responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2827

 

پنج پیر ، پنج زاهد در شبه قارة هند که پیروی از آنان را آیین «پنج پیری » یا «پنج پیریه » می گویند. پنج پیر در زبان اردو «پانچ پیر» گفته می شود. دربارة پنج پیری ، آگاهیِ تاریخی یا مستند بر متون دینیِ چندانی وجود ندارد. مسلمانان عامی و هندوانِ طبقاتِ پایین ، عقیده و ارادت خاصی به این آیین دارند. در آیین پنج پیری ، پیروان به مجموع پنج پیر ارادت می ورزند. گرچه هریک از پیرانِ این حلقة پنج تایی دارای قدرتهای روحانی مخفی است ، اما هر گاه یکی از پیران را از آن حلقه خارج کنند، همة قدرتهای آن حلقه سلب می شود، زیرا برای هر گروه پنج تایی قدرتهای ویژه ای تصور می شود که هر یک از اعضا به تنهایی فاقد آن است . ترکیب «پنج پیر» را شاید مسلمانان هندی به تقلید از عقیده به «پنج تن * » که در ایران و هندوستان رواج دارد، وضع کرده باشند.

در بنگال و بیهار (در متنهای کهن فارسی : بهار) و شمال هند، اصطلاح «پنجکَری » (پنج حلقه ای یا پنج پیر) و در پنجاب و استان شمال غربی (سرحدی ) پاکستان «پنج پیر» متداول است که از دو کلمة «پانچ » (= پنج ) و «پیر» ترکیب یافته است . ( در هند لقب مذهبی شماری از مردان مقدس از جمله غازی میان ، پیرمحمد جونپوری پیرزاده است که به پنج پیر شناخته می شوند (بالفور، ذیل «پیرزاده ») ) .

پیر واژه ای فارسی و در اصل به معنای سالخورده است ، اما مجازاً به معنای «انسان مقدّس » یا یکی از اولیاءالله نیز به کار می رود. بی مناسبت نیست که آن را با تهیرا به معنای «پیرمرد» در زبان پالی هم ریشه بدانیم که خود از واژة سانسکریت سَتَهْوِیرَ ، به معنای «پیر، کهنه و کهنسال و مرد سالخورده » آمده است . براساس باوری کهن ، هنگامی که سن آدمی بیشتر می شود، بر عقل و دانش او افزوده می گردد، لذا جسمِ چنین کسی را باید نگاه داشت تا هنگام نیاز بتوان با او مشورت کرد و از وی برکت طلبید. بنابر همین عقیده ، مقابر بودایی که به «چَیْتْیَه » معروف است ، بر مزار «تهیراها» بنا گردیده است .

تعیین درست ارکان پنجگانة کیش پنج پیری ، بسیار دشوار است . به همین دلیل ، فهرست نامهای پنج پیر در میان گروههای معتقدان یکسان نیست ؛ در منطقة پنجاب ، گاه این حلقة پنج تایی خواجه قطب الدین (537 ـ634)، خواجه معین الدین چشتی اجمیری (539 ـ633)، شیخ نظام الدین اولیای دهلوی (634ـ 725)، نصیرالدین ابوالخیر (متوفی 757) و سلطان ناصرالدین محمود (643ـ 665) است . اما فهرست دیگری نیز وجود دارد که مشتمل است بر: بهاءالدین زکریا مُلتانی (564 ـ 658)، شاه رقعة عالم یا رکن عالم حضرت لکهنوی ، شاه شمس تبریز ملتانی (متوفی 643)، شیخ جلال مخدوم جهانیان جهانگشت (706ـ 786) و بابا شیخ فریدالدین شکرگنج پاک پَتنی (572ـ760) ( د. دین و اخلاق ، ج 9، ص 600). علاوه بر این دو فهرست ، فهرستهای دیگری نیز از پنج پیر وجود دارد که در آنها فقط نام شخصیتهایی چون سخی سروَر سلطان و غازی میان دیده می شود.

دربارة سخی سرور، در محلی که به نام او سخی سرور نامیده شده ، افسانه هایی وجود دارد و زیارتگاهی برای «فرقة سلطانی » بنا شده است ( رجوع کنید به د. دین و اخلاق ، ج 9، ص 606)، اما «غازی میان » که به سالار مسعود غازی نیز شهرت دارد، گرچه در شمال هند شخصیتی افسانه ای پیدا کرده ، در واقع ، شخصیتی تاریخی است که سرگذشت وی در مرآة المسعودی آمده است . وی برادرزادة سلطان محمود غزنوی (388ـ421) بود که سلطان وی را برای فتح مناطق شرقی هند گسیل داشت . او سراسر فلات گنگ را فتح کرد و در بهرائچ ، در ایالت اَوده ، در 425 به شهادت رسید ( > تاریخ هند < ، ج 2، ص 513 به بعد) و هر ساله اواخر زمستان و اوایل بهار، اجتماع بزرگی در بخش باره بنکی از ایالت اوده ، برای ابراز ارادت به وی تشکیل می شود. در برخی مناطق دیگر، از جمله در گُورکهپور و بهادوهی ، در بخش میرزاپور ایالتهای متحدة هند نیز مراسمی نظیر آن برگزار می شود و در آنها بناهای یادبودی برای وی بنا شده است ( د. دین و اخلاق ، ج 9، ص 601).

در ناحیة یوسف زئی ، در شمال غربی پاکستان ، کوهی به نام کوه پنج پیر وجود دارد که روی قلّة آن زیارتگاه پنج پیر ــ که خانه ای معمولی است ــ قرار گرفته و برای هندوان و مسلمانان محترم است ، اما هندوان محلی عقیده دارند که نام قدیم این کوه «پنج پاندو» بوده است که پس از فتوحات مسلمانان ، آن را مسکن پنج پیر دانسته اند. در شهر ایبوت آباد بخش هزارة پاکستان نیز تکیه ای منسوب به پنج پیر وجود دارد.

در ایالتهای متحدة هند (یوپی ) مجموعة پنج پیر شخصیتهای نسبتاً کم مرتبه ای را شامل می شود، از جمله : غازی میان ، اَمینَه ستی ، هَیرون ، بُدهنا و بنده . امینه زنی وفادار بود که همراه با شوهر متوفایش خود را در آتش افکند. سه نفر بعدی ، سه شخصیت خدایی یا سه روح خبیث بودند که طبقات پایین جامعة هندو همواره می کوشند آنان را شاد کنند ( د. دین و اخلاق ، ج 9، ص 600). در همة این فهرستها نخست نام غازی میان یا سالار مسعود دیده می شود، و چهار نام بعدی از شخصیتهای تاریخ یا غیرتاریخی اند، مانند شاه مدار از مکَن پور؛ سلطان شهید از گیا؛ شیخ سَدّو. شاه مدار، چنانکه معمولاً گمان می رود، شخصیت افسانه ای نیست ؛ نام کامل وی بُدیع الدین شاه مدار ( رجوع کنید به بدیع الدین قطب المدار) است و گزارشهایی دربارة وی در تبلیغ اسلام در گجرات ، اجمیر، قنوج / کنوج ، کالپی ، جونپور، لکهنو، کنتور و بنگال در دست است (چشتی ، مرآة المداری ).

در بخشهای بیهار، بنگال غربی و مخصوصاً در بِیربُهوم ، بنکورا و بَردُوان ، که متصل به بیهارند، فهرستهای پنج پیری تقریباً همین کیفیت را دارند و از یک محل به محل دیگر تغییر می کنند. با وجود این ، نه فقط مسلمانان بلکه بسیاری از طبقات پایین هندو، مانند شیرفروشان و قنادان و روغنگیران و پالَکی بردارانِ (کجاوه کشان ) بیهار به آنان عقیده و ارادت دارند ( > سرشماری هند < ، ج 6، بخش 4، ص 180).



در فهرستهای بنگالِ شمالی و غربی ، از پنج پیرها نام اسماعیل غازی شایستة ذکر است . او با راجه های بنگال شمالی و کامروپ جنگید و آنها را شکست داد؛ در تمام منطقه اسلام را تبلیغ کرد، اما باربک شاه او را در 879 به قتل رساند. آرامگاه وی در کانتادوار، در بخش رنگ پور، مورد احترام هندوان و مسلمانان است ( > «یادداشتهایی دربارة شاه اسماعیل غازی » < ، ص 215 به بعد). میزان گسترش اعتقاد به «پنج پیر»ها را تقریباً از نیم قرن پیش در بنگلادش ، خاصّه در میان مسلمانان بیسواد و هندوان طبقات پایین ، می توان از زیارتگاههای متعدد پنج پیری در اکثر نقاط دریافت . اکنون نیز مردم اینگونه آرامگاهها را زیارت می کنند و با رسیدن به مرادشان شیرینی نذر و پخش می کنند. از زیارتگاههای متعلق به پنج پیر، دوتا اهمیت زیادی دارند: یکی در سنارگائون ، در نزدیکی داکا؛ دیگری در تالورا، در بخش «بوگرا». پیش از این ، هرسال در اعزاز و احترام پنج پیر، یک اجتماع «مداری » برگزار می شد، ولی اکنون به شکل یک «عُرس » سالیانه درآمده است (محمدمست ، ص 385). از اینجا معلوم می شود که سرپرستی این جماعت پنج پیری نصیب شاه مدار بوده است .

در بنگلادش که رود فراوان است ، ملاّ حان و قایقرانان از پیری کمک روحانی می خواهند که با آب رابطه داشته باشد. بنابراین ، «بدر * » که در چاتگام (چیتاگنگ ) و مناطق ملحق به آن درمیان ملاّ حان و قایقرانان به عنوان «پیر محافظ » شناخته شده ، در فهرستهای «پنج پیری » وارد شده است ، و این ملاّ حان هرگاه بخواهند یکی از رودهای بزرگ را بپیمایند یا سفری دریایی درپیش گیرند، این عبارت را برزبان می آورند «اِللّه ، نبی ، پنج پیر، بَدر، بَدر، بَدر».

در میان قایقرانان مسلمان بنگلادش نیز فهرستهای متعدد از پنج پیرها رواج دارد، از جمله : شاه بدر، شاه سلطان ، شاه جلال ، شاه محسن ــ که گاه به جای او شاه پیر را نام می برند ــ و شیخ فرید که همه شخصیتهایی تاریخی اند و در بنگلادش آرامگاههای آنان را استهان » (= آستان ) می گویند.

درسنارگائون ،پایتخت قدیمی بنگلادش ،که ازنرائن گنج و داکا زیاد دور نیست ، زیارتگاهی وجود دارد که قایقرانان اطراف آن رابسیارمحترم می شمارندومشتمل است برقبه های شکسته و ویران در کنار یکدیگر که در آن پنج پیر:

شاه سکندر، شمس الدّین ، غیاث الدّین ، غازی میان و غازی کالو، زیارت و عبادت می شوند. شگفت آن که از این میان سه تن پادشاهان خودمختار بنگال بوده اند: شمس الدین الیاس شاه (حک : 744ـ 758)، سکندرشاه (حک : 758ـ 795) غیاث الدین اعظم شاه (حک : 795ـ802).

غازی کالو یا کالوغازی ، یک شخصیت روحانی مشهور در متون اسلامی است ؛ تاریخنگاران مسلمان او را افغانی تبار دانسته اند و هندوان ، نومسلمان و ملقب به کالاپَهَد . شاید هندوان این لقب را برای از بین بردن پادشاهیهای بنگال و اُریسه و بهار (بیهار) و آسام ، به او داده باشند. او از سپهسالاران پادشاهیِ کُرّانیان بود که در 988 در جنگ با اکبرشاه کشته شد (مترا، ص 346؛ مجومدار و دیگران ، ص 386). در فهرستهای گوناگونِ پنج پیری ، غیر از «خواجه خضر» هیچ یک بیگانه نیستند. در جهان اسلام ، بویژه در هند اسلامی (تیتوس ، ص 139 به بعد)، خضر راهنمای سفر آبی است و از آنجا که پیروان این مسلک بیشتر ملاّ حان یا قایقرانان اند، حضور او در حلقة پنج پیر طبیعی است . پیربدر نیز نه فقط پیر محافظ چاتگام بلکه پیر سرپرست و حافظ همة ملاّ حان و قایقرانان است . پیر بدر در میان سالهای 736 و 753، در زمان حکومت فخرالدّین مبارک شاه ، در سنارگائون زندگی می کرد. گاه این حلقة پنج پیری را با پنج تن شیعه یکی می دانند. فهرستهای «پنج پیری » معمولاً مشتمل اند بر نامهای پیران افسانه ای ، اولیاءالله دارای شخصیت و هویت تاریخی ، سلاطین و جهادگران ضد هندو.

اعمال و عقاید پنج پیری ، همانند نام آنها، متفاوت است . با اینهمه ، می توان گفت این اعتقادات براین پایه اند که این پیرها جسماً مرده اند، اما از نظر روحانی زنده و دارای نیرویی فوق العاده اند و به کمک پیروان خود می آیند.

مکانهایی که به مناسبت ارادت به پنج پیر به وجود آمده اند، از یکدیگر جدا هستند و نام و شیوة معماری واحدی ندارند؛ در شمال غربی پاکستان ، «زیارت »، در استان پنجاب «درگاه »، در ایالتهای متحدة هند، بیهار و بنگال نیز «درگاه » یا «آستانه » خوانده می شوند. هندوها هم آنها را «دهیری » (تپه ـ قبر)، «آسن » (نشست گاه مسکن ) «ویدی » (سکو) می گویند. این مکانها معمولاً پنج مقبرة کوچک و گنبدی شکل در زیر درخت پِیَپل (تبریزی ) یا بَرگَد (انجیرهندی ) با سقفهایی از کاه و چوب اند و گاه به صورت سکوهایی در اتاقهای مسکونی هستند که زائران برای علاج نازایی ، نجات از بیماریهای مهلک نظیر آبله ، مالاریا، حصبه و وبا، و یا موفقیت در کار و ازدیاد محصول ، شیردهی گاوان و باردادن درختان میوه و سفر بی خطر، جانورانی چون بُز نر و خروس ، و شیرینی و گل و غیره نذر آنها می کنند.

در بنگال غربی و بیهار، گاه برخی معتقدان به «پنج پیر»، اتاقی در خانة خود، به این پیرها اختصاص می دهند که در آنجا آنان را به عنوان خدایان خانوادگی پرستش کنند. معمولاً در گوشة شمال غربی این اتاق ، سکویی کوچک قرار دارد که در نزدیک آن بر روی یک چهارپایه ، پنجه ای آهنین به شکل دست انسان گذاشته می شود و بر ساعد آن پارچه ای زردرنگ و برانگشتان آن تکه های پارچه بسته می شود. در هر چهارشنبه این سکو را می شویند و تمیز می کنند و بر آن چهار پایه گلِ رُس می مالند، آنگاه چیزی خوشبو می سوزانند و نذر میوه ادا می کنند. این معتقدان ، به مناسبتهای خاص نیز نذوراتی می دهند و اگر هندو باشند، معمولاً به مسلمانان دهل زن خواهند گفت که از طرف ایشان این نذر را ادا کنند. هندوان پنج پیری گوشت بزی را که ذبح اسلامی شده باشد، می خورند، اما به گوشتی که نذر یک خدای هندو شده باشد، دست نمی زنند، اگرچه در پرستش خدایان هندو کوتاهی نمی کنند ( > سرشماری هند < ، ج 6، بخش 1، ص 185).

در بخش «بیست و چهار پرگنه ای » بنگال غربی ، بیشتر پیروان پنج پیر مسلمان اند و برای پنج پیر نوعی شیرینی نذر می کنند که معمولاً از شیر، نارگیل ، شکر و برنج درست می شود. آنگاه وردِ مخصوص و مختصری خوانده این شیرینی را میان کودکان تقسیم می کنند. افراد مسنّ از گرفتن شیرینی خودداری می کنند. این نوع رسم «پنج پیری » را معمولاً روحانیان مساجد انجام می دهند. بهای این شیرینی طبق استطاعت مالی مریدان همیشه باید مضربی از پنج باشد. در بنگال شرقی نیز علاوه بر خیرات شیرینی ، بُز نر و خروس نیز قربانی می شود و «شیرینی » که گویی اصطلاحی برای هر نوع نذر یا قربانی است ، میان حاضران تقسیم می گردد. مریدان «پنج پیر» اعتقاد دارند که اگر از ته دل و به روش تعیین شده اظهار ارادت و اعتقاد شود، به طور حتم نتیجة آن رضایت بخش خواهد بود (حق ، ص 244 به بعد).

اعتقاد به پنج پیر، حتی در هند که مذهب شکلهای مختلف و غیرمعمولی دارد، شگفت انگیز است و تحقیق در اصل و ابتدای فرقة معتقد به آن تقریباً غیر ممکن است . اما می توان تلاشهای ساکنان هند را برای ایجاد تفاهم میان طبقات حاکم و رعایا و کم کردن اختلافات مذهبی ، بویژه در دورة اکبرشاه و «صلح کل » او، در رواج این نوع باورها مؤثر دانست ( > سرشماری هند < ، همانجا). از طرف دیگر، عقاید پنج تن پاک و پنج پیر در هندوستان به موازات هم قرار می گیرند و هیچ یک از دو فرقه نتوانسته است مانع رواج عقیدة دیگری شود. در این صورت ، گمان غالب همین است که «کیش پنج پیری » اصلاً هندی ـ پاکستانی است .

دکتر وایز کوشید تا ثابت کند که در فرقة پنج پیری «پیر همان مرتبه ای را دارد که در فرقة نانک شاهی به «مَهْنَت » داده می شود و اصل عقیدة پنج پیری به پنجاب و گورونانک (رهبر سیکها؛ 873 ـ944) می رسد» (وایز، ص 17 به بعد)، اما باید درنظر داشت که در بنگلادش مذهب سیک چندان شناخته شده نبوده است . لذا می توان گفت که برای آغاز فرقة «پنج پیری » نمی توان زمان ، شخص یا جای خاصی را درنظر گرفت ، بلکه این باور بتدریج ، به سبب اعتقادات شخصی و گروهی ، به صورت یک روش مخفی به وجود آمده است . با اینهمه ، به نظر می رسد که در حدود قرنهای نهم و دهم ، کیش و عقاید پنج پیری در شمال غربی یا پنجاب پاکستان به وجود آمده و آنگاه ، با گسترش اسلام در شبه قاره ، به اتارپرادش بیهار و بنگال رسیده باشد. اگرچه هندوان طبقات بالا نیز، مانند مسلمانان تحصیل کرده ، پنج پیر را پرستش نمی کنند، اما گمان می کنند که آستانها یا مقابر آنان مربوط به «پنج پاندو» از مهابهاراتا باشد ـ بدین شرح که پاندوها در اثنای سفرهای طولانی (دوازده سالة ) خود، به مدت کوتاه و در گمنامی ، در جاهایی اقامت می کردند، و آن نواحی ، از آن طریق ، به صورت مکانهای مقدّس در می آمد. پس از فتوحات اسلامی ، بعضی از این مکانها به صورت درگاه یا آستانة «پنج پیر» در پاکستان و هند، برای مسلمانان و هندوان ، جاهای مقدّس و متبرک شد. با وجود آن ، هیچ هندویی به طور قطع نمی تواند همة این محلها را به پاندوها نسبت دهد، بویژه در بنگال شرقی ، که هندوان آن را سرزمینی می دانستند که پاندوها از آن قطع تعلق کرده بودند (مترا، ص 762). لذا تبدیل شدن آستان پاندو به «آستانة پنج پیریه » در بنگال شرقی ، که تعداد آنها بسیار نیز هست ، دست کم منتفی است . علاوه بر آن ، هیچ نمونه ای از تبدیل کردن «آستان پاندو به آستانة پنج پیریه » در تاریخ هند اسلامی دیده نمی شود.

درک این امر نیز مشکل نیست که نام پادشاهانی ــ مانند ناصرالدین محمود، پادشاه دهلی ؛ شمس الدّین الیاس شاه ، پادشاه بنگال ؛ سکندرشاه و غیاث الدین اعظم شاه ــ در این فهرست ، ناشی از احترام و ارادت به آنها باشد. زیرا رعایای هندو و مسلمان ، به پاس دینداری و اخلاق و کردار نیک و شجاعت ، آنان را مقدّس می شمرده اند.

ذکر نام غازی میان (سالار مسعود)، اسماعیل غازی و کالوغازی و دیگران ــ که دشمنان اصلی کفر وشرک و بت شکنان معروف بوده اند ــ در فهرست پنج پیری مسلمانان و هندوان ، در نظر اول دشوار به نظر می رسد، اما از آنجا که نزد مسلمانان شخصیت غازی بسیار مقدّس است احتمال بسیار دارد که مسلمانان نام ایشان را برای مراتب بلند روحانی داخل این فهرستها کرده باشند؛ و چون عقاید پنج پیری رفته رفته به صورت کیشی برای طبقات پایین هندوان درآمده ، آنان «غازی ها» را نیز مرشد خود دانسته و مانند خدایان هندو، به پرستش آنها روی آورده اند. اصل و حقیقت کیش پنج پیری هرچه باشد، در این مجموعة پنج پیریها، عدد پنج بسیار توجه برانگیز است .باید دانست که در جهان قدیم ، عدد «پنج » را مقدّس ، روحانی و اسرارآمیز می پنداشتند (برای تفصیل رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ؛ که در آن دربارة عقاید هندوان و مسلمانان و دیگر اقوام ، شرح مفصّلی داده شده است ).

درپی تحولات صدوپنجاه سالة اخیر درمیان مسلمانان هند و پاکستان و نهضتهای اصلاح طلبانه عقیدة «پنج پیری »

میان مسلمانان شبه قاره ، به ضعف گراییده ولی کاملاً از میان نرفته است .


منابع :
(1) عبدالرحمان چشتی ، مرآة المداری (تذکرة صوفیه )، نسخة خطی کتابخانة بوهار کلکته ، ش 88؛
(2) ایس ـ سی مترا، سرل بنگله ابهی دهان ، کلکته 1928؛


(3) Edward Balfour, The cyclopaedia of India and of eastern and southern Asia , 3rd ed., London 1885, repr., Graz 1967-1968, s.v. "Pirzadah", Census of India , ed. E. A. Gait, 1901;
(4) EI 2 , s.v. "Pandj p ¦ â r" (by D. S. Margoliouth and J. Burton-Page);
(5) [ Encyclopaedia of religions and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh 1980-1981, s.vv. "Panchpiriya ¦ " (by W. Crooke), "Panjab and north-west frontier province" (by H. A. Rose)];
(6) M. A. H ¤ aqq, Bange Sufi Prabhava , 1935;
(7) The History of India as told by its own historians , ed. H. M. Elliot and J. Dowson, London 1867-1877;
(8) R. C. Majumdar et al., An advanced history of India , London;
(9) Muh ¤ ammad Mast, Bagnda ¦ r Itika ¦ hini , 1957;
(10) "Notes on Shah Ismail Ghazi", Journal and Proceedings of the Asiatic Society of Bengal , vol. 43 (1874);
(11) M. T. Titus, Indian Islam , London 1930;
(12) J. Wise, Notes on the races, castes and trades of East Bangal , London 1883.

/ محمد انعام الحق ، تلخیص از ( د. اردو ) /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2827
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست