بُکَیربن وِشاح (وَسّاج ) ، والی خراسان در آغاز خلافت عبدالملک بن مروان . او پیش از آن نیابت عبدالله بن خازم * را داشت که خود از جانب عبدالله بن زبیر ـ معارض خلافت اموی ـ والی خراسان بود. بکیر، تمیمی و از قبیلة بنوسعد بود، و در دوران پر آشوب شورشهای تمیمیان در خراسان درخشید؛ چه آنگاه که فرماندهی سپاهیان محمدبن عبدالله بن خازم را در هرات به عهده داشت ، چه زمانی که والی خراسان ، پس از بازگرفتن مرو از دست شورشیان ، او را نمایندة آن شهر کرد. در 72، پیروزیهای خلیفه عبدالملک ، که سلطة خود را در عراق و عربستان استحکام کامل می بخشید، فرصت آن را فراهم آورد که بکیر به نوبة خود، اسماً والی مرو شود، و با اعمال زور، قدرت خود را جایگزین قدرت ابن خازم سازد، که نخست از قبول اطاعت امویان سرباز زده و چندی بعد هم ، هنگام گریز به سوی ترمذ کشته شده بود. با اینهمه ، چون تمیمیان به جنگ داخلی تمام عیاری دست زدند، اغتشاشات در آن ناحیه ادامه یافت . بکیر از ولایت خراسان خلع شد و در عوض به ولایت طُخارستان منصوب گردید، و در 74، ناگزیر جای خود را به امیّة بن عبدالله بن خالد قریشی واگذاشت که از طرف خلیفه به آن ناحیه گسیل شده بود و بنا بر برخی منابع ، حتی از 72، نامزد آن مقام شده بود. در اوضاع و احوالی که جزئیات آنها به اختلاف روایات متفاوت است ، امیر مخلوع ( بُکیر ) ، غیبت حاکم جدید را که به جنگ مردم بخارا رفته بود، غنیمت شمرد و در 77 اهالی مرو را به نفع خویش شوراند، و امیّه را وادار ساخت که به سرعت تمام باز گردد و شهر شورش زده را محاصره کند. سرانجام ، پیمان تسلیم شهر در وضعی که برای بکیرمایة سرافرازی بسیار بود، بسته شد. اما او دست از توطئه بر نداشت ، و عاقبت نیز در همان سال ، به دست یکی از دشمنانش ، فریبکارانه ، به قتل رسید.
منابع : (1) احمدبن یحیی بلاذری ، فتوح البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1866، ص 415ـ417؛ (2) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الرسل و الملوک ، چاپ دخویه ... ( و دیگران ) ، لیدن 1879ـ1901، فهرست ؛ (3) احمدبن اسحاق یعقوبی ، البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1892، ص 299؛ (4) همو، تاریخ ، چاپ هوتسما، لیدن 1883، ج 2، ص 324؛
Leone Caetani, Chronographia islamica, 849, 859, 877, 915, 921; J. Wellausen, Das arabische Reich , Berlin 1902, 260-263.