آميزش با دخول به مقدار ختنه گاه محقق مىشود. بنابر اين، تمامى احكام مترتّب بر آن از قبيل استقرار همه مهر(5)(-->مهر)و عدّه(6)(--> عدّه)بر التقاى ختنانين جارى است.
(--> آميزش)
اِلتقاط --> لُقَطه
التماس --> طلب
التواء
اِ لتِواء: سستى و كوتاهى در پرداخت بدهى/ كژى و انحراف.
التواء به معناى نخست در باب قرض و دين به كار رفته است.
اگر زمان پرداخت دين رسيده باشد، بر مديون واجب است تمام سعى خود را در پرداخت آن به كار گيرد و اگر طلبكار دين را مطالبه كند و مديون امكان پرداخت داشته باشد، امّا سستى ورزد و پرداخت را به تأخير اندازد، معصيت كرده است(1)( --> دين).
التواء به معناى دوم در باب صلات، بحث انحراف از قبله به كار رفته است(-->استقبال).
الثغ
اَلثَغ: كسى كه حرفى رابه جاى حرفى ديگر تلفّظ مىكند/ تلفّظ كننده «ر» به جاى «غ» يا «ل» و «س» به جاى «ث» و مانند آن.
اَرَتّ نيز به معناى الثغ به كار رفته است. الثغ به معناى نخست، عام و به معناى دوم، خاص است و از آن به مناسبت در باب صلات سخن رفته است.
به قول مشهور، امامت الثغ به هر دو معنا براى غير الثغ جايز نيست.(1)
(--> اَرَتّ)
الحاح
اِلحاح: اصرار و پافشارى درخواستن چيزى.
بهمناسبتدربابصلاتوحجآمدهاست.
(1)منتهى المطلب 1/ 372 ؛ الحدائق الناضرة 11/ 194 ـ 195 ؛ جواهر الكلام 13/ 342 ـ 343 .