responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 1180

 

بَقّال ، در لغت به معنای خرده فروش سبزیجات است ، اما این کلمه با اپیسیه فرانسوی و گروسر انگلیسی کنونی( = خواربارفروش )بامعنای وسیعی که( در این دو زبان )دارد، برابر گشته و با همین معنی به زبانهای فارسی و ترکی ، و از ترکی به زبانهای بالکانی راه یافته است( رجوع کنید به تکمله )این کلمه با همان معنای لغوی ( سبزی فروش ) ، در عربی اسپانیایی والنسیا ( اسپانیای شرقی ) در قرن هفتم /سیزدهم شناخته بوده و به صورت olerum venditor به اسپانیایی برگردانده شده است . اما در لهجة غرناطه (پایان قرن نهم /پانزدهم ) مطابق است با گاتون ( = سقط فروش ) در زبان کاستیلی به معنای «خواربار فروش ، و به طورکلی فروشندة مواد غذایی » که به خَضّار نیز ترجمه شده است .در آغاز قرن چهاردهم /بیستم در شهرهای مراکش ، بقّال اساساً فروشندة مواد روغنی و چربی ، مانند روغن نباتی ،روغن حیوانی ، گوشت گاو محفوظ در چربی آن ، و نیز عسل و صابون نرم ، زیتون پرورده در آبلیمو، چای ، قند و شمع بوده است .در قدمت گستردگی معنای بقّال جای تردید است . قبل از قرن چهاردهم /بیستم ، تقریباً در همه جا، به بقّال (در معنای وسیعش ) یا بر حسب مادّة غذایی اصلیی که می فروخته است (چه با سبزی و بقولات و چه بی آنها) یا بر حسب پاره ای از کیفیات کسب و کارش نامی داده اند. در الجزایر آن روزگار، این نام سَکاکِری (شکرفروش ، قنّاد) است و در تونس عطّار * لفظاً به معنای «عطرفروش ». در قاهرة نیمة اول قرن سیزدهم /نوزدهم ، ا. و. لین تنها از زَیّات (فروشندة روغن و کره و پنیر و عسل و جز آن ) نام می برد. در سوریه لفظ متداول سَمّان (فروشندة روغن گاو) بوده است .

از سوی دیگر، بقّال (با معنای وسیعش )، در شهرهاغالباً «دکاندار» و «کاسب » مهم و اصلی تلقّی می شده است . در غرناطه معادل بقّال و خضّار ، سوقی (فروشندة بازاری )و مترادف مؤنث آن سوقیّه در عربی خَضّارة و معادل آن در کاستیلی havacera (باقلافروش زن ) بوده است . در روزگاران پیشین در قسطنطنیه و تونس ، سوقی به فروشندة روغن نباتی ، روغن حیوانی ، عسل ، خرما و زیتون پرورده گفته می شده است . روستاییان ولایات قدیمی الجزیره و قسطنطنیه به بقّال که نمونة کامل «دکاندار» تلقی می شده هنوز هم نام و عنوان حَوانیتی (با گونه های مشابه آن ) می دهند. در امپراتوری روم شرقی ، الفاظ معمول ، به طور پراکنده ، «دَکاکینی » و «دُکّانجی » است . در اسپانیای عربی زبان ، «مُقالِج » وجودداشت که لفظاً به معنای «معامل ، بُنْدار» و اصطلاحاً به معنای «فروشندة میوه و سبزی و تره بار» است . ترجمة دُزی درکتابش > ذیل بر لغتنامه های عربی < باید از این بابت تصحیح گردد.

فروشندة سبزیها و بقولات برحسب کشورهای مختلف ، خَضّار ، خُضْری ، یا خُضاری خوانده شده است و ادویه ، و نیز داروهای معمولی را، معمولاً عطّار ـ علاوه بر عطریات ـ می فروشد و غالباً فروش اقلام خرده ریز نوشت افزار و خرّازی و ابزار و آلات فلزی نیز بخشی از کار اوست .

به دلایل گوناگون ، اشخاصی که به پیشة بقّالی اشتغال دارند غالباً از یک اصل قومی و نژادی اند. در شهرهای مراکش (جز تتوان ، آن هم تا همین اواخر) بقّالها تقریباً همیشه از بربرهای ناحیة سوس و از قبیلة آمِلْن اند. در الجزایر مردم مزاب که از بربرها هستند عملاً از همین انحصار برخوردارند. در روم شرقی ، بقّالِ امروزی غالباً یونانی بوده است .


منابع :


(1) R. Dozy, Supplإment aux dictionnaires arabes, Leiden 1881, ذیل کلمات مذکور در متن ماله ;
2- Edward William Lane, Arabic-English lexicon , Cambridge 1984;
(3) W. Mar  ais, Textes arabes de Tanger , 233.

/ ژ. س . کولن ( د. اسلام ) /

تکمله . بقال واژه ای است عربی ، مترادفِ فروشندة تره و سبزی که توسّعاً به معنای خواربارفروش نیز به کار رفته است . کاربرد بقّال به این معنی از لحاظ لغوی نادرست و صحیحِ آن بدّال است . در لغتنامه های کهن عربی ، یا غالباً هیچیک از واژه های بقّال و بدّال وجود ندارد و یا تنها به معنای اصلی آن ، یعنی تره فروش ، اشاره شده است (زمخشری ، قسم 1، ص 88). تنها شماری اندک از نویسندگان لغتنامه ها، مانند ازهری (282ـ370)، بدّال را به معنای فروشندة خوردنیها گرفته و استعمال بقال را در این معنی ، عامیانه دانسته اند (ج 14، ص 133). در متون ادب و تاریخ عربی ، همواره به جای بدّال ، بقّال به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به جاحظ ، ج 4، ص 106؛
ابونعیم ، ج 2، ص 172). به نوشتة جاحظ (همانجا)، بقالان عمامه ای مخصوص و متفاوت با دیگر طبقات جامعه بر سر می نهاده اند.

در متون کهن نظم و نثر فارسی نیز، بقّال به معانی سبزی فروش (ناصرخسرو، ج 1، ص 255)، میوه فروش (نظامی ، ج 1، مخزن الاسرار ، ص 115)، فروشندة خوراکیها (سعدی ، 1348 ش ، ص 251، پانویس 8) از قبیل شکر، برنج ، عسل ( رجوع کنید به ظهیری سمرقندی ، ص 129ـ132، 200ـ203) و روغن (مولوی ، ج 1، دفتر اول ، ص 17)، به کار رفته است . بنابر برخی از اشعار سعدی ، بقّالان ، نان نیز می فروخته اند (1363 ش ، ص 83). در فرهنگنامه های فارسی معاصر، این کلمه را به معنای فروشندة بسیاری از خوردنیها، چون غلّه و بقولات ، لبنیات ، سرکه ، آبغوره ، خرما، خشکبار و تره بار دانسته اند (برای نمونه رجوع کنید به آنندراج ؛
داعی الاسلام ؛
دهخدا، ذیل واژه ). امروزه ، بقال علاوه بر انواع مواد خوراکی ، تقریباً تمامی لوازم مورد نیاز زندگی روزانه را در شهرها عرضه می کند.


منابع :
(4) احمدبن عبدالله ابونعیم ، کتاب ذکر اخبار اصبهان ، چاپ سون ددرینگ ، لیدن 1931ـ1934؛
(5) محمدبن احمد ازهری ، تهذیب اللغة ، قاهره 1964ـ1967؛
(6) عمروبن بحرجاحظ ، البیان والتبیین ، بیروت 1968؛
(7) محمدعلی داعی الاسلام ، فرهنگ نظام ، تهران 1362ـ1364 ش ؛
(8) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیرنظر محمدمعین ، تهران 1325ـ1359 ش ؛
محمودبن عمر زمخشری ، پیشروادب ، یا، مقدّمة الادب ، قسم 1،

(9) چاپ محمدکاظم امام ، تهران 1342 ش ؛
مصلح بن عبدالله سعدی ،

(10) بوستان سعدی ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1363 ش ؛
همو،

(11) گلستان ، چاپ خلیل خطیب رهبر، تهران ( تاریخ مقدمه 1348 ش ) ؛
(12) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363 ش ؛
(13) محمدبن علی ظهیری سمرقندی ، سندبادنامه ، چاپ احمد آتش ، استانبول 1948؛
(14) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، مثنوی معنوی ، چاپ رینولد الین نیکلسون ، تهران ( بی تا. ) ؛
(15) ناصرخسرو، دیوان ناصرخسرو ، ج 1، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق ، تهران 1353 ش ؛
(16) الیاس بن یوسف نظامی ، سبعة حکیم نظامی گنجوی ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1363 ش .

/ قنبرعلی رودگر /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 1180
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست