مؤلفان آنها به مبانی ، دلایل و توضیحات استاد خود در دورة درس خارج پرداخته اند. واژة تقریر در اصطلاح منابع
دینی و عالمان دین ، دو معنا و دو کاربرد دارد: یکی در اصول
فقه با عنوان تقریر معصوم ( رجوع کنیدبه سنّت * )که عبارت است
از سکوت معصوم (پیامبر اکرم ، حضرت فاطمه و ائمه علیهم السلام ) در برابر کاری که در محضر ایشان انجام می شود و در صورت وجود شرایطی خاص ، دلیل بر اقرار به صحت و جواز و در نتیجه مشروعیت آن عمل است ( رجوع کنیدبه مظفر، ج 3، ص 66؛ حکیم ، ص 116، 141ـ142).
دیگری در نظام آموزشیِ حوزه های علوم دینی ، که در آن برخی طلاب ، پس از پایان هر نوبت درس استاد، درس را مرور می کردند و این کار معمولاً به دو شیوه صورت می گرفت : شفاهی و مکتوب . در تقریر شفاهی ، پس از پایان هر نوبت درس استاد، بعضی از شاگردان ممتاز و خوش فهم و باسابقه ، با اتکا به حافظة خود، همان درس را برای شاگردانی که سابقة کمتری داشتند یا درس را خوب نفهمیده بودند، تکرار می کردند (مروج ، ص 28؛ جعفری همدانی ، ص 28). در این جلسات ، طلاب سؤالات خود را راحت تر می پرسیدند و اشکالاتشان را برطرف می کردند. این روش ، علاوه بر آنکه موجب تقویت افراد ضعیف می شد، به حفظ و رسوخ مطالب در ذهن شاگردان کمک می کرد و نوشتن آن مطالب را آسان می نمود (صافی اصفهانی ، ص 40؛ مروج ، همانجا). مثلاً، پس از پایان هر جلسة درسِ شریف العلمای مازندرانی (متوفی 1245)، یکی از فضلا به تقریر درس می پرداخت و استاد مشکلات را حل می کرد. سپس چند تن همان درس را مجدداً تقریر می کردند تا اشکالات طلاب کاملاً برطرف شود (تنکابنی ، ص 115). همچنین میرزا ابوالقاسم تهرانی (متوفی 1292) و میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفی 1319) از جمله کسانی بودند که درس شیخ انصاری را برای عده ای تقریر می کردند (انصاری قمی ، ص 189ـ190). ملامحمد شربیانی درسهای استاد خود، سیدحسن حسینی کوهکمری (متوفی 1299)، را آنقدر تقریر کرده بود که به ملامحمد مقرِّر معروف شده بود (امین ، ج 6، ص 147، ج 10، ص 36). سیدابوالقاسم خوئی نیز به گفتة خود (ج 22، ص 18) درسهای استادانش ، محمدحسین نائینی و محمدحسین اصفهانی ، را برای حاضران تقریر می کرد.
این شیوة آموزشی ظاهراً در زمان وحید بهبهانی (متوفی 1205) در حوزه های علمی شیعی رایج شد (گرجی ، ص 333)، ولی امروزه معمول نیست (جعفری همدانی ، همانجا). در نظام آموزشی بعضی از مدارس جهان اسلام ، روش دیگری ، نزدیک به روش تقریر، سابقه داشته است . در این مدارس ، عنوان «مُعید» (بازگوکننده ) ظاهراً از نیمه های سدة پنجم به شاگردی که
درس استاد خود را بازگو می کرده ، اطلاق می شده و تا قرن
دهم رایج بوده است . این شیوه در مدارس نظامیه (تأسیس در نیمة دوم سدة پنجم ) تا آنجا رایج بوده که هر استاد یک یا چند معید از میان طلاب ممتاز داشته است . معیدان ، پس از پایان درس و رفتن استاد، درس را برای طلابی که نیاز به راهنمایی داشتند، بازگو می کردند و آنها را در فهم قسمتهای مشکل درس یاری می دادند ( رجوع کنیدبه ابن جماعه ، ص 150؛ کسائی ، ص 161؛ غنیمه ، ص 326).
در تقریر مکتوب ، طلابی که قدرت فراگیری بیشتری دارند، پس از پایان هر نوبت درس استاد (در دورة خارج فقه و اصول )، آن درس را به قلم خود می نویسند. اصطلاح تقریرات به این معنا، از اواخر قرن دوازدهم رایج شد و همچنان متداول است (آقابزرگ طهرانی ، 1403، ج 4، ص 366ـ367). البته از گذشته های دور تألیف کتب اَمالی * در زمینة حدیث و ادبیات و فقه ، در حوزه ها و مراکز علمی رایج بوده است . در امالی نویسی ، استاد مطالب خود را از روی نوشته یا از حفظ برای شاگردان می خوانده و آنان تمامی سخنان وی را بی کم وکاست می نوشته اند و نوشته ها جمع آوری می شده ، و امالی از تصانیف استاد به شمار می رفته است . اما در تقریرات ، طلاب آنچه را که از مباحث درس به حسب استعداد خود می فهمند، می نگارند و حاصل کار، تألیف خود آنها به شمار می آید (همانجا).
محمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامة ، متوفی 1226) را اولین تقریرنویس دانسته اند که تقریرات درس استادش ، سیدمحمدمهدی بحرالعلوم * ، را تألیف کرد (امین ، ج 5، ص 308). تأکیدها و تشویقهای استادان بزرگ فقه و اصول ، به رواج و تقویت این سنّت انجامید. میرزا حسن شیرازی (متوفی 1312) به نوشته های شاگردانش اهمیت می داد و بهترین تقریر را در حضور دیگران معرفی می کرد. مثلاً، در یکی از دوره های تدریس خود، تقریرات میرزا حبیب اللّه مشهدی را بر دیگر تقریرات ترجیح داد و هنگام تدریس به آن تصریح کرد (آقابزرگ طهرانی ، 1404، ج 1، قسم 1، ص 363). وی همچنین به شاگردان خود سفارش کرد که تقریرات علی روزدری را در اصول فقه ، که پسندیده بود، استنساخ کنند (همو، 1403، ج 4، ص 379). محمدحسین نائینی (متوفی 1355) نیز به این شیوه توجه ویژه ای داشت و بارها از شاگردان خود خواسته بود که مطالب را تقریر کنند. او پس از مشاهدة تقریرات طلاب ، آنان را راهنمایی می کرد (میری ، ص 413ـ414). آیت اللّه بروجردی نیز کسانی را که تقریرات خوبی داشتند، تمجید می کرد و به آنان جایزه می داد (منتظری ، ص 249). بر اثر تلاشهای وی ، سنّت تقریرنویسی ــ که بر خلاف حوزة نجف در حوزة قم چندان مرسوم نبود (مروج ، همانجا) ــ رایج شد (منتظری ، ص 248).
پس از رواج سنّت تقریرنویسی ،کتابهای تقریری فراوانی نوشته شد، بخصوص آنچه در زمینة اصول فقه ، شاگردان بزرگانی چون شریف العلمای مازندرانی ، محمدحسین طهرانی حائری (متوفی 1250)، ابراهیم قزوینی حائری (متوفی 1262)، شیخ انصاری ، آخوند خراسانی و میرزای شیرازی تألیف کردند (آقابزرگ طهرانی ، 1403، ج 4، ص 367). آقابزرگ طهرانی از کتابهای فراوانی که عنوان تقریرات داشته اند نام برده ( رجوع کنیدبه 1403، ج 4، ص 367ـ 387) و نیز از کتابهای تقریری که عنوانی دیگر داشته اند، یاد کرده است (برای نمونه رجوع کنیدبه همان ، ج 10، ص 251، ج 15، ص 122، ج 18، ص 30، 95، ج 25، ص 136، 139؛ امین ، ج 2، ص 109، ج 4، ص 206، ج 8، ص 151، ج 10، ص 103، 198).
بعضی از معروفترین کتابهای تقریری عبارت اند از: مطارح الانظار ، تألیف میرزا ابوالقاسم تهرانی ، که تقریرات درس اصول فقه شیخ انصاری است ( رجوع کنیدبه آقابزرگ طهرانی ، 1403، ج 21، ص 136)؛ فوائدالاصول (تألیف محمدعلی کاظمی ) و اجودالتقریرات (تألیف سیدابوالقاسم خوئی )، که هر دو تقریرات درس اصول فقه میرزای نائینی است (همان ، ج 1، ص 278، ج 4، ص 380) و نهایة الافکار ، تألیف محمدتقی بروجردی ، که تقریرات درس اصول فقه آقاضیاءالدین عراقی است ( رجوع کنیدبه همان ، ج 24، ص 395). علاوه بر فقه و اصول ، در زمینه های دیگری نیز کتابهای تقریری نوشته شده است ؛ از جمله ، در منطق ، فلسفه ، کلام ، عرفان و تصوف (برای نمونه رجوع کنیدبه همان ، ج 5، ص 51ـ52، ج 7، ص 57، ج 11، ص 115، ج 13، ص 160، ج 16، ص 411؛ امین ، ج 6، ص 132، 238).
در تقریرنویسی دو شیوة عمده وجود دارد: یکی نوشتن مشروح مطالب در ضمن درس ، که معمولترین شیوه است . نامرتب بودن نوشته ها (به سبب تندنویسی ) و نارسا بودن مطالب و ضعف ساختار جملات (به سبب گفتاری بودن آن ) از اشکالات این شیوه است . شیوة دیگر، نوشتن مشروح مطالب پس از پایان درس است .این شیوه ، مفیدتر دانسته شده و بزرگان بر آن تأکید کرده اند ( رجوع کنیدبه رضایی اصفهانی ، ص 171ـ173). در حوزة نجف نیز همین شیوه متداول بوده است ( رجوع کنیدبه مروج ؛ جعفری همدانی ، همانجاها).
تقریرنویسی از سویی موجب یادگیری بهتر و ماندگارتر مقرّر و پیشرفت قدرت استنباط او می شود و از سوی دیگر، برای محققان بعدی این امکان را فراهم می آورد که آخرین آرای مطرح شده در آن زمینه را بشناسند و بررسی و نقد کنند. همچنین از فراموش شدن آرای صاحب نظران ، پس از مرگ آنان ، جلوگیری می کند. ازینرو، مجموعه های تقریری گنجینه ای بزرگ برای حوزه ها و راهی مطمئن برای آشنایی با نظریات گوناگون در مباحث علمی است (شیرازی ، ص 62؛ میری ، ص 414). یکی از عوامل توفیق آیت اللّه خوئی را در گسترش دروس فقه و اصول ، تقریرنویسی مرتب و منظم شاگردان ایشان دانسته اند ( رجوع کنیدبه خامنه ای ، ص 26).
مرسوم است که شاگردان تقریرات خود را به استاد عرضه می کنند و غالباً استاد نظر خود را در بارة آن به صورت تقریظ (ستودن نوشتة کسی و تصدیقْ نوشتن بر آن ) می نویسد. اینگونه تقریرات از اعتبار علمی بیشتری برخوردارند. در متن تقریظ معمولاً از کتاب و مؤلف آن تمجید می شود و استاد، اعتبار کتاب را تصدیق و چه بسا اجتهاد تقریرکننده را تأیید می کند ( رجوع کنیدبه آقابزرگ طهرانی ، 1403، ج 21، ص 24؛ برای آگاهی از برخی تقریظها رجوع کنیدبه همان ، ج 4، ص 362، پانویس ، ج 18، ص 89، 380، ج 21، ص 24).
ممکن است تقریرنویس نسبت به بعضی آرای استاد خود مناقشه کند و پس از بیان نظر او، آن را نقد کند و سپس نظر خود را شرح دهد (برای نمونه رجوع کنیدبه تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی ، نوشتة مولی علی روزدری و اجودالتقریرات ، نوشتة آیت اللّه خوئی ). این امر، حاکی از صاحب نظر بودن ، و چه بسا مجتهدبودن مقرّر است .
در گذشته ، خرید کتابهای تقریری از ورثة مقرّر یا مالکان و متصرفان تقریرات مرسوم بوده است (برای نمونه رجوع کنیدبه آقابزرگ طهرانی ، 1403، ج 4، ص 371، 377، 382ـ383، 387). برخی از مقرّران نیز تقریرات خود را وقف می کرده اند (برای نمونه رجوع کنیدبه همان ، ج 4، ص 385).
منابع : (1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت 1403/1983؛ (2) همو، طبقات اعلام الشیعة ، جزء 1: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر ، مشهد 1404؛ (3) ابن جماعه ، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم ، ( حیدرآباد دکن 1354 ) ، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛ (4) امین ؛ (5) ناصرالدین انصاری قمی ، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری »، حوزه ، سال 8 ، ش 5 (آذر و دی 1370)؛ (6) محمدبن سلیمان تنکابنی ، قصص العلماء ، تهران : انتشارات علمیه اسلامیه ، ( بی تا. ) ؛ (7) غلامحسین جعفری همدانی ، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی »، حوزه ، سال 9، ش 4 (مهر و آبان 1371)؛ (8) محمدتقی حکیم ، الاصول العامة للفقه المقارن ، قم 1418/1997؛ (9) سیدعلی خامنه ای ، «رهنمودهایی در تحول حوزه »، حوزه ، سال 9، ش 5 (آذر و دی 1371)؛ (10) خوئی ؛ (11) محمدعلی رضایی اصفهانی ، شیوه های تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه ، قم 1376 ش ؛ (12) رضی شیرازی ، «مصاحبه با آیة اللّه سید رضی شیرازی »، حوزه ، سال 9، ش 2و3 (خرداد ـ شهریور 1371)؛ (13) حسن صافی اصفهانی ، «مصاحبه با آیة اللّه صافی اصفهانی »، حوزه ، سال 11، ش 5 (آذر و دی 1373)؛ (14) محمد عبدالرحیم غنیمه ، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی ، ترجمة نوراللّه کسائی ، تهران 1364 ش ؛ (15) نوراللّه کسائی ، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن ، تهران 1363 ش ؛ (16) ابوالقاسم گرجی ، تاریخ فقه و فقها ، تهران 1375 ش ؛ (17) محمدجعفر مروج ، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج »، حوزه ، سال 17، ش 2 (خرداد و تیر 1379)؛ (18) محمدرضا مظفر، اصول الفقه ، قم : موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان ، ( بی تا. ) ؛ (19) حسینعلی منتظری ، «مبانی و سبک استنباط آیة اللّه بروجردی » (مصاحبه )، حوزه ، سال 8 ، ش 1و2 (فروردین ـ تیر1370)؛ (20) عباس میری ، «سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی »، حوزه ، سال 13، ش 4و5 (مهر ـ دی 1375).