بُندار کرخی اصفهانی ، ابوعمرو بنداربن عبدالحمید کرخی اصفهانی ، لغوی و نحوی قرن سوم . نام او در برخی از منابع بندار، در بعضی مَنْداد و در پاره ای دیگر به هر دو صورت آمده است (ابن ندیم ، ص 91، قفطی ، ج 1، ص 257؛ زبیدی ، ص 208؛ یاقوت حموی ، ج 7، ص 128، ج 19، ص 174). کنیه اش را به دو صورت ابوعُمَر (ابن ندیم ، همانجا، یاقوت حموی ، ج 19، همانجا) و ابوعَمْرو (قفطی ، همانجا؛ سیوطی ، ج 1، ص 476) ضبط کرده اند. لقبش به سه صورت ابن لِرّة ، ابن لُرّة و ابن لزّه ثبت شده است (ابن ندیم ؛ قفطی ؛ یاقوت حموی ، همانجاها؛ قالی ، ج 3، ص 102، 215). عده ای او را کرخی (رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 7، ص 127ـ129، ج 19، ص 174؛ سیوطی ، همانجا)، بعضی کرجی (ابن ندیم ، همانجا) ولی اغلب اصفهانی و از ناحیة جبال دانسته اند. (رجوع کنید به قفطی ، ج 1، ص 256ـ257؛ یاقوت حموی ، ج 7، همانجا). با این وصف ، در نام او (بندار) و در ایرانی بودنش اختلاف نظر و تردید نیست .
تاریخ تولد و مرگ بندار در منابع نیامده است ؛ اما، چون از شاگردان ابوعبید قاسم بن سلاّ م هروی (متوفی 223) بود (یاقوت حموی ، ج 7، همانجا؛ سیوطی ، همانجا)، به احتمال زیاد سال تولّدش باید حدود آغاز قرن سوم باشد. بندار از ناحیة جبال به بغداد رفت و، با اطلاعات وسیعی که از اشعار عرب و اخبار و انساب داشت ، موردتوجه ابوالفضل جعفر متوکل ، خلیفة عباسی (حک : 232ـ247)، قرار گرفت و به دستگاه او راه یافت و خلیفه غالباً او را به حضور می پذیرفت . (مثلاً رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 7، ص 130ـ131) بندار، مُبَرَّد * ، نحوی معروف بصره را، که در آن ایام تازه به بغداد رفته بود، به خلیفه معرفی کرد. (رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 7، ص 130). اگر این روایت راست باشد، این معرفی به ترقی وی کمک بسیار کرده است . بندار با ابن سِکیّت * (متوفی 264)، که چند گاهی معلم فرزندان متوکل بود، دیدار داشت (ابن ندیم ، همانجا). دربارة قوة حافظة بندار و تعداد قصاید و ابیاتی که از بر داشت سخنان مبالغه آمیزی گفته اند که به افسانه بیشتر شبیه است ؛ ولی این گفته ها، به هر حال ، از اهمیت و اعتبار او حکایت می کند. (رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 7، ص 129ـ130؛ سیوطی ، همانجا) ابن کَیْسان * (متوفی 299) که دو مکتب نحوی کوفی و بصری را تلفیق و مکتب نحوی التقاطی بغداد را ایجاد کرده است ، شاگرد وی بود (یاقوت حموی ، ج 7، ص 128؛ سیوطی ، همانجا). ابن کیسان در شرح معلقة امرؤالقیس یازده بار از بندار یاد کرده ، اما از اصمعی * (متوفی 213)، که از بزرگترین لغویان عرب بوده ، فقط دوبار نام برده است . ابن کیسان مخصوصاً یکی از دو روایت دایر بر نسب امرؤالقیس را از بندار نقل کرده است . به گفتة یاقوت حموی (ج 7، ص 134)، بندار حدود نود سال عمر کرد. ابن ندیم (همانجا) چهار اثر با عناوین کتاب معانی الشعر ، کتاب جامع اللغة ، شرح معانی الباهلی و کتاب الوحوش را منتسب به او می داند. کتابهای اولی و دومی دربارة لغت بوده است ، اما تاکنون هیچ یک از این چهار اثر به دست نیامده است .
منابع : (1) ابن ندیم ، الفهرست ، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش ؛ (2) محمدبن حسن زبیدی ، طبقات النحویین و اللغویین ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره 1984؛ (3) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره 1384؛ (4) اسماعیل بن قاسم قالی ، کتاب ذیل الامالی و النوادر ، بیروت 1404/ 1984؛ (5) علی بن یوسف قفطی ، انباه الرواة علی انباه النحاة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، ج 1، قاهره 1369/1950؛ (6) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ1938، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) .