411، ص 184).


منابع :
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علی نقی منزولی و احمد منزوی ، بیروت 1403/ 1983؛
(2) همو، طبقات اعلام الشیعة : النابس فی القرن الخامس ، چاپ علی نقی منزوی ، بیروت 1391/ 1971؛
(3) همان : نوابغ الرواة فی رابعة المئات ، چاپ علی نقی منزوی ، بیروت 1390/ 1971؛
(4) ابن بابویه ، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی ، بیروت 1404/ 1984؛
(5) همو، کمال الدین و تمام النعمة ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1363 ش ؛
(6) ابن حجر عسقلانی ، لسان المیزان ، چاپ محمد عبدالرحمان مرعشلی ، بیروت 1415ـ1417؛
(7) ابن رازی ، جامع الاحادیث ویلیه العروس ، الغایات ، المسلسلات ، الاعمال المانعة من الجنة و نوادر الاثر فی علی خیرالبشر ، چاپ محمد حسینی نیشابوری ، مشهد 1413؛
(8) ابن شاذان ، مائة منقبة من مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و الائمة من ولده علیهم السلام ، چاپ نبیل رضا علوان ، بیروت 1409؛
(9) ابن صلاح ، علوم الحدیث ، چاپ مصطفی دیب البغا، ( بی جا ) 1404/ 1984؛
(10) ابن طاووس ، الاقبال بالاعمال الحسنة ، چاپ فضل اللّه نوری ، چاپ سنگی تهران 1312، چاپ افست 1367ش ؛
(11) همو، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع ، چاپ جواد قیومی اصفهانی ، ( بی جا ) 1371 ش ؛
(12) همو، فتح الابواب بین ذوی الالباب و بین رب الارباب فی الاستخارات ، چاپ حامد خفاف ، قم 1409؛
(13) همو، فرج المهموم ، قم : دارالذخائر، ( بی تا. ) ؛
(14) همو، فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیلة ، چاپ غلامحسین مجیدی ، قم 1377 ش ؛
(15) همو، کشف المحجة لثمرة المهجة ، نجف 1370/1951؛
(16) همو، مهج الدعوات و منهج العبادات ، قم 1411؛
(17) همو، الیقین باختصاص مولانا علی ( ع ) بامرة المومنین ، چاپ انصاری ، بیروت 1410/1989؛
(18) ابن غضائری ، الرجال لابن الغضائری ، چاپ محمدرضا حسینی جلالی ، قم 1422؛
(19) ابن قولویه ، کامل الزیارات ، چاپ عبدالحسین امینی ، نجف 1356؛
(20) ابن نجّار، ذیل تاریخ بغداد ، در احمدبن علی خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد، او، مدینة السلام ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج 16ـ20، بیروت 1417/1997؛
(21) تستری ؛
(22) مصطفی بن حسین تفرشی ، نقدالرجال ، قم 1418؛
(23) عبدالنبی جزائری ، حاوی الاقوال فی معرفة الرجال ، قم 1418؛
(24) حسین بن عثمان ، اصل حسین بن عثمان ، در کتاب الاصول الستة عشر من الاصول الاولیة فی الروایات و احادیث اهل البیت علیهم السلام ، قم : دارالشبستری للمطبوعات ، 1363 ش ؛
(25) جعفربن محمد حضرمی ، اصل جعفربن محمدالحضرمی ، در همان منبع ؛
(26) محمدبن مثنی حضرمی ، اصل محمدبن المثنی الحضرمی ، در همان منبع ؛
(27) حسین بن محمد حلوانی ، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ، قم 1408؛
(28) علی بن محمد خزاز رازی ، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر ، چاپ عبداللطیف حسینی کوه کمری خوئی ، قم 1401؛
(29) خطیب بغدادی ؛
(30) خلاد سدّی ، اصل خلاد السندی (السُدّی )، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(31) خوئی ؛
(32) درست بن ابی منصور، کتاب درست بن ابی منصور ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(33) دلائل الامامة ، منسوب به محمدبن جریر طبری آملی ، قم : موسسه البعثه ، 1413؛
(34) محمدبن احمد ذهبی ، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری ، حوادث و وفیات 351ـ380 ه ، بیروت 1409/1989؛
(35) همو، میزان الاعتدال فی نقدالرجال ، چاپ علی محمد بجاوی ، قاهره 1963ـ1964، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(36) احمدبن محمد زراری ، رسالة ابی غالب الزراری الی ابن ابنه فی ذکر آل اعین ، چاپ محمدرضا حسینی ، قم 1411؛
(37) زید زراد، اصل زید الزراد ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(38) زید نرسی ، اصل زیدالنرسی ، در همان منبع ؛
(39) سلام بن ابی عمره ، اصل سلام بن ابی عمره ، در همان منبع ؛
(40) سمعانی ؛
(41) محمد جواد شبیری ، چهارمقاله ، در مقالات فارسی ، ش 55، قم : کنگرة جهانی هزاره شیخ مفید، 1372 ش ؛
(42) همو، «الکاتب النعمانی و مصادر کتابه الغیبة »، علوم الحدیث ، سال 2، ش 3 (محرّم ـ جمادی الا´خره 1419)؛
(43) همو، «نعمانی و مصادر غیبت »، انتظار ، ش 2 (زمستان 1380)، ش 3 (بهار 1381)؛
(44) محمدبن شریف رضی ، خصائص الائمة علیهم السلام ، چاپ محمدهادی امینی ، مشهد 1406؛
(45) زین الدین بن علی شهیدثانی ، رسائل الشهیدالثانی ، رسالة 33: حاشیة خلاصة الاقوال ، قم 1379ـ1380 ش ؛
(46) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(47) محمدبن حسن طوسی ، الاستبصار ، چاپ حسن موسوی خرسان ، تهران 1390؛
(48) همو، الامالی ، قم 1414؛
(49) همو، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان ، نجف 1378ـ1382؛
(50) همو، رجال الطوسی ، چاپ جواد قیومی اصفهانی ، قم 1415؛
(51) همو، الرسائل العشر ، چاپ محمد واعظ زاده خراسانی ، رسالة 9: رسالة فی تحریم الفقاع ، قم 1404؛
(52) همو، کتاب الغیبة ، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح ، قم 1411 الف ؛
(53) همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول ، چاپ عبدالعزیز طباطبائی ، قم 1420؛
(54) همو، مصباح المتهجد ، بیروت 1411 ب ؛
(55) عاصم بن حمید، اصل عاصم بن حمیدالحناط ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(56) عبدالملک بن حکیم ، اصل عبدالملک بن حکیم الخثعمی ، در همان منبع ؛
(57) محمدبن محمد عبیدلی ، تهذیب الانساب و نهایة الاعقاب ، استدراک و تعلیق ابوعبداللّه حسین بن محمدالمعروف به ابن طباطبا، چاپ محمدکاظم محمودی ، قم 1413؛
(58) ابوسعید عباد عصفری ، اصل ابی سعید عبادالعصفری ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(59) حسن بن یوسف علامه حلّی ، ایضاح الاشتباه ، چاپ محمد حسون ، قم 1415؛
(60) همو، رجال العلامة الحلّی ، چاپ محمدصادق بحرالعلوم ، نجف 1381/1961، چاپ افست قم 1402؛
(61) علی بن حسین علم الهدی ، رسائل الشریف المرتضی ، چاپ مهدی رجائی ، رسالة 10: رسالة فی الرد علی اصحاب العدد ، قم 1405ـ 1410؛
(62) علی بن اسباط ، نوادر علی بن اسباط ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(63) محمدبن ابوالقاسم عمادالدین طبری ، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ، نجف 1383/1963؛
(64) حسین بن عبیداللّه غضائری ، تکملة رسالة ابی غالب ، در احمدبن محمد زراری ، همان منبع ؛
(65) عنایة اللّه قهپائی ، مجمع الرجال ، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی ، اصفهان 1384ـ1387، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(66) عبداللّه بن یحیی کاهلی ، اصل عبداللّه بن یحیی الکاهلی ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(67) محمدبن علی کراجکی ، کنزالفوائد ، چاپ عبداللّه نعمه ، قم 1410؛
(68) اتان کولبرگ ، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او ، ترجمة علی قرائی و رسول جعفریان ، قم 1371 ش ؛
(69) کلینی ؛
(70) محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری ، منتهی المقال فی احوال الرجال ، قم 1416؛
(71) عبداللّه مامقانی ، مقباس الهدایة فی علی الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی ، قم 1411ـ 1413؛
(72) مثنی بن ولید، اصل مثنی بن الولیدالحناط ، در کتاب الاصول الستة عشر ، همان ؛
(73) مجلسی ؛
(74) جعفربن حسن محقق حلّی ، الرسائل التسع ، چاپ رضا استادی ، رسالة 1: المسائل العزّیة ، قم 1371 ش ؛
(75) مسعودی ، تنبیه ؛
(76) همو، مروج (بیروت )؛
(77) محمدبن محمد مفید، جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیة ، چاپ مهدی نجف ، قم 1413؛
(78) همو، کتاب الامالی ، چاپ حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری ، قم 1403؛
(79) احمدبن علی نجاشی ، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی ، قم 1407؛
(80) حسین بن محمدتقی نوری ، خاتمة مستدرک الوسائل ، قم 1415ـ1420؛
(81) یاقوت حموی .

/ سیدمحمدجواد شبیری /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3833
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست