responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2216

 

بهبهانی ، سیدمحمد ، مجتهد پرنفوذ تهران و از فعّالان اجتماعی ـ سیاسی دورة پهلوی . در 1291 در تهران متولد شد. پدرش سیدعبدالله بهبهانی * ، از رهبران مشهور مشروطه به شمار می رفت و سیدمحمد بیشتر شهرت و نفوذ خود را مدیون او بود (عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 2، ص 165؛ بامداد، ج 2، ص 289). نخستین آموزشهای دینی را نزد پدرش فرا گرفت و گفته اند که در علوم معقول از شاگردان میرزاابوالحسن جلوه بوده است . پس از مدتی به نجف رفت و در فقه و اصول ، در دروس استادانی چون آخوند ملامحمد کاظم خراسانی حاضر شد (عاقلی ، همانجا؛ مرتضوی برازجانی ، ص 115؛ ایرانیکا ، ذیل مادّه ).

نخستین فعالیتهای سیاسی بهبهانی از دورة مشروطه و در کنار پدرش آغاز شد. پس از دورة استبداد صغیر و سقوط محمدعلی شاه ، به عضویت شورایی از مشروطه خواهان درآمد که برای اعادة مشروطیت تشکیل شده بود. این شورا در نخستین جلسه ، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کرد و احمد میرزا را به سلطنت برگزید (صفایی ، ج 1، ص 203؛ عاقلی ، 1369ـ 1370 ش ، ج 1، ص 40ـ41؛ مرتضوی برازجانی ، ص 112؛ کریمیان ، ص 99). بهبهانی برای تشکیل مجلس نیز فعالیت زیادی کرد و در مجلس دوم به عنوان نمایندة مردم تهران انتخاب شد (عاقلی ، 1369ـ 1370 ش ، همانجا؛ فرهنگ قهرمانی ، ص 16). بتدریج نفوذ و اعتبار بهبهانی ، بویژه بعد از شهادت پدرش افزایش یافت به طوری که تقریباً در بیشتر حوادث سیاسی نقش داشت (مرتضوی برازجانی ، ص 114؛ بامداد؛ ایرانیکا ، همانجاها). یکی از اولین اقدامات او اعتراض به تبعید علما از عتبات توسط حکومت عراق و به دستور انگلیس ، در 1302 ش بود (عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 1، ص 126؛ همو، 1370 ش ، ص 339؛ کریمیان ، همانجا).

وی در 1304 ش ، به عضویت مجلس مؤسسان انتخاب شد (مکی ، ج 3، ص 487) و تا پایان سلطنت رضاشاه با دربار مناسباتی داشت . با اینهمه ظاهراً تا پس از سلطنت رضاشاه در فعالیت اجتماعی مهمی شرکت نکرد (حکمت ، ص 30ـ31؛ کاتوزیان ، ص 59؛ ایرانیکا ، همانجا).

در دورة حکومت محمدرضاشاه ، بهبهانی ، در جایگاه یک روحانی طراز اول تهران ، نقش واسط بین مراجع تقلید و مردم با دربار را ایفا می کرد و با توجه به موقعیت دینی ـ اجتماعی خود از یک سو و نفوذ در دربار از سوی دیگر، نسبت به حل مشکلات سیاسی ، اجتماعی و دینی مردم اقدام می نمود (رجوع کنید به شهربانی کشور، ج 1، ص 16، 90ـ91). وی در 1327 ش ، به همراه چهارده تن از مجتهدان ، بیانیه ای را امضا کرد که در آن ظاهر شدن زنان در اماکن عمومی ، بدون حجاب ، حرام اعلام شده بود. بعد از این اطلاعیه ، نخست وزیر وقت ، با واسطه ، از وی خواست که با توجه به نفوذ دینی خود، مردم را از تعرض به زنانی که رعایت حجاب را نمی کنند، بازدارد ( ایرانیکا ، همانجا). در دورة نخست وزیری دکتر مصدق نیز، به نظر می رسد که مخالفت رهبران مذهبی بانفوذی همچون بهبهانی با لایحة اصلاح قانون انتخابات دولت ، که خواستار اعطای حق رأی به زنان شده بود، در ناکام ماندن آن مؤثر بود (کاتوزیان ، ص 162).

در نهضت ملی شدن صنعت نفت و تلاش و مبارزة جدی نیروهای ملی و مذهبی برای تحقق این امر، بهبهانی حضور فعال نداشت و بنابر اظهارات خودش تا می توانست از مداخله در امور سیاسی فاصله می گرفت ـ هرچند گفته شده است که او هر زمان لازم می دانست در ابراز عقاید سیاسی خود تردید نمی کرد (کاتوزیان ، ص 197). در هر حال ، بهبهانی در 15 خرداد 1331، زمانی که دکتر مصدق در دادگاه لاهه حضور داشت ، در مصاحبه ای دربارة ملی شدن صنعت نفت اظهارنظر کرد که «تمام ملت ایران از صمیم قلب آرزو داشته و دارند که این منظور انجام ( گیرد ) تا شاید به فضل الهی نفوذ خارجی از مملکت اسلامی ریشه کن شود»؛ وی این نکته را نیز افزود که در دیدارهای خصوصی ، تا آنجا که با تصمیم وی به عدم مداخله در امور سیاسی مخالفت نداشته است ، شخصاً رئیس دولت (دکتر مصدق ) را به اقدام برای ملی شدن نفت ترغیب کرده است ( اطلاعات ، ش 7828، ص 5). اما بهبهانی ، هیچگاه در شمار مدافعان دولت مصدق نبود و حتی در مواردی از دولت انتقاد می کرد؛ هرچند از برخی حرکتهای گروههای سیاسی در مقابله با حکومت مصدق ، حتی اقداماتی که جنبة دینی داشت ، خرسند نبود و اظهار می کرد که «برای پیشرفت امور اجتماعی مرکزیت ضروری است ، وگرنه تشتت افکار و اعمال سیاستهای جاهلانة متکی بر احساسات در نهضتهای اجتماعی و سیاسی موجب مفاسد و عدم موفقیت است » (همانجا).

در نهم اسفند 1331، در پی اختلافاتی که بین دکتر مصدق و دربار پیش آمد، محمدرضا پهلوی تصمیم قطعی به سفر به خارج از کشور گرفت . عده ای از طرفداران وی با حضور در مقابل کاخ مرمر و تظاهرات خواستار انصراف شاه از سفر بودند، برخی از تظاهرکنندگان حتی قصد تعرض به دکتر مصدق را نیز داشتند، شماری از نمایندگان مجلس و آیت الله کاشانی که در آن زمان ریاست مجلس را داشت ، رسماً با این سفر مخالفت کردند، اما بنابر گزارشهای آن دوره ، بهبهانی بیشترین نقش را در منصرف کردن شاه ایفا کرد. او گذشته از اقدامات مختلف برای جلوگیری از این سفر، از جمله گفتگوی تلفنی با نخست وزیر وقت و درخواست از او برای منصرف کردن شاه ، در آخرین ساعت حرکت شاه به دربار رفت و با اصرار فراوان ، بویژه پس از درخواست جدی تظاهرکنندگان از بهبهانی ، سرانجام موضوع مسافرت را منتفی کرد ( اطلاعات ، ش 8039، ص 1، 2، 4؛ کریمیان ، همانجا؛ عاقلی ، 1370 ش ، ص 773؛ همو، 1369ـ 1370 ش ، ج 1، ص 346)؛ شماری از مبارزان نهضت ملی ، بهبهانی را به دلیل این اقدام سرزنش کردند و غالب مورخان نیز نگاهی انتقادآمیز به آن دارند، تا جایی که اقدام او را نوعی همسویی با دربار و مخالفت با دکتر مصدق تلقی کرده اند (نجاتی ، ص 261، 264، 266، 377؛ کاتوزیان ، ص 194، 212ـ 213، 224؛ گذشته چراغ راه آینده است ، ص 636؛ خامه ای ، ص 1004ـ 1005).

در مرداد 1332، در پی اعلام همه پرسی مصدق راجع به انحلال مجلس هفدهم ، که حتی با مخالفت بسیاری از نزدیکترین یاران وی و نمایندگان طرفدار نهضت ملی روبرو شد، بهبهانی و آیت الله کاشانی اقدام مصدق را خلاف شرع و حرام دانستند (کاتوزیان ، ص 194، 230ـ231؛ مدنی ، ج 1، ص 278). بهبهانی و کاشانی هرچند در مواردی در برابر مصدق موضع مشترکی داشتند، اما این موضع مشترک به منزلة همسویی کامل نبود و حتی کاشانی از او انتقاد هم می کرده است (شهربانی کشور، ج 1، ص 491ـ492؛ کریمیان ، ص 89؛ عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 2، ص 63).

غالباً در حوادثی که به کودتای 28 مرداد انجامید، نام بهبهانی نیز مطرح است ، اما در چند و چون آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی برای او نقش تعیین کننده ای قائل اند و بسیج گروههایی از اوباش را در روز 27 مرداد در حمایت از شاه که بعد از شکست کودتای 25 مرداد از کشور فرار کرده بود به او نسبت می دهند. این گروهها به تظاهرات ضدامریکایی و ضدشاه که توده ایها به راه انداخته بودند، حمله کردند (نجاتی ، ص 377، 432). آشوبگرانِ روز 28 مرداد را نیز که همراه کودتاچیان ، رادیو را تصرف و خانه دکتر مصدق را محاصره و سپس غارت کردند، همان نیروهای بهبهانی ، کاشانی و بقایی دانسته اند (کاتوزیان ، ص 235؛ گذشته چراغ راه آینده است ، ص 665؛ ابتهاج ، ج 1، ص 343؛ بامداد، همانجا)؛ برخی نیز گفته اند که ملکة مادر در این دوره بارها به منزل بهبهانی و کاشانی رفته و از آنها برای حمایت شاه استمداد کرده است (ذبیح ، ص 182؛ گازیوروسکی ، ص 28، 36؛ تقی زاده ، ص 370؛ ملکی ، مقدمة کاتوزیان ، ص 104ـ106؛ اخوی ، ص 186 به نقل از کوتام ). برخی نویسندگان در تحلیل موضع بهبهانی در این سالها و جهت گیری او نسبت به دولت مصدق ، ترسِ از به قدرت رسیدن حزب توده را مطرح کرده اند؛ در برابر، گفته شده است که او خود در بزرگنمایی خطر حزب توده نقش داشته است (مدنی ، ج 1، ص 277ـ 278؛ ذبیح ، ص 186؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 2، ص 186 به نقل از افراسیابی ).

پس از کودتا، محمدرضاشاه ، طی تلگرافی از رم به بهبهانی خواست که دستورات دولت زاهدی ، رهبر کودتا، اجرا شود؛ بهبهانی نیز طی تلگرافی به شاه پاسخ مثبت داد ( اطلاعات ، ش 8169، ص 8). در سوم شهریور همان سال نیز بهبهانی در کاخ سعدآباد با شاه ملاقات و گفتگو کرد.

واقعة دیگری که بهبهانی در آن نقش جدی داشت ، مقابلة با فرقة بهائی بود. در پی فشار روزافزون مراجع تقلید، علما و مردم به دولت نسبت به رشد فرقة بهائی و فعالیتهای آزادانة آنها، شاه مجبور شد دستور بسته شدن خطیرة القدس ، مرکز تجمع بهائیان ، را صادر کند. بهبهانی در تحقق این خواسته علما و مردم بسیار کوشید و پس از آن نیز در سوم اردیبهشت 1334 طی ملاقاتی با شاه از او تشکر کرد (عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 2، ص 12، 51؛ فلسفی ، ص 193، 194، پانویس 1، ص 196، پانویس 1).

روابط بهبهانی با حکومت ، از 1337 ش به بعد رو به تیرگی نهاد. در دی ماه این سال ، او در نامه ای که در کیهان منتشر شد، طرح مجدد مسئلة شرکت زنان در انتخابات را در مجلس سنا مورد حمله قرار داد ( ایرانیکا ، همانجا). در بیستم بهمن 1340 نیز با آغاز برنامة اصلاحات ارضی ، در تلگراف شدیداللحنی به شاه ، وقایع دانشگاه و کشته شدن عده ای از دانشجویان را ناشی از تأخیر در افتتاح مجلس و نبودن آزادی دانست و شاه را به کوتاهی در انجام وظیفه متهم کرد. پس از این تلگراف ، که با تشدید فعالیت سید جعفر بهبهانی فرزند سیدمحمد همراه بود، سیدجعفر که چندین دوره وکیل مجلس بود بازداشت شد (طلوعی ، 1372 ش ، ج 1، ص 435). به دنبال تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341، که در آن شرط قسم به قرآن و مسلمان بودن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف و به زنان نیز حق رأی داده شده بود، رابطة بهبهانی و حکومت تیره تر شد (مدنی ، ج 1، ص 374، 375؛ ملکی ، مقدمة کاتوزیان ، ص 149). در پی تصویب این قانون علمای قم و نجف ، همچون آیت الله حکیم * و آیت الله خویی * ، با تلگراف به بهبهانی خواستار اقدام او برای لغو این قانون شدند و او نیز طی تلگرافی به شاه بر این خواسته تأکید کرد. بعلاوه ، بهبهانی برای اعتراض به این قانون ، مردم را به اجتماع در مسجد سیّدعزیزالله ، در بازار تهران ، فراخواند. در این مراسم ، پس از سخنرانی خطیب مشهور تهران ، محمدتقی فلسفی ، بهبهانی با وجود کهنسالی به منبر رفت و از نخست وزیر خواست که این قانون اصلاح شود. از آنجا که دولت به این اعتراضها توجهی نکرد، بهبهانی و سه نفر از مجتهدان تصمیم گرفتند در مسجد حاج سیّدعزیزالله ، تحصن و مردم را به حضور در مسجد دعوت کنند. زمانی که بی اعتنایی دولت شدت یافت ، بهبهانی که حدود نود سال داشت وصیت کرد که اگر در این میان از دنیا رفت جنازة او را تا این قانون لغو نشده در مسجد گذاشته دفن نکنند. سرانجام ، نخست وزیر در تلگرافی به علمای قم و تهران لغو تصویبنامه را اعلام کرد و با قبول خواسته های مراجع ، اجتماعات بعدی نیز لغو شد ( مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ج 1، ص 27، 33، 52؛ دوانی ، ج 2، ص 42، 44، 46، 50، 72ـ73، 137، 148ـ149، 151، 153ـ154؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی ، ج 1، ص 104، 106ـ107).

هنوز مدتی از لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی نگذشته بود که اصول ششگانة انقلاب سفید اعلام و به همه پرسی گذاشته شد. آیت الله خویی در تلگرافی به بهبهانی انقلاب سفید را مورد اعتراض قرار داد ( مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ج 1، ص 60؛ دوانی ، ج 3، ص 206ـ207) و بهبهانی نیز طی نامه ای به عَلَم ، نخست وزیر وقت ، صریحاً دولت را از تقسیم املاک موقوفه و دخالت در امور این املاک بازداشت . هنگامی که امام خمینی همه پرسی شاه را برای انقلاب سفید تحریم کرد، آیت الله بهبهانی در کنار آیت الله سیّداحمد خوانساری * به تحریم همه پرسی فتوا داد. در دوم بهمن 1341، محمدتقی فلسفی در منزل بهبهانی در مخالفت با همه پرسی سخنرانی کرد. این اجتماع در نهایت به زدوخورد با پلیس منجر شد و به دنبال آن بهبهانی تحت نظر قرار گرفت و از خروج او از منزل جلوگیری شد. بدین ترتیب ، این بار بهبهانی به طور مستقیم رودرروی دربار قرار گرفت (طلوعی ، 1372 ش ، ج 1، ص 460؛ عاقلی ، 1369ـ 1370 ش ، ج 2، ص 148؛ دوانی ، ج 3، ص 208). هنگامی که آیت الله خمینی و مراجع تقلید، نوروز 1342 را عزای ملی اعلام کردند، بهبهانی نیز با صدور اعلامیه ای با ایشان همراه شد و در فاجعة فیضیه نیز جنایت رژیم شاه را بشدت محکوم کرد (طلوعی ، 1370 ش ، ص 205ـ206؛ دوانی ، ج 4، ص 121ـ 123). پس از قیام پانزده خرداد 1342، بهبهانی بیانیه ای صادر و در آن «جنایت هیئت حاکمه » را بشدت محکوم کرد. او با به کار بردن عباراتی صریح ، از «مقاومت مجدّانة روحانیت مذهب مقدس جعفری در مقابل اعمال و فجایع ناشیانة دولت » سخن گفت و از آن زمان بود که بیش از پیش مورد غضب حکومت واقع شد و حتی از انتخاب فرزند او به نمایندگی مجلس نیز جلوگیری به عمل آمد (عاقلی ، 1370 ش ، ص 938ـ 941، 946، 950). وی در آبان 1342، در تهران بر اثر سرطان درگذشت و جنازة او به نجف انتقال یافت . روز درگذشت او عزای رسمی اعلام شد (عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 2، ص 165؛ بامداد؛ ایرانیکا ، همانجاها).


منابع :
(1) ابوالحسن ابتهاج ، خاطرات ابوالحسن ابتهاج ، چاپ علیرضا عروضی ، تهران 1371 ش ؛
(2) شاهرخ اخوی ، «نقش روحانیت در صحنة سیاسی ایران : 1954ـ1949»، در جیمز بیل و ویلیام راجر لویس ، مصدق ، نفت ، ناسیونالیسم ایرانی ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات ، تهران 1368 ش ؛
(3) اطلاعات ، سال 26، ش 7828، 17 خرداد 1331، سال 27، ش 8039 ، 10 اسفند 1331، سال 28، ش 8169 ، 31 مرداد 1332؛
(4) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14هجری ، تهران 1357 ش ؛
(5) حسن تقی زاده ، زندگی طوفانی : خاطرات سیدحسن تقی زاده ، چاپ ایرج افشار، تهران 1368 ش ؛
(6) علی اصغر حکمت ، «یادداشتهایی از عصر پهلوی »، خاطرات وحید ، ش 29 (اسفند 1352)؛
(7) انورخامه ای ، خاطرات سیاسی ، تهران 1372 ش ؛
(8) علی دوانی ، نهضت روحانیون ایران ، تهران ( 1360 ش ) ؛
سپهر ذبیح ،

(9) ایران در دورة دکتر مصدق : ریشه های انقلاب ایران ، ترجمة محمد رفیعی مهرآبادی ، تهران 1370 ش ؛
(10) شهربانی کشور ، گزارشهای محرمانه شهربانی : 26ـ1324 ، چاپ مجید تفرشی و محمود طاهر احمدی ، تهران 1371 ش ؛
(11) ابراهیم صفایی ، رهبران مشروطه ، ج 1، تهران 1363 ش ؛
(12) محمود طلوعی ، بازیگران عصر پهلوی : از فروغی تا فردوست ، تهران 1372 ش ؛
(13) همو، داستان انقلاب ، تهران 1370 ش ؛
(14) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 2: جُستارهایی از تاریخ معاصر ایران ، تهران 1370 ش ؛
(15) باقر عاقلی ، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی ، تهران 1369ـ1370 ش ، همو، نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار: 1285ـ1357 ، تهران 1370 ش ؛
(16) عطاءالله فرهنگ قهرمانی ، اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دورة 24 قانونگذاری و نمایندگان مجلس سنا در هفت دورة تقنینیه ، تهران 1356 ش ؛
(17) محمدتقی فلسفی ، خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفی ، تهران 1376 ش ؛
(18) محمدعلی کاتوزیان ، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران ، ترجمة فرزانه طاهری ، تهران 1372 ش ؛
(19) علی کریمیان ، «گزیده ای از اسناد منتشر نشدة آیت الله کاشانی »، گنجینة اسناد ، سال 2، دفتر1و2 (بهار و تابستان 1371)؛
(20) مارک گازیوروسکی ، کودتای 28 مرداد 1332 ، ترجمة غلامرضا نجاتی ، تهران 1367 ش ؛
(21) گذشته چراغ راه آینده است ، ویراستار: بیژن نیک بین ، تهران 1362 ش ؛
(22) جلال الدین مدنی ، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، تهران 1361ـ1362 ش ؛
(23) اسماعیل مرتضوی برازجانی ، زندانی بزهرود ، تهران 1337 ش ؛
(24) مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، اسناد انقلاب اسلامی ، تهران 1374 ش ؛
(25) حسین مکی ، تاریخ بیست سالة ایران ، تهران 1362ـ 1364 ش ؛
(26) خلیل ملکی ، خاطرات سیاسی خلیل ملکی ، با مقدمة محمدعلی کاتوزیان ، تهران 1368 ش ؛
(27) غلامرضا نجاتی ، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332 ، تهران 1368 ش ؛
(28) هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی ، چاپ غلامرضا کرباسچی ، تهران : بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران ، 1371 ش ؛


Encyclopaedia Iranica , s.v. "Behbaha ¦n ¦â, Mohammad" (by Hamid Algar)

/ محمدکاظم آسایش طلب طوسی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2216
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست