responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 1731

 

بُلُقّین بن زیری بن مَناد (نیز بُلُکّین / بُلُگّین ) ، بنیانگذار و سر سلسلة زیریان (حک : 361ـ543) در افریقیه و مغرب و از تابعان حکومت فاطمیان . او از قبیلة صَنهاجه بود. پدرش از دوستداران امام علی علیه السّلام بود و در استقرار حکومت شیعیِ فاطمیانِ افریقیه و مغرب تلاش فراوان کرد (ابن خلدون ، ج 6، ص 203)، و منصور ابوطاهر اسماعیل (حک : 334ـ341)، خلیفة فاطمی ، به پاس خدماتش فرمانروایی قوم صنهاجه و امارات شهر تاهَرت و اَشیر را که خود در 324 بنا کرده بود (یاقوت حموی ، ج 1، ص 202ـ203) به او واگذار کرد (ابن خلدون ، ج 6، ص 204). زیری ، به پسرش بلقّین فرمان داد تا شهر الجزیره را در ساحل دریای روم (مدیترانه ) بنا نهد (همان ، ج 7، ص 134). در 360، بلقّین در جنگ پدرش با محمدبن خیربن محمد خَزر، رئیس قبیلة مِغراوه و زَنّاته ، دو قبیلة بزرگ بربر و از تابعان دولت اموی اندلس ، پیشاپیش سپاه صنهاجه به ایشان تاخت . حملة ناگهانی بلقّین به شکست زنّانة و خودکشی محمدبن خیر انجامید (همان ، ج 6، ص 204؛ مقریزی ، ص 180؛ ابن اثیر، ج 7، ص 43). بدین ترتیب ، بلقّین نیز مانند پدرش به خدمت فاطمیان درآمد.

زنّاته و مغراوه با جعفربن علی بن حمدون ، حاکم مسیله و زاب ، بر ضد زیری متحد شدند و در 360، جنگ دیگری آغاز کردند. زیری در این جنگ کشته شد و زناته به خونخواهی محمدبن خیر، سر او را برای خلیفة اموی اندلس (حک : 350ـ366) به قُرطبه فرستادند (ابن خلدون ، ج 6، ص 203ـ 205). بلقّین در اشیر خبر مرگ پدرش را شنید و برای انتقام به مغرب تاخت و با خشونت ، بسیاری را کشت چنانکه دیگهای غذا را بر سر آنان نهاد و ایشان را به آتش کشید و زنان و فرزندان زنّاتیان را به اسارت گرفت . معزلدین اللّه ، خلیفة فاطمی (حک : 341ـ365)، شادمان از این پیروزی ، مسیله و زاب را نیز به قلمرو بلقّین افزود (ابن خلدون ، ج 6، ص 205). معز که عازم مصر بود و می خواست در افریقیه جانشینی قدرتمند در برابر امویان بگمارد، در 361، بلقّین را که وفاداریش به فاطمیان ثابت شده بود، برگزید و به سران و کارگزاران خود فرمان داد تا مطیع او باشند (ابن خلدون ، ج 6، ص 205ـ206؛ ابن اثیر، ج 7، ص 45؛ ابن ابی دینار، ص 74ـ75؛ ابن عماد، ج 3، ص 80؛ ابن خطیب ، ص 90، پانویس 3؛ ابن تغری بردی ، ج 4، ص 72). خلیفه نام بلقّین را به یوسف تغییر داد و به او کنیة ابوالفتوح و لقب سیف الدوله داد (ابن خلدون ، ج 6، ص 206؛ ابن خلکان ، ج 1، ص 286) و هنگام عزیمت به مصر در 362، سفارشهایی به بلقّین کرد، از جمله آنکه خراج را بر بادیه نشینان نبخشد و شمشیر را از بربرها بر ندارد، هیچیک از برادران و پسرعموها را حقی ندهد، زیرا ممکن است که خود را صاحب حق بپندارند، و با شهرنشینان خیر و نیکی در پیش گیرد و از آنان روی بر نگرداند (ابن خلدون ، ج 6، ص 206؛ ابن خلکان ، همانجا؛ ابن ابی دینار، ص 75؛ مقریزی ، ص 145؛ ابن عماد، همانجا). پس از رفتن معز، بلقّین به قیروان بازگشت و در قصر خلیفه مستقر شد (ابن خلدون ، همانجا؛ ابن اثیر، ج 7، ص 45ـ46) و پس از مدتی ، برای تصرف سرزمینهای مغرب ، به آن سو تاخت . ابن خزر، فرمانروای مغرب اوسط ، که توان رویارویی با بلقّین را نداشت ، به سِجِلماسه گریخت . بلقّین که از شورش ساکنان تاهَرت و اخراج نمایندة خود از شهر اطلاع یافت به تاهرت رفت و شهر را ویران کرد (ابن اثیر، ج 7، ص 46؛ ابن خلدون ، همانجا)، سپس به تِلِمْسان رفت و آنجا را محاصره کرد، مردم بیمناک از انتقام او تسلیم شدند و بلقّین پس از تصرف شهر آنان را به اشیر کوچاند.

در همین احوال معز برای او نامه ای فرستاد که وی را از پیشروی در مغرب بازداشت (ابن خلدون ، همانجا).

با درگذشت معز (365) پسرش ، عزیز بالله ابومنصور، به خلافت رسید (ابن اثیر، ج 7، ص 65؛ ابن عذاری ، ص 229). بلقّین با ارسال هدیه ، اطاعت خود را از خلیفة جدید اعلام کرد (همانجا) و عزیز نیز ولایت او را بر افریقیه و مغرب تأیید نمود (مقریزی ، ص 294). در ذیحجة 365، بلقّین شورش مردم قیروان را فرونشاند. وحشت از سپاه او به حدی بود که اهالی از خانه ها خارج نمی شدند و حتی هنگامی که کسی می مرد، تنها زنان برای خاکسپاری حضور می یافتند (ابن عذاری ، همانجا). در 367، به دستور عزیز، طرابلس ، سَرت و أجدابیه به قلمرو بلقّین افزوده شد (ابن خلدون ، ج 6، ص 206؛ ابن عذاری ، ص 230). در همان سال ، خَزرون فُلفُل بن خزر زَناتی بر سجلماسه دست یافت و به امویان اندلس اعلام وفاداری کرد (ابن عذاری ، ص 230ـ231). در 368، بلقّین بار دیگر به سوی مغرب تاخت ، اما ملوک بربر، که از فرمانبرداران دولت اموی اندلس بودند، برای رویارویی با سپاه بلقّین در سَبته گرد هم آمدند. بلقّین که توان مقابله با آنان را نداشت ، به بصره * ، در مغرب اقصی ، میان طنجه و فاس رفت و آنجا را ویران کرد، سپس به جنگ بَرغُواطه رفت و امیر آنجا، صالح بن عیسی بن ابی الانصار، را که ادعای پیامبری می کرد (ابن اثیر، ج 7، ص 78)، کشت و گروه بسیاری را اسیر کرد و به قیروان فرستاد (ابن عذاری ، ص 237؛ ابن خلدون ، ج 6، ص 207). بلقّین در تمام دوران حکومتش ، به جنگ با قبایل بربر هوادار امویان اندلس مشغول بود. او توانست نفوذ امویان را در افریقیه و مغرب از میان بردارد و حکومت فاطمیان را در شمال افریقا بر قرار سازد (رجوع کنید به ابن عذاری ، ص 231).

بلقّین در ذیحجة 373 در «وارکلان » یا «وارکنفو» نزدیک افریقیه به بیماری قولنج درگذشت (ابن خلکان ، همانجا؛ ابن عذاری ، ص 239؛ ابن اثیر، ج 7، ص 121) و به روایتی دیگر، به قتل رسید (ابن خلدون ، همانجا). پس از او، پسرش منصور به امارت رسید (ابن عذاری ، همانجا).


منابع :
(1) ابن ابی دینار، المؤنس فی اخبار افریقیا و تونس ، تونس 1387؛
(2) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1405/1985؛
(3) ابن تغری بردی ، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1383/ 1963 ) ؛
(4) ابن خطیب ، کناسة الدکان بعد انتقال السکان ، چاپ محمد کمال شبانه ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1966 ) ؛
(5) ابن خلدون ، تاریخ ابن خلدون ، المسمّی دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر ، چاپ خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت 1408/1988؛
ابن خلکان ، وفیات الاعیان ، چاپ احسان عباس ،

(6) بیروت 1968ـ1977؛
(7) ابن عذاری ، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب ، چاپ کولن و پرووانسال ، بیروت 1400/1980؛
(8) ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب ، بیروت 1399/1979؛
(9) احمدبن علی مقریزی ، اتعاظ الحنفا بأخبار الائمة الفاطمیین الخلفا ، چاپ جمال الدین شیال ، قاهره 1367/1948؛
(10) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، بیروت 1399/1979.

/ مهین فهیمی /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 1731
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست