انكار دعوا:اگر كسى نزد قاضى عليه ديگرى طرح دعوا كند و قاضى آن را بر متّهم قرائت نمايد، متّهم (مدّعى عليه) در پاسخ يا اقرار مىكند يا انكار و يا سكوت. در صورت انكار، اگر مدّعى بر ادّعاى خويش بيّنه( --> بيّنه)نداشته باشد، منكر يا قسم( --> قسم)مىخورد و يا قسم را به مدّعى برمىگرداند، كه او سوگند ياد كند و يا نكول( --> نكول)مىكند؛ يعنى نه سوگند مىخورد و نه ردّ مىكند. دعوا در فرض نخست (قَسَم ياد كردن منكِر) ساقط و در فرض دوم (برگرداندن سوگند به مدّعى) با قسم مدّعى ثابت مىشود؛ ولى در فرض سوم (نكول) اختلاف است كه آيا قاضى به صرف نكول منكر مىتواند عليه او حكم صادر كند و يا متوقف بر سوگند يادكردن مدّعى است. اگر قسم ياد كند حقّش ثابت، وگرنه، ساقط مىشود.(1)
از انكار به معناى دوم در باب امر به معروف و نهى از منكر سخن رفته است.
انكار قلبى منكر با اظهار ناخشنودى قلبى، مانند رو برگرداندن يا ترش رويى كردن دربرابر مرتكب شونده منكر و انكار عملى آن با اظهار ناخشنودى با زبان و دست با وجود شرايط آن، از مراتب نهى از منكر به شمار مىروند(2)( --> امر به معروف و نهى از منكر).
انگشت
انگشت: عضو معروف دست و پا.
از آن در بابهاى طهارت، صلات، حج، اطعمه و اشربه، حدود، قصاص و ديات سخن رفته است.
هريك از انگشتان نام خاصّى دارد. انگشت شصت «ابهام»؛ انگشت پس از آن «سبّابه»، «شهادت» و «مسبِّحه»؛ انگشت بعدى «وسطى»؛ انگشت پس از آن «بِنْصِر» و انگشت كوچك «خِنْصِر».
طهارت:در تيمّم گشودن انگشتان هنگام زدن آنها بر خاك مستحب است.(1)در گرفتن ناخن، مستحب است از انگشت خنصرِ چپ، شروع و به خنصرِ راست ختم گردد.(2)