responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3655

 

تُغاتیمور ، از خانهای مغول و حاکم غرب خراسان و جرجان در سدة هشتم . وی پسر سودای کاون / سودی کاون و احتمالاً نوادة اوتکین ، برادر چنگیزخان ، بوده است (حافظ ابرو، 1350 ش ، ص 200؛ اشپولر، ص 136). نام او در بیشتر منابع به صورت طغای تیمورخان ، طغاتیمور، و پادشاه طغاتیمور آمده است (برای نمونه رجوع کنید به شبانکاره ای ، ص 306؛
قطبی اهری ، ص 163). اسمیت (ص 232ـ233) با توجه به معادل اویغوری این نام ، ضبط آن را طَغای تیمور دانسته است . از زندگی او و خاندانش تا پیش از 733 اطلاعات اندک و متناقضی در منابع وجود دارد. خاندان او در 705 با ده هزار تن (تومان * ) در خراسان به خدمت الجایتو (حک : 703ـ716) در آمدند، اما در 715 که بابابهادر، جد تغاتیمور، به خوارزم حمله کرد، به دستور الجایتو، بابابهادر و پسرش سودی به هلاکت رسیدند و قبیلة بابا در مازندران ساکن شدند ( د. اسلام ، چاپ اول ، ذیل مادّه ). اما به گفتة شبانکاره ای (همانجا) سودی کاون در 733 به فرمان سلطان ابوسعید بهادر (حک : 716ـ736)، با اتباعش به خراسان آمد و در سرخس ساکن شد و در زمستان همان سال در مازندران وفات یافت . همچنین حافظ ابرو (1350 ش ، ص 104ـ 105) ذیل شرح رویدادهای 712، از سوتای و پسر او تغاتیمور نام برده که احتمالاً این سوتای همان سودای است که همراه الجایتو به شام لشکر کشید و بعد از آن الجایتو، وی را به حکومت دیارْبَکر فرستاد. بنابراین ، چنین می نماید که تغاتیمور ابتدا در خدمت الجایتو و سپس در خدمت سلطان ابوسعید بهادر بوده و بعداً در خراسان از ملازمان امیر شیخ علی ، امیرالامرای خراسان و مازندران ، شده است (شبانکاره ای ، همانجا).

با درگذشت سلطان ابوسعید در 736 و کشمکش میان امرای ایلخانی بر سر قدرت ، قلمرو ایلخانان دستخوش نابسامانی شد (فریومدی ، ص 341). هنگامی که حسنِبزرگ * (شیخ حسن ایلکانی ؛
حک : 736ـ757)، به نام محمدخان پسر هولاکو در آذربایجان قدرت را به دست گرفت ، امیران مخالف او از جمله ارغونشاه (متوفی 746) و امیر شیخ علی ، تغاتیمور

را که در مازندران بود به حکومت رساندند و به نام او سکه

زدند و خطبه خواندند و علاءالدین محمد را وزیر او کردند (شبانکاره ای ، ص 308؛
قطبی اهری ، همانجا). تغاتیمور به همراه این امیران به آذربایجان تاخت و در 737 سلطانیه را گرفت (حافظ ابرو، 1350 ش ، ص 200؛
عبدالرزاق سمرقندی ، ج 1، ص 136). شیخ حسن بزرگ ناگزیر به اران رفت و با شاهزاده ساتی بیک * (حک : 739ـ740) و پسر او، سورغان / سیورغان ، متحد شد. لشکریان خراسان به همراه تغاتیمور در عراق عجم دست به چپاول زدند و موسی خان ایلخانی (حک : 736ـ 738)، مدعی دیگر حکومت ، را شکست دادند. موسی خان ناگزیر با تغاتیمور صلح کرد. در 737 آن دو در مراغه ، حدود کتپو، با شیخ حسن بزرگ روبرو شدند، اما تغاتیمور از جنگیدن اجتناب کرد و به خراسان بازگشت ؛
در نتیجه ، موسی خان شکست خورد و پس از چندی به قتل رسید (حافظ ابرو، 1350 ش ، ص 200ـ 201). ارغونشاه که پیش از این رویداد با تغاتیمور به مخالفت برخاسته بود، تغاتیمور را در نزدیکی سملقان / سمنغان دستگیر کرد و امیر شیخ علی را کشت . به گفتة شبانکاره ای (ص 309) این واقعه در 736 روی داده است . شیخ حسن بزرگ پس از مطلع شدن از این واقعه ، شخصی به نام شیخ محمد مولاید را امیر خراسان کرد، اما ارغونشاه او را نیز از بین برد و پس از مشورت با امرای خراسان ، تغاتیمور را در 739 در نیشابور به سلطنت رساند (همان ، ص 309ـ310). شیخ حسن بزرگ که در آن زمان با شیخ حسن چوپانی (حسنِ کوچک ؛
متوفی 744) درگیر شده بود، پادشاهی تغاتیمور را پذیرفت و در بغداد به نام او خطبه خواند و وی را به بغداد دعوت کرد؛
حافظ ابرو (1958، ص 5) این رویداد را در 738 ضبط کرده است .

تغاتیمور به همراه ارغونشاه ــ که در آن زمان حاکم طوس و مشهد بود ــ در رجب 739 به سلطانیه رفتند و ارغونشاه به شیخ حسن بزرگ قول سرکوب چوپانیان را داد (قطبی اهری ، ص 166). هنگامی که شیخ حسن چوپانی از اران به اوجان آمد، با شیخ حسن بزرگ و تغاتیمور مکاتبه کرد و آن دو را به صلح دعوت نمود، اما از یک سو شیخ حسن بزرگ را از اتحاد با تغاتیمور بر حذر داشت و از سوی دیگر، تغاتیمور را به ازدواج با ساتی بیک تطمیع کرد و قول داد چوپانیان را به اطاعت او در آورد. شیخ حسن چوپانی از تغاتیمور خواست تا با او متحد شود و اتحادش را مکتوب کند، اما به محض دریافت مکتوب تغاتیمور، آن را برای شیخ حسن بزرگ فرستاد و او آن را به تغاتیمور نشان داد. تغاتیمور از شدت شرمساری شبانه به خراسان بازگشت (قطبی اهری ، ص 167؛
حافظ ابرو، 1350 ش ، ص 207ـ 208). در 742 شیخ علی کاون از برادرش ، تغاتیمور، خواست تا او را برای فتح عراق عجم ــ که سلیمان خان حاکم آنجا و دست نشاندة شیخ حسن چوپانی بود ــ بفرستد (حافظ ابرو، 1350 ش ، ص 210ـ211). اما به گفتة قطبی اهری (ص 168) امیر سورغان ، تغاتیمور را به تسخیر عراق عجم ترغیب کرده بود.به هر حال شیخ علی کاون در جنگ با ملک امیراشرف ، برادر شیخ حسن چوپانی ، در حوالی ابهر شکست خورد و به مازندران نزد تغاتیمور رفت (حافظ ابرو، 1958، ص 19)، اما در ذیل جامع التواریخ (حافظ ابرو، ص 208ـ211)، آمده است که شیخ علی کاون به خراسان رفت . این رویداد مصادف با قدرت گرفتن سربداران * در خراسان به سرکردگی امیر وجیه الدین مسعود (مسعود سربداری ؛
متوفی 754) بود. در همین زمان معزالدین حسین ، حاکم هرات و داماد تغاتیمور، با وجود استقلالش ، حاکمیت تغاتیمور را پذیرفت (همو، 1958، ص 32)، اما سربداران به اطاعت تغاتیمور در نیامدند. مرعشی ، بی کفایتی تغاتیمور و ظلم بی حد علاءالدین محمد به اهالی خراسان را از عوامل اصلی قیام سربداران معرفی کرده است . امیرمسعود، پس از چیره شدن بر امیران خراسان ، از جام و باخَرْز تا حدود مازندران را تسخیر کرد (ص 103ـ104) و تغاتیمور به سبب فرستادن لشکریانش به عراق عجم و دوری از خراسان ، نتوانست به امیران خراسان کمک برساند (حافظ ابرو، 1958، ص 19). تغاتیمور، شیخ علی کاون را برای سرکوب سربداران به سبزوار فرستاد، اما در جنگی که در بیهق روی داد، سپاهیان تغاتیمور شکست خوردند و شیخ علی کاون کشته شد (همان ، ص 23ـ24). سپس تغاتیمور، ارغونشاه را به مقابلة آنان فرستاد که به شکست وی انجامید. سرانجام خود تغاتیمور به جنگ سربداران رفت ، اما برای بار سوم شکست خورد و سرخس و زاوه و طوس را از دست داد (ابن بطوطه ، ص 435). گزارش مرعشی از شرکت تغاتیمور در جنگ با سربداران ، احتمالاً در بارة همین جنگ است ( رجوع کنید به ص 104).

تغاتیمور پس از شکست به لارْقَصران گریخت و با ملوک رستمدار و ملک فخرالدوله ، شاه مازندران ، متحد شد. امیرمسعود در ذیقعدة 743 به طرف آمل و ساری حرکت کرد و فیروزکوه و رستمدار را گرفت ، اما در 745 در رستمدار گرفتار و به دست ملوک آنجا کشته شد (دولتشاه سمرقندی ، ص 315؛
عبدالرزاق سمرقندی ، ج 1، ص 205؛
مرعشی ، همانجا). بدین ترتیب ، تغاتیمور از شر مدعی قدرتمندش خلاص شد.

از این تاریخ به بعد، از زندگی تغاتیمور تا زمان درگذشتش ، همینقدر دانسته است که در مازندران ساکن بود اما هنوز در خراسان عنوان سلطنت داشت و سکه هایی که به نام او در خراسان ضرب شده بوده ، مؤید این ادعاست (عبدالرزاق سمرقندی ، همانجا؛
در مورد سکه ها رجوع کنید به اسمیت ، ص 252ـ 256). پس از امیرمسعود، تعدادی از سربداران به حکومت رسیدند، آنان از سبزوار تا مازندران را در اختیار داشتند و به تغاتیمور خراج سالانه می پرداختند (حافظ ابرو، 1958، ص 19ـ 28؛
دولتشاه سمرقندی ، ص 264؛
در مورد سرحدات آنان رجوع کنید به اسمیت ، ص 202ـ 205). در 752 خواجه یحیی کرّابی (کرّاوی )، امیر سربداران شد. وی بیهق و نیشابور و طوس را در اختیار داشت . تغاتیمور او را نزد خود خواند، اما وی دفع الوقت می کرد، ازینرو تغاتیمور چند بار لشکریانی برای مقابله با او فرستاد اما کاری از پیش نبرد (حافظ ابرو، 1958، ص 6؛
عبدالرزاق سمرقندی ، ج 1، ص 206، 257). در 754، یحیی کرّاوی ظاهراً به تغاتیمور اظهار بندگی کرد و به رسم ایلی شدن با سیصد تن از همراهانش به اردوی تغاتیمور در سلطان دوین در نزدیکی اِستراباد رفت و در حمله ای غافلگیرانه تغاتیمور و اطرافیانش را کشت (حافظ ابرو، 1958، ص 6ـ7؛
دولتشاه سمرقندی ، ص 264؛
عبدالرزاق سمرقندی ، ج 1، ص 258ـ 259). با درگذشت تغاتیمور، روزگار ایلخانان نیز پایان یافت .

شبانکاره ای ، تغاتیمور را جامع کمالات سلطانی و عادل وصف کرده است (ص ). ابن یمین (685ـ769)، مداح تغاتیمور، نیز در وصف کارهای پسندیدة او قطعاتی سروده است (هدایت ، ج 2، بخش 1، ص 1، 5). تغاتیمور در شهر مشهد عمارات زیبایی ساخته بوده است (دولتشاه سمرقندی ، ص 263).


منابع :
(1) ابن بطوطه ، سفرنامة ابن بطوطه ، ترجمة محمدعلی موحّد، تهران 1361 ش ؛
(2) جان ماسون اسمیت ، خروج و عروج سربداران ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1361 ش ؛
(3) برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران ، ترجمة محمود میرآفتاب ، تهران 1365 ش ؛
(4) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، پنج رسالة تاریخی در بارة حوادث دوران امیرتیمور کورکان ، چاپ فلکس تاور، پراگ 1958؛
(5) همو، ذیل جامع التواریخ رشیدی ، چاپ خانبابا بیانی ، تهران 1350 ش ؛
(6) دولتشاه سمرقندی ، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی ، چاپ محمد عباسی ، تهران ?( 1337 ش ) ؛
محمدبن علی شبانکاره ای ، مجمع الانساب ، چاپ میرهاشم محدّث ،



(7) تهران 1363 ش ؛
(8) عبدالرزاق سمرقندی ، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، ج 1، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران 1353 ش ؛
(9) غیاث الدین فریومدی ، ذیل مجمع الانساب شبانکاره ای ، در محمدبن علی شبانکاره ای ، مجمع الانساب ؛
(10) ابوبکر قطبی اهری ، تاریخ شیخ اویس ، با مقدمه و ترجمة انگلیسی یوهانزفن لون ، لاهه 1373؛
(11) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، چاپ برنهارد دورن ، پترزبورگ 1850، چاپ افست تهران 1363 ش ؛
(12) رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، مجمع الفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340 ش ؛


/ شهناز رازپوش /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3655
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست