responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3020

 

تاج الدین یلدوز ، نام دوتن از امرای ترک غوری .

1) تاج الدین یلدوز المُعزّی ، غلام سلطان معزالدین محمدِ سام * (حک : 569 ـ602) بود. به دلیل انتسابش به سلطان معزالدین ، المعزّی نامیده می شد. از سال تولد او اطلاعی در دست نیست . سلطان معزالدین او را در کودکی به غلامی خرید، و او در دربار معزالدین رشد کرد. سلطان امارت کَرَمان (شهری میان غزنه و لهاوور) و سَنْقَران را به اقطاع به او داد و قصد داشت که او را ولیعهد غزنین کند (منهاج سراج ، ج 1، ص 405ـ406، 409ـ412؛ ابن اثیر، ج 9، ص 273؛ خواندمیر، ج 2، ص 610)، اما وقتی شایعة قتل سلطان معزالدین و شکست غوریان * در 601 پیچید، تاج الدین یلدوز به قصد تصرف قلعة غزنین هجوم آورد، ولی موفق نشد. این وقایع موجب هرج ومرج در شهرها و راهها شد. سلطان معزالدین وقتی به غزنین رسید، خواست تاج الدین یلدوز را بکشد، اما با شفاعت امرای ترک از او درگذشت (رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 406؛ ابن اثیر، ج 9، ص 262). در 602 تیراهیه (اهالی تیراه ، محلی در حدود سوران و مکرهان ) شورش کردند و تاج الدین یلدوز به فرمان معزالدین این افراد و سران آنان را کشت (ابن اثیر، ج 9، ص 271ـ272). وی در 602 به سیستان رفت و آنجا را ویران کرد و به خراسان بازگشت ( تاریخ سیستان ، ص 392).

پس از کشته شدن معزالدین در 602، امرا و اعیان قصد داشتند برادرزادة او، غیاث الدین محمود، را برتخت بنشانند، اما غیاث الدین به منطقة غور و فیروزکوه بسنده کرد و غزنین را به تاج الدین یلدوز واگذاشت . تاج الدین زاولستان و غزنین را تصرف کرد و خزانه را از مؤیدالملک ، وزیر معزالدین ، تحویل گرفت (ابن اثیر، ج 9، ص 273؛ منهاج سراج ، ج 1، ص 412؛ جوینی ، ج 2، ص 62؛ رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 433ـ 434؛ خواندمیر، ج 2، ص 608). در این میان دوتن از شاهزادگان غوری ، علاءالدین محمد (محمود) و جلال الدین علی از بامیان به غزنین رفتند و آنجا را گرفتند، اما پس از مدت کوتاهی تاج الدین یلدوز، با مساعدت ترکان و در پی محاصرة شهر، دوبرادر را از غزنین راند و در رمضان 602 برآنجا چیره شد. غیاث الدین محمود از کوتاه شدن دست پسران برادرش از غزنین خشنود شد، اما چون تاج الدین یلدوز به نام او خطبه نخواند، میان آنها اختلاف افتاد. برخی از سپاهیان یلدوز نیز به غیاث الدین پیوستند، زیرا از اطاعت نکردن او از غیاث الدین محمود ناخشنود بودند (منهاج سراج ، همانجا؛ ابن اثیر، ج 9، ص 274ـ276، 286؛ خواندمیر، ج 2، ص 610؛ زامباور، ص 419).

میان تاج الدین یلدوز و دامادش ، قطب الدینِ آیبک * ، نیز ــ که در 602 از سوی او به سلطنت دهلی منصوب شده بود (زامباور، ص 422، 424) ــ بر سر اقطاع لاهور اختلاف افتاد (سرهندی ، ص 15). در جنگ این دو در حدود پنجاب ، تاج الدین یلدوز شکست خورد و به کرمان گریخت . آیبک به بهانة نخواندن خطبه به نام غیاث الدین محمود، به غزنین حمله کرد و قلعة آنجا را گرفت و پس از چهل روز به هندوستان رفت و تاج الدین یلدوز به غزنین بازگشت (منهاج سراج ، همانجا؛ قس ابن اثیر، ج 9، ص 286ـ287؛ سرهندی ، همانجا). پس از کشته شدن غیاث الدین محمود در 605 (ابن اثیر، ج 9، ص 294)، سرداران غوری و سرهنگان ترک ، فرزندش بهاءالدین سام * را به سلطنت برگزیدند. لیکن پس از سه ماه اتسز به فرمان سلطان محمدبن تکش خوارزمشاه به فیروزکوه حمله کرد و جانشین بهاءالدین سام شد. پس از چهارسال از سلطنت اتسز، تاج الدین یلدوز با او جنگید و او را کشت (خواندمیر، ج 2، ص 609). مؤیدالملک وزیر نیز در 611 به دست برخی از سپاهیان ناراضی تاج الدین یلدوز، به قتل رسید (ابن اثیر، ج 9، ص 308).

در حدود 612 سلطان محمدبن تکش خوارزمشاه بر سراسر خراسان و بامیان مسلط شد و از تاج الدین یلدوز خواست به نام او سکه بزند و خطبه بخواند. قتلغ تگین ، سردارِ تاج الدین یلدوز، وی را به قبول خواست خوارزمشاه توصیه کرد، اما بعداً به یلدوز خیانت کرد و در غیاب وی غزنین را به خوارزمشاه تسلیم نمود (شعبان 612). تاج الدین یلدوز به هندوستان گریخت ، لاهور را از داماد خود، ناصرالدین قباچه که حاکم شهر بود، گرفت و به دهلی رفت . حاکم دهلی شمس الدین التتمش / ایلتمش ، غلام آیبک ، بود که پس از مرگ آیبک برآنجا مستولی شده بود. آن دو در 612 در محلی به نام بَداؤن * جنگیدند و تاج الدین یلدوز در آنجا کشته شد. مدفن او در بداؤن در کنار نهر سوتِهِه است . او را به حسن سیرت و عدالت وصف کرده اند و گفته اند که با رعیت بخشنده و مهربان بود (منهاج سراج ، ج 1، ص 413؛ ابن اثیر، ج 9، ص 310ـ311؛ سرهندی ، همانجا؛ خواندمیر، ج 2، ص 611).

2) تاج الدین یلدوز ، از سرهنگان و پهلوانان غوری که در خدمت حکام هرات ، ملک فخرالدین (حک : 705ـ706) و جمال الدین محمد سام (حک : 706)، بود. ملک فخرالدین از تاج الدین یلدوز و جمال الدین محمد سام و دیگر مبارزان غوری خواست تا امیر نوروز ــ پسر ارغون خان ، حاکم خراسان ، را که در هرات بود ــ دستگیر کنند. آنان او را دستگیر کردند، ملک فخرالدین او را نزد قتلغ شاه فرستاد و قتلغ ، امیر نوروز را کشت (سیفی هروی ، ص 426ـ 428). وقتی سلطان اولجایتو * جانشین غازان خان شد، ملک فخرالدین از او اطاعت نکرد، الجایتو نیز در 706 دانشمند بهادر را به هرات روانه کرد. ملک فخرالدین قلعة هرات را به جمال الدین محمدسام واگذاشت و خود به قلعة امان کوه رفت . امیر دانشمند بهادر وارد شهر شد، لیکن جمال الدین محمد به کمک تاج الدین یلدوز و دیگر سرهنگان غوری دانشمند بهادر و مغولان را کشتند و اموالشان را تصاحب کردند (همان ، ص 472، 492). اولجایتو در رجب 706 بوجای ، فرزند دانشمند بهادر، را برای انتقام به هرات فرستاد و زمام امور خراسان را نیز برعهدة امیر یساول نهاد. پس از آنکه بوجای هرات را محاصره کرد، جمال الدین محمد سام و تاج الدین یلدوز و دیگر سرهنگان هرات تسلیم شدند و امان یافتند، و هرات در ذیحجة 706 به استیلای بوجای درآمد. وقتی امیر یساول به هرات رسید، امان یافتگان را دستگیر کرد و به بوجای سپرد تا انتقام پدرش را بگیرد. او نیز تاج الدین یلدوز و دیگر مبارزان غوری را گردن زد (رجوع کنید به همان ، ص 503، 529 ـ 530، 537 ـ539؛ اقبال آشتیانی ، ص 370، 372ـ373، 375؛ خواندمیر، ج 3، ص 376).


منابع :
(1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1405/1985؛
(2) عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول : از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران 1364ش ؛
(3) تاریخ سیستان ، چاپ محمدتقی بهار، تهران ?( 1314ش ) ؛
(4) جوینی ؛
(5) خواندمیر؛
(6) رشیدالدین فضل اللّه ؛
(7) ادوارد ریترفون زامباور، نسب نامة خلفا و شهریاران و سیر تاریخی حوادث اسلام ، ترجمه و تحشیة محمدجواد مشکور، تهران 1356ش ؛
(8) یحیی بن احمد سرهندی ، تاریخ مبارک شاهی ، چاپ محمد هدایت حسین ، کلکته 1931؛
(9) سیف بن محمد سیفی هروی ، تاریخ نامة هراة ، چاپ محمدزبیر صدیقی ، کلکته 1362/1943، چاپ افست تهران 1352ش ؛
(10) عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، چاپ عبدالحی حبیبی ، کابل 1342ـ1343ش .

/ منیژه ربیعی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 3020
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست