بارکده (یا بارگاه ، بارگه )، شهر یا بندری که محل نگهداری کالاهایی بود که از مناطق دیگر می آوردند و پس از انبارکردن موقت آنها را در شهرها و مناطق دیگر توزیع می کردند. دردورة رونق بازرگانیِ بلاداسلامی در سده های چهارم و پنجم هجری ، بارکده های مهمی بود که هر یک به نام منطقه یا مناطقی معروف بود، از جمله : سیراف و ماهی روبان (ماهی رویان ) که بارگاه پارس بودو هرمز که بارگه کرمان به شمارمی رفت ( حدودالعالم ، ص 127، 131، 133؛ نیز رجوع کنید به ابن بلخی ، ص 149 دربارة «خیس »). جاجرم بارکدة گرگان و شوش بارکدة خوزستان بود و درخراسان شهربلخ بارکدة هندوستان بود ( حدودالعالم ، ص 89، 99،139) و عمان بارکدة همة جهان محسوب می شد (همان ، ص 169). در متون عربی جغرافیای اسلامی برای این مفهوم اصطلاح «فُرْضَة » (اصطخری ، 1967، ص 265؛ یاقوت حموی ، ج 4، ص 968) و گاه «خزانه » (مقدسی ، ص 426) به کار رفته است . کلمة فرضه ، و نیز فرضه گاه که در اشعار نظامی و خاقانی و به معنی بندر و بندرگاه استعمال شده است (دهخدا، ذیل «فرضة »)، گاهی در متون جغرافیایی فارسی در مفهوم بارکده آمده است ، چنانکه دربند را فرضه گاه خزر و هرات را فرضة خراسان و پارس و سیستان نوشته اند (اصطخری ، 1347 ش ؛ ص 157، 210).
منابع : (1) ابن بلخی ، فارسنامه ، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون ، لندن 1921، چاپ افست تهران 1363 ش ؛ (2) ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛ (3) ترجمة فارسی ، چاپ ایرج افشار، تهران 1347 ش ؛ (4) حدودالعالم ، چاپ منوچهر ستوده تهران 1340 ش ؛ (5) علی اکبر دهخدا، لغتنامه ، زیر نظر محمد معین ، تهران 1325ـ1361 ش ؛ (6) محمدبن احمد مقدسی ، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛ (7) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.