responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 251

 

باعُونی ، خاندانی از علما و قضات شام منسوب به باعون (یا باعونه )، دهی از شهرستان حوران در جنوب دمشق . نیای این خاندان ، ناصربن خلیفة بن فرج بن یحیی بن عبدالرحمن ناصری باعونی شافعی ، پیشه ور بود و در باعون پارچه بافی می کرد. در حوالی 750 روستا را رها کرد و به شهر ناصره رفت (سخاوی ، ج 2، ص 233) و تا پایان عمر در همانجا زندگی کرد. بعضی از اعقاب او، که در نمودار آمده است ، از مشاهیر علم وادب بودند:

1) اسماعیل بن ناصر، بازرگانی سرشناس و فقیه و صوفی بود و در ناصره زندگی می کرد و، به گفتة سخاوی ، چندی هم نایب قاضی آن شهر بود.

2) قاضی القضات شهاب الدین احمدبن ناصر (سیوطی ، ص 13)، در حدود 751 در ناصره متولد شد. خطیب و قاضی دمشق و مصر (به مدت دو ماه ) و خطیب جامعِالاقصی در بیت المقدس بود. در فقه تبحر زیاد نداشت ، اما در زهد و تقوی سرآمد قضات عصر بود تا جایی که الملک الظاهر سلطان برقوق (حک :784ـ801)، پادشاه مصر و شام ، از اوقاف وام خواست و او موافقت نکرد و معزول و زندانی شد (سخاوی ، ج 2، ص 21). او، علاوه بر مقام قضا و خطبه ، مفسّری دانشمند و شاعری توانا بود. قصیدة او در شرح عقایدالاسلام ، که آن را «العقیده » نامیده ، معروف است . منظومة ابوالحمد علی بن زُرَیق (متوفی 420) را نیز تخمیس کرده است (بروکلمان ، ج 1، ص 82؛ > ذیل < ، ج 1، ص 133). وی در 816 در دمشق درگذشت . شرح احوال او را سخاوی (ج 2، ص 21) و ابن تغری بردی (ج 6، ص 267، 306، 314، 439) و ابن عماد (ج 7، ص 118) نوشته اند.

3) ابواسحاق ابراهیم بن احمدبن ناصر، قاضی القضات دمشق (سیوطی ، ص 13)، در شب جمعه هفدهم یا بیست و هفتم رمضان 777 در شهر صَفَد (فلسطین ) متولد شد و در همان شهر پرورش یافت . در صفد، قرآن را با تجوید از شهاب الدین حسن بن حسن فرغنی ، امام مسجد جامع شهر، فرا گرفت و بعضی اجزای منهاج الطالبین نَوَوی شافعی را از بر کرد. نزدیک سن بلوغ با پدرش به دمشق رفت و نزد شرف غَزّی به تحصیل فقه شافعی پرداخت . چندی هم در ملازمت نورانباری گذارند و از او فقه و لغت و عربیّت آموخت . سپس ، در حدود 804 به مصر رفت و مدت یک سال در قاهره نزد سراج الدین بُلْقینی (عمربن رسلان متوفی 805) و، پس از وفات او، نزد کمال الدین محمدبن موسی دَمیری (متوفی 808) به تحصیل پرداخت و مصنّفات دمیری را نزد او خواند. در ایام اقامت در مصر از محدّثان بزرگی چون حافظ ابوالفضل عراقی و حافظ ابوالحسن هیثمی استماع حدیث می کرد. آنگاه به دمشق بازگشت و در محضر پدر و سایر مدرّسان و محدّثان ، مانند جمال الدین ابن الشرائحی و صالح بن خلیل ملقب به تقی و عایشه دختر عبدالهادی و شمس ابن خَطّاب ، به تحصیل علم ادامه داد و با مشایخ تصوف نیز پیوند داشت . مقام علم و زهد ابراهیم به آنجا رسید که به نیابت پدر خود، که قاضی دمشق بود، منصوب شد. سپس به سمت خطیب جامع بنی امیه در دمشق و شیخ الشیوخ و ناظر حرمین تعیین شد و در این مقام لیاقت و قابلیت بسیار از خود نشان داد. منصب قاضی القضاتی دمشق به او پیشنهاد شد ولی ، به رغم اصرار اولیای امور، نپذیرفت و سپس که از او خواستند تا کسی را برای قبول این منصب معرفی کند برادرش را نامزد کرد که او را برگزیدند (زرکلی ، ج 1، ص 23). ابراهیم مدرس و شیخ خانقاه باسطیّه در صالحیّة دمشق بود و همانجا اقامت داشت و آن خانقاه را به مدرسه تبدیل کرد. وی بیش از نود سال عمر کرد و روز پنجشنبه چهاردهم ربیع الاول 870 در دمشق درگذشت . در جامع مظفری بر جنازه اش نماز گزاردند و بنا به وصیتش او را در «روضه »، در دامنة کوه قاسیون ، به خاک سپردند.

از ابراهیم آثاری بدین شرح باقی مانده است : مختصر صحاح اللغة جوهری ؛ مجموعة خطب و رسائل ؛ دیوان شعر؛ الغیث الهاتن فی وصف العذار الفاتن ، شامل صدوپنجاه قطعه شعر؛ رسائل بی نقطه که در فصاحت و انسجام شاهکار نثر مسجع است ؛ تضمین الفیة ابن مالک که موجب شهرت بسیار وی شد. ابراهیم ، ضمن اشتغال به کار قضا و خطابه و تألیف کتب و نظم اشعار، مدرّسی پرکار بود و بسیاری از علما از محضر درس او بهره مند شدند که مورخ مشهور محمدبن عبدالرحمن سخاوی (متوفی 902) (زرکلی ، ج 7، ص 67) از آن جمله است . ابن حجر عسقلانی (متوفی 852) در کتاب المجمع المؤسس بالمعجم المفهرس او را استاد بلامنازع در شام («شیخ الادب فی الدیار الشامیة ») خوانده است و احمدبن علی مقریزی (متوفی 845) او را سرآمد زمان خود در نظم و نثر می داند. شعرش روان و بی تکلّف است . هرگز گرد مدح و هجای اشخاص نگشته و منظومه ها و قطعات و غزلیات بسیاری که از او باقی ، است دارای مضامین زیبا و مشحون از فواید علمی و ادبی و اخلاقی است .

4) محمدبن احمدبن ناصر، قاضی و مورخ و ادیب و شاعر، که در 776 (زرکلی ، ج 6، ص 231) یا 781 (سخاوی ، ج 7، ص 114) در دمشق متولد شد و در 871 در همان شهر وفات یافت . خطیب جامعِ امویِ دمشق و ناظر اوقاف بود. تألیفات او عبارت است از: ینابیع الاحزان ؛ تحفة الظرفاء فی تاریخ الملوک و الخلفاء (یا بنا به ضبط حاجی خلیفه : فوائد السلوک فی تاریخ الخلفاء والملوک ) که ارجوزه ای است در تاریخ تا وقایع دورة الملک الاشرف بَرْسْبای (حک : 825ـ841)؛ منحة اللبیب فی سیرة الحبیب در سیرة رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ، که نظم کتاب الاشارة ، تألیف مُغْلَطای بن قلیج (689ـ762) است . فهرست تألیف او را بروکلمان (ج 2، ص 50 و > ذیل < ، ج 2، ص 38) و شرح احوال او را ابوالیُمن عُلَیمی (ج 2، ص 482، و ابن عماد (ج 7، ص 310) و سخاوی (ج 7، ص 114) نقل کرده اند.

5) ابوالمحاسن جمال الدین یوسف بن احمدبن ناصر باعونی قدسی (805ـ880)، در قدس متولد شد و در دمشق وفات یافت . در دمشق و الخلیل و رمله و قاهره تحصیل کرد و بعد در صفد ابتدا امین سرّ (رئیس اطلاعات ) و بعد قاضی شهر شد. سپس ، بترتیب قاضی طرابلس و حلب و دمشق شد و در آخر، پس از عزل از شغل قضا، بقیة عمر را در دمشق به سر برد. در نظم و نثر عربی توانا بود. نظم کتاب منهاج الطالبین ، تألیف یحیی بن شرف نَوَوی ، را آغاز کرد و قسمتهایی از آن را به شعر درآورد؛ اما عمرش به اتمام آن وفا نکرد. مؤلفانِ شرح حالش متفق اند که او مردی نیکنام بود و عمر را با زهد و تقوی به سر برد. بیمارستان («مارستان ») نورالدین را در دمشق تجدید سازمان کرد و اوقافی بر آن مقرر داشت و بناهایی بر آن افزود که به اسم او نامگذاری شده است (سخاوی ، ج 10، ص 298؛ سیوطی ، ص 179؛ ابن تغری بردی ، ج 7، ص 223، 856، 808؛ زرکلی ، ج 9، ص 285).

6) عایشه دختر یوسف بن احمدبن ناصر، معروف به باعونیّه ، بانویی فقیه و شاعر و مورخ و ادیب و عارف بود. در دمشق متولد شد ولی تاریخ ولادتش معلوم نیست . علوم متداول را در شام و مصر فراگرفت و در کودکی قرآن را حفظ کرد. فکری بلند و آزاده داشت و با رجال و شعرای معاصر مکاتبه و معاشرت می کرد. در فقه و حدیث به پایه ای رسید که ائمة شافعی قاهره به او اجازة افتاء دادند (نجم الدین غزّی ، ج 1، ص 287). در قاهره ، ملک اشرف قایتبای پادشاه مصر را مدح گفت و با ابوالثناء محمودبن آجا «صاحب دواوین الانشاء» دوستی نزدیک پیدا کرد. نجم الدین غزّی تمام قصیدة رائیة عایشه را در مدح ابوالثناء در الکواکب السائرة (ج 1، ص 304) نقل کرده است . عایشه با عبدالرحیم عباسی ، دانشمند و شاعر مصری ، مکاتبة منظوم داشت (برای منتخباتی از این مکاتبات رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 288). مشهورترین اثر او قصیدة بدیعیة الفتح المبین فی مدح الامین در نعت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم است (بروکلمان ، ج 2، ص 349). عایشه خود شرحی بر این قصیده نوشته و، هرچند احتمالاً بیشتر از ابن حِجَّه ابوبکربن علی حموی (متوفی 837) متأثر بوده ، در این کار از صفی الدین حِلّی (متوفی 750) پیروی کرده است و محتمل است که از قصیدة بُردة * بوصیری نیز تأثیر پذیرفته باشد. به این قصیده بسیاری از شعرا و ادبا توجه کرده اند و عبدالغنی نابلسی * (متوفی 1143) در سرودن نسمات الازهار خود از آن الهام گرفته و، در شرحی که به عنوان نفحاتُ الابحار (قاهره 1881) بر قصیدة خود نوشته ، پیوسته ابیات آن را با قرینه هایی در الفتح المبین مقایسه کرده است . متن قصیده و شرح آن در حاشیة خزانة الادب بغدادی چاپ شده است (ص 310ـ467). سایر آثار عایشه بدین شرح است : الملامح الشریفة و المآثر المنیفة ؛ الفتح الحقی من منح التلقی ، هر دو در تصوف (نجم الدین غزّی ، ج 1، ص 288)؛ مولد النّبی ، که قسمتی به نظم و قسمتی به نثر است (بروکلمان ، > ذیل < ، ج 2، ص 381) که چندبار در قاهره چاپ شده است ؛ نظم المعجزات و الخصائص النبویة از جلال الدین سیوطی (بروکلمان ، > ذیل < ، ج 2، ص 181)؛ ارجوزه ای به نام الاشارت الخفیة فی المنازل العلیة که اصل منثور آن کتاب منازل السائرین ، تألیف خواجه عبداللّه انصاری است ؛ ارجوزه ای در تلخیص القول البدیع فی الصلاة علی الحبیب ، تألیف سخاوی (نجم الدین غزّی ، ج 1، ص 288)، فیض الفضل ؛ المورد الاهنی ' فِی المولد الاسنی ' ؛ و دیوان اشعار (زرکلی ، ج 4، ص 6).

عایشه در 922 سفری به حلب کرد و در آنجا با سلطان غوری ملاقات داشت . سپس ، به دمشق برگشت و در همان سال درگذشت . او پسری به نام عبدالوهاب داشت و به همین جهت کنیه اش ام عبدالوهاب بود.

7 و 8) احمد و محمد، برادران عایشه ، از شرح احوال این دو اطلاع چندانی در دست نیست ؛ همین قدر می دانیم که هر دو شاعر بودند و محمد خلاصة تاریخ ممالیک مصر را به نظم درآورده است . وفات احمد در 910 و وفات محمد در 916 اتفاق افتاده است (ابن عماد، ج 8، ص 48؛ نجم الدین غزّی ، ج 1، ص 73 و 147). فهرست تألیفات محمد را بروکلمان (ج 2، ص 66؛ > ذیل < ، ج 2، ص 53) ذکر کرده است .

بعد از محمد باعونی ، دیگر نام شخصیت معروفی از آن خاندان در منابع ثبت نشده و محبّی نیز در خلاصة الاثر نامی از ایشان نبرده است .


منابع :
(1) ابن تغری بردی ، النجوم الزاهره ، چاپ و. پوپر، لیدن 1908ـ1936؛
(2) ابن حجر عسقلانی ، کتاب الجمع المؤسس بالمعجم المفهرس ؛
(3) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ، قاهره 1350ـ1351؛
(4) عبدالرحمن بن محمد ابوالیُمن عُلَیمی ، الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل ، قاهره 1283؛
(5) عبدالقادربن عمر بغدادی ، خزانة الادب و لب لباب لسان العرب ، قاهره 1304؛
(6) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، قاهره 1373ـ 1378؛
(7) محمدبن عبدالرحمن سخاوی ، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، قاهره 1353ـ 1355؛
(8) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی ، نظم العقیان فی اعیان الاعیان ، نیویورک 1927، ص 15؛
(9) محمدبن علی شوکانی ، البدر الطالع بمحاسن مَن بعدالقرن السابع ، قاهره 1348، ج 1، ص 8 ـ10؛
(10) نجم الدین غزّی ، الکواکب السائره فی الاعیان المائة العاشرة ، چاپ جبرائیل سلیمان جبور؛
(11) بیروت 1945ـ1949، مقریزی ؛


(12) Carl Brockelmann. Geschichte der Arabischen Litteratur . Leiden 1943-1949, Supplementband. 1937-1942;
(13) EI . s. v. "AL- Kh alidi" (by S. Moreh).

/ محمدحسین مشایخ فریدنی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 251
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست