responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2821

 

پَنثَی ، اصطلاحی که به مسلمانان چینی ایالت یونّان و قیام آنها در سدة سیزدهم / نوزدهم اطلاق می شد. در نیمة دوم سدة سیزدهم / نوزدهم ، مسلمانان چینی ایالت یونّان (واقع در جنوب غربی چین و هم مرز با برمه (میانمار کنونی )، تایلند و ویتنام ) نزد اروپاییان به پنثی معروف شدند. این اصطلاح هرگز در هیچ جای چین به کار نرفته بود.

مسلمانان ایالت یونّان تا 1328 ش /1949 به هوئی ـ هوئی مشهور بودند و در این سال حکومت جدید کمونیستی به آنان نسبت هوئی ـ مین یا هوئی ـ تسو داد.

دربارة ریشه شناسی اصطلاح پنثی نظریه های گوناگونی وجود دارد. اگر این واژه از زبان چینی گرفته شده باشد، ممکن است به معنای بومی ( پن ـ تی ) یا راهزن شورشی ( پن ـ تسی ) باشد؛ اگرچه هیچ مدرک معتبری دراین باره وجود ندارد. اگر این اصطلاح از فارسی یا برمه ای گرفته شده باشد، امکان دارد که صورت تحریف شده ای از پن ـ سی ، اصطلاح برمه ای ، باشد که به هندی ـ برمه ایهای آراکان شمالی اشاره دارد که در اوایل سدة هفتم به اسلام گرویده بودند، و از کلمة «پارسی » گرفته شده است که برمه ایها با انداختن صدای «ر» از آن ، مسلمانان را پَثی یا پاسّی می نامیدند. محتملترین نظر دربارة ریشه شناسی پنثی آن است که افسران مستعمراتی در هند بریتانیا با تحریف اصطلاح برمه ای پن ـ سی آن را برای نامیدن مسلمانان یونّانی در جریان قیام آنان (1271ـ1290/1855ـ1873) بر ضد مقامات منچو، به کار بردند. در حال حاضر برای مسلمانان یونّانی در میانمار، پنثی واژه ای تحقیرآمیز به شمار می رود.

منابع راجع به ورود مسلمانان و اسلام به یونّان از نظر درستی و اعتبار با یکدیگر تفاوت دارند. اسناد مربوط به دوره های تانگ (618ـ906 میلادی ) و سونگ (960ـ 1279 میلادی ) گزیدة مناسبی از موقعیت و فعالیتهای مذهبی مهاجران آسیای مرکزی در یونّان برجای نگذاشته است ، اگرچه شواهد باستان شناختی از دورة تانگ بیانگر این است که در دورة پادشاهی بودایی تالی ، متعلق به یونّانیهای بومی ، مهاجران آسیای مرکزی به اسارت گرفته شدند. این شواهد با این حقیقت سازگار است که هنگام هجوم تبت به پادشاهی تالی در 185/801، بسیاری از زندانیان ، سربازان سمرقندی بودند. یک منبع تاریخی غیررسمی دربارة پادشاهی تالی که به دورة سونگ برمی گردد، اذعان می دارد که نخستین مسلمانان ، بازرگانان ایرانی و افرادی از آسیای جنوب شرقی در هیئت تقدیم خراج بودند. با وجود این ، طبق افسانة مسلمانان چینی ، نخستین مسلمانان ساکن در این منطقه ، بازرگانان عرب در اواسط دورة حکومت سلسلة تانگ بودند و هیچ نشانه ای از ریشه دواندن اسلام در ایالت یونّان پیش از غلبة مغولان بر سرتاسر چین (678/1279) وجود ندارد. پس از فتح چین به دست مغولان ، دولت مرکزی از طریق فرماندهان مسلمان خود، مسلمانان را به صورت گروهی به یونّان کوچاند.

پس از تصرّف چین ، مسلمانان در سه مرحله در 651/ 1253، 654/1256 و 665/1267 به یونّان مهاجرت کردند. گروههای قومی گوناگونی از مسلمانان (تانگوت ها، تاتارها، اویغورها، ایرانیان و غیره ) به پیروی از سرکردگانشان در آن ایالت اقامت گزیدند. به مهاجران مسلمان زمین داده شد و آنها در سراسر ایالت پراکنده شدند، به گونه ای که بتدریج اردوگاهها یا روستاهایی معروف به هوئی ـ هوئی یین یا هوئی ـ هوئی چون توسعه یافتند. علاوه بر این ، همواره سربازان مسلمان آسیای مرکزی به عنوان بخشی از راهبرد سیاسی ونظامی ، از دیگر نقاط چین برای آرام کردن برمه ایها یا شورشیان محلی به آنجا فرستاده می شدند. این امر همبستگی اجتماعی را نیز افزایش داد، زیرا مسلمانان به ازدواج با زنان بومی (زنان قوم هان ) روی آوردند، یا یتیمان غیرمسلمان را به فرزندی پذیرفتند و آنان را همچون مسلمانان تربیت کردند تا دخترانشان را به ازدواج آنان درآورند.

دربار سلسلة مغولی یوان برای نظارت بر مسلمانان ، فرماندهان مسلمان را به حکومت ایالت منصوب می کرد. مشهورترین این فرماندهان سیّداجل شمس الدّین عمر بخارایی بود که قوبیلای * قاآن وظیفة چینی کردن طوایف محلی و احتمالاً مسلمانان را نیز به او واگذار کرده بود. در دورة فرمانروایی وی مساجد بسیاری ساخته شد، هرچند او قصد ترویج اسلام را نداشت . تا پایان دورة سلسلة یوان ، مسلمانان بتدریج سنّتهای آسیای مرکزی خود را برای پذیرش رسوم چینی ترک کردند و دین آنان به دینی تلفیقی تبدیل شد.

در دورة سلسلة مینگ (769ـ1054/1368ـ1644)، مهاجرت مسلمانان ادامه یافت . باوجود این ، فرمانروایان مینگ برخلاف مغولها که به رعایای غیر هان خود اجازه داده بودند سنّتهای خود را حفظ کنند، با تحمیل باورهای کنفوسیوسی سعی در حذف تمامی فرهنگ غیر هان داشتند. تحت این شرایط ، مسلمانان باز هم مجبور به هماهنگی شدند، اما توانستند آزادی دینی خود را حفظ کنند و شمارشان افزایش یافت . با کاهش فعالیت نظامی ، سربازان در پیشه های دیگر و از همه مهمتر در استخراج معادن که در یونّان بسیار غنی بود، به کار گمارده شدند. همچنین در اوایل دورة سلسلة مینگ بازرگانی کاروانی آغاز شد و شش راه بازرگانی ، یونّان و برمه و تبّت ودیگر بخشهای چین را به یکدیگر پیوند می داد. ساخت چینی آلات نیز افزایش یافت . هوئی ـ چینگ (رنگ آبی اسلامی ) عمدتاً در یونّان برای مشتریان مسلمان خارج از کشور ساخته می شد. تا آغاز دورة سلسلة منچو ـ چینگ (1054ـ 1329/ 1644ـ1911) تولید چرم و قالی نیز به اقتصاد یونّان کمک بسیار کرد. تا نیمة سدة سیزدهم / نوزدهم ، ایالت یونّان ، پس از شمال غربی چین ( رجوع کنید به کانسو * )، بزرگترین مرکز مسلمان نشین بود.

در دورة فرمانروایی مغولان ، مسلمانان از مزایای سیاسی بیشتر و شأن اجتماعی بالاتری نسبت به چینیهای قوم هان برخوردار بودند. حتی در دورة سلسلة مینگ آنها هنوز بدون تبعیض سیاسی و اجتماعی قادر به زندگی بودند. اما در دورة فرمانروایی منچوها، مسلمانان در دفاع از آزادی دینی خود، در برابر کنفوسیوسی کردن جابرانه و میهن پرستی افراطی قوم هان که در مورد تمامی عناصر فرهنگی غیر هانی تبعیض قائل می شد، روز به روز با دشواری بیشتری روبرو می شدند. خشم ناشی از این امر به قیامهای جدّی در مراکز مسلمان نشین

در شمال غربی چین انجامید. هنگامی که مسلمانان یونّان ، که قانون امپراتوری در آنجا به شکل ضعیفی به اجرا در می آمد، برای مبارزه با قوم هان مسلح شدند، نظم اجتماعی درهم ریخته تر شد.

مهمترین عوامل قیام مسلمانان در 1271ـ1290/ 1855ـ 1873، کشمکشهای مذهبی ـ فرهنگی و اقتصادی و سرکوب نهادینه شدة مسلمانان ازسوی مقامات قوم هان بود. سنّتهای مسلمانان که از نیاکانشان به جای مانده بود، بویژه آداب پرهیز از برخی غذاها، آنها را از قوم هان جدا می کرد. مسلمانان گوشت خوک را حرام می دانستند در حالی که قوم هان گاوها را فقط برای بارکشی پرورش می دادند. دیگر تفاوتهای عمدة فرهنگی و مذهبی که موجب تعارض شد، شیوه های عبادت (مسلمانان قوم هان را بت پرست می دانستند)، لباس ، زبان و رسوم ازدواج و خاکسپاری مردگان بود.

بحران اقتصادی ملّی در سدة سیزدهم / نوزدهم ، در صنعت استخراج معدن یونّان که قوم هان و مسلمانان در آن رقابت شدیدی داشتند، تأثیر بسیاری گذارد. هر دو گروه پیوسته در پی رگه های جدیدی از معدن بودند و غالباً برسر مالکیت ، بین آنان نزاع درمی گرفت . قوم هان که از فنون برتر و شمّ تجاری مسلمانان خشمگین بودند، ثروت رقبای خود را به زور می گرفتند.

حفظ نظم اجتماعی از پیش بر عهدة اعیان محلّی بود، اما در سدة سیزدهم / نوزدهم ، کل نظام اجتماعی روزبه روز انحطاط بیشتری یافت و چیزی نمانده بود که دولت محلّی کاملاً فروپاشد. بسیاری از اعیان ، به جای مهار افراد خودسر، خود منبعی برای ناآرامی بودند، بویژه آنکه نفرت چینیهای هان را برضد مسلمانان برمی انگیختند. آنان به منظور حفظ منافع

خود، برای سرکوب مسلمانان با مقامات محلّی و مجامع سرّی و شبه نظامیان محلّی تبانی کردند. مسلمانان ، با همة این

عواملی که برضد آنان وجود داشت ، بیهوده درپی عدالت دولت مرکزی بودند، اما سرانجام به شورش در برابر مقامات منچو کشانده شدند.

این شورشها در 1271/1855 در بیشتر نقاط یونّان به وقوع پیوست ، اما در اطراف یونّان فو (کونمینگ کنونی )، مرکز ایالت ، در مشرق ، و منطقة تالی در مغرب ، متمرکز شد. پس از اواخر 1272/ نیمة 1856، بتدریج شورشهای محلّی ناهماهنگ به سوی شماری از مراکز رهبری در مشرق یونّان کشیده شد. در آنجا، امام یوسف ما (به چینی : ما ته ـ هسینگ یا ما فو ـ چو ) به عنوان رهبر مذهبی برگزیده شد، اما مسئولیت نظامی نخست در دست پیروان روحانی او، بویژه هسو یوئن ـ چی ، و سپس به عهدة ما جو ـ لونگ ، درجه دار نظامی ، بود. امام یوسف ما نویسنده ای با تألیفات بسیار و استاد معارف اسلامی بود و در زمان او یونّان یکی از سه مرکز آموزش علوم اسلامی در چین شد. وی روحانی میانه روی بود که طرفدار حل مشکلات مسلمانان از راه مذاکره بود. از طرف دیگر، ما جو ـ لونگ ، از مریدان امام ، فردی فرصت طلب و در پی کسب مزایا از حکومت منچو بود.

مسلمانان توانستند سه بار بین سالهای 1271/1855 و 1279/ 1862، یونّان فو را محاصره کنند، و فشارهای جدّی بر ارتش امپراتوری و شبه نظامیان محلّی هان وارد آورند، ولی در گرفتن شهر ناکام ماندند. دولت ایالتی منچو، سیاست «عفو و برقراری آرامش » را در پیش گرفت و به رهبران شورشی شرق سمتهای دولتی و عناوین افتخاری داد. امام یوسف ما بگ یا شیخ الاسلام یونّان شد. این امر به وفاداری شورشیان شرقی به حکومت منچو منجر شد، و بعدها همین شورشیان به رهبری ماجو ـ لونگ نیروی اصلی برای مقهور ساختن قیام در مغرب شدند.

رهبر قیام مغرب ، تو ون ـ هسیو ، که نزد اروپاییها به سلطان سلیمان معروف بود، به آرمان سیاسی و دینی اسلام متعهدتر بود. تجربة وی از بیرحمی حکومت منچو نسبت به مسلمانان شمال غربی چین در جریان جنبش جَهریّه (شاخه ای از طریقت نقشبندیه * )، او را به پایداری در برابر پیشنهادهای وسوسه کنندة حکومت منچو و پافشاری برای تشکیل حکومت مستقل اسلامی در چین واداشت .

بدین ترتیب اوضاع در یونّان غربی به گونه ای دیگر بود. در آنجا در 1271/1855، شورشیان شهر تالی را تصرف کردند و آن را پایتخت سلطان نشین خود (به چینی : پینگ ـ نان ـ کوئو ، به معنای «پادشاهی آرام جنوبی ») قرار دادند. یک دادگاه اسلامی تشکیل شد و قانون اسلامی به اجرا درآمد؛
اما این قانون فقط دربارة مسلمانان قابل اجرا بود، در حالی که قوانین قدیمی مینگ دوباره پذیرفته شد و دربارة اتباع غیرمسلمان به کار رفت . آموزش علوم اسلامی تشویق شد، مدارس اسلامی برای آموزش مسلمانان دایر گردید و بسیاری از مردم ، با اینکه اجباری در کار نبود، اسلام آوردند.

در جریان این قیامها، دو گروه شورشی با یکدیگر اختلاف داشتند و تنها فرصت آنان برای متحد شدن جهت بیرون راندن کارگزاران دولت منچو از یونّان به دو دلیل از دست رفت . نخست آنکه ، تو ون ـ هسیو به ما جوـ لونگ مقامی عالی در دربارش پیشنهاد کرد. ما جو ـ لونگ که از نظر سیاسی و نظامی جاه طلب تر بود، با ابراز اینکه نمی تواند تحت امر کسی جز امام بزرگ ، ما ته ـ هسینگ ، خدمت کند، این پیشنهاد را رد کرد. دوم آنکه ، کشمکش فرقه ای فراوانی وجود داشت . شورشیان شرقی به آموزة محافظه کار و سنّتیِ که ـ تی ـ مو (عربی : القدیم ) که مخالف آموزة جدید یا اصلاح بود، تعلّق داشتند. از سوی دیگر، اصلاح طلبان جهریّه که دولت منچو پس از سرکوب جنبش آنها در شمال غربی چین ، آنان را به یونّان تبعید کرده بود، بر دربار تالی حکومت می کردند. سلطانِ تالی در کمال ادب امام بزرگ را که پیرو آموزة که ـ تی ـ مو بود، برای رهبری امور دینی دعوت کرد، اما او این دعوت را نپذیرفت . در این شرایط ، پیروان آموزة که ـ تی ـ مو برای سرکوب قیام تالی با دولت منچو همکاری کردند تا مصالح مذهبی خود را حفظ کنند.

تنها پس از هجده سال ، سلطان نشین تالی سقوط کرد. به دنبال پناه بردن بیشتر رهبران قوم هان به دولت منچو و کمبود جنگ افزار جدید برای ادامة جنگ ، سرنوشت سلطان نشین قطعی شد. فرار رهبران قوم هان از تقسیم نامتوازن قدرت در دربار تالی ناشی می شد. سلطان به جانبداری از پیروان مسلمانش در امور اداری و نظامی متهم شد. در اواخر حکومت سلطان نشین تالی ، دربار تالی درصدد کمک گرفتن از نیروهای غربی برآمد. در اوایل 1288/ 1872 یک هیئت پنثی ، با میانجیگری دولت بریتانیایی هند و ریاست امیرحسن ، پسرخواندة سلطان ، برای تأمین جنگ افزار و به رسمیت شناخته شدن از سوی ملکه ویکتوریا به عنوان خراجگزار بریتانیا، به لندن فرستاده شد. اما در آن هنگام مناسبات دولت بریتانیا با پکن از مسائل دیگر مهمتر بود، زیرا بریتانیاییها امیدوار بودند که امتیازات تجاری بیشتری از دولت چین به دست آورند و ازینرو هیئت بخوبی مورد استقبال قرار نگرفت . هیئت در مسیر بازگشت به یونّان در استانبول توقف کرد، اما در آنجا نیز نتوانست حمایت دولت عثمانی را به دست آورد.

قیام مسلمانان یونّان ، آن گونه که گاهی چنین تلقی شده است ، صرفاً خیزشی سیاسی برضدّ فساد دولت منچو نبود. این قیام در واقع جستجوی هویّت قومی ـ مذهبی و منزلت اجتماعی بود. پیش از دورة منچو، مسلمانان چینیهای مسلمان به شمار می آمدند و با آنها و همتایانشان از قوم هان به یکسان رفتار می شد. در دورة حکومت سلسلة منچو، مسلمانان اقلیت به حساب آمدند و بتدریج حقوق یکسان گذشتة آنان از بین رفت . در این شرایط ، طرد سلطة منچو روز به روز گسترش یافت و با ظهور گرایش نهفتة دینی «اصلاح »، از سوی جنبش صوفی جهریّه ، تشدید شد. بدین گونه این گرایشها در مسلک جنبش جدایی خواهانه ، به صورت جنگ برای استقلال ، متبلور شد.

سرکوب این قیام در تاریخ چین اهمیت بسیار داشت و پیروزی دیگری برای برتری قوم هان و باورهای کنفوسیوسی بود که هرگز از سوی جماعت غیر هانی به مبارزه طلبیده نشده یا رد نشده بود. پس از سرکوب قیام مسلمانان یونّانی ، منزلت آنان به پایینترین سطح خود نزول کرد. آنها مجبور شدند که هویّت قومی ـ مذهبی خود را ترک کنند و بیشتر در جامعة کنفوسیوسی جذب شوند. بسیاری از آنان که نخواستند تحت این شرایط زندگی کنند به برمه گریختند و در آنجا برای حفظ سنّتهایشان جوامع یکپارچه ای تشکیل دادند. اینان نیاکان مسلمانان چینی کنونی در میانمارند.

منابع دست اول :

G. W. Clarke, Kweichou and Yunnan provinces , Shanghai 1884;
idem, The province of Yunnan, past, present and future , Shanghai 1885;
G. Cordier, Les musulmans du-Yunnan , Hanoi 1927;
Huei-Min Chi-'i (اسنادی دربارة شورش مسلمانان ) , ed. Pai Shou-I, Shanghai 1953

;
(اسناد مربوط به شورشیان مسلمان ایالت یونّان در مجلدات 1و2 این اثر گردآمده است )

Huei-Min Chi-'i Shih-Liao (منابع تاریخی دربارة شورشیان مسلمان ایالت یونّان ) , ed. Chin Te-Hsing, Kunming 1986;
India Office (London), India Office records, India political and foreign proceedings , vols. 1-65, 1861-1973;
Public Record Office (London), Foreign Office records, China 17/284-918 ;
E. Rocher, La province chinoise du Yun-nan , Paris 1879-1880.

منابع دست دوم :

T. L. Bullock, "The great Mohammedan rebellion in Yunnan", China Review , XVI/2 (1887-1888), 83-95;
W. K. Chan, "Ma Ju-Lung: from rebel to turncoat in the Yunnan rebellion", Papers on China , XX (1966), 86-118;
idem, "The Panthay embassy to Britain, 1872", St Antony's Papers , XX (1967), 101-117;
Chang-Kuan Lin, "Chinese Muslims of Yunnan, with special reference to their revolt (1855-73)", Aberdeen Univ. Ph. D. thesis 1991, unpubl.;
G. Cordier, "Les musulmans du Yunnan, leur attitude", RMM , XXIV (1913), 318-326;
idem, "Nouveaux documents sur la rإvolte musulmane au Yunnan", Revue Indo-Chinoise , (1909), 656-675;
B.Evans, "The Panthay mission of 1872

and its legacies", J. of Southeast Asian Studies , XVI/1 C. (1985), 117-128;
A. Hanna, "The Panthays of Yunnan", The Muslim World , XI (1931), 69-74;
Ho Huei- Ch'ing, "Yunnan Tu Wen-Hsiu Chien-Kuo Shih- Pa-Nian Shih- Mo" ) هیجده سال رژیم تو ون ـ هسیو ), I-Ching , XII (1936), 9-16 XIII, 34-36, XIV, 36-39, XV, 32-38, XVI, 29- 33;
Li Ching, T'an-T'an Kuan-Yد Tu Wen-Hsiu ti Chi-Chien Shih-Liao دربارة برخی منابع تاریخی راجع به تو ون ـ هسیو) ), in Huei-Tsu-Shih Lun-Chi , Yinchwan 1983, 373-385;
Li Shou-K'ung, "Hsien- Fءng Liu-Nien Yun-nan Shung- Chung Mieh-Huei K'ao"

, (پژوهشی دربارة کشتار مسلمانان کونمینگ در ششمین سال سلطنت شی ئن ـ فانگ )

Ta-Lu Tsa-Chih , XX/6 (1960), 10-13;
idem, Wan-Ch'ing Yun-nan Huei-Pien Shih-Mo

و (گزارشهایی دربارة شورشیان مسلمان ایالت یونّان در اواخر دورة چینگ )

in Chung-Kuo Chin-Tai-Shih Lun-Wen-Chi , II, Taipei, 1985, 427-533;
, Ma Hsing-Tung, "Yunnan Huei-Tsu Yuen- Liu T'an-Suo" ) (تحیی در باب خاستگاه مسلمانان ایالت یونّان Yunnan Min-Tsu Hsueh-Pao , no. 4 (1988), 25-34, no. 1 (1989), 50-56;
T'ien Ju-K'ang, "Yu-Kuan Tu Wen-Hsiu Tei- Wai Kuan-Hsi ti Wen-Ti" ـ هسیو) (تحیی دربارة روابط خارجی تو ون , Li-Shih Yen-Chiu , IV (1963), 141-150;
M. Yeger, "The Panthay (Chinese Muslims) of Burma and Yunnan", J. of Southeast Asian history , VII (1966), 73-85.

/ چانگ ـ کوان لین ( د.اسلام ) /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2821
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست