سهم مىبرد و نصف ديگر از باب فرض و ردّ، به مادر مىرسد.(1)
در علّت نامگذارى اين مسئله به اكدريّه وجوهى ذكر شده است؛ از جمله آنكه «اَكدر» نام زنى بوده كه چنين وارثانى داشته است.
اِكرام --> احترام
اكراه
اِكراه: با زور و تهديد كسى را به كارى واداشتن.
اكراه عبارت است از وادار كردن فرد بر كارى كه اگر بيم از زيان مادّى، معنوى و يا جسمىِ ناشى از تهديد اكراه كننده نبود، آن را انجام نمىداد. بنابراين، تحقّق اكراه منوط به پنج چيز است:
1. تهديد اكراه كننده (مُكرِه) نسبت به مال، جان يا آبروى اكراه شونده (مُكرَه) يا بستگان او.
2 . توانايى مُكرِه بر عملى ساختن تهديد خود.
3. عارض شدن بيم بر مُكرَه از ناحيه مُكرِه.
4. زيان داشتن فعل تهديد شده.
5 . وجود نداشتن راه رهايى از آن، حتّى به فرار يا كمك گرفتن از ديگرى.(1)
تفاوت اكراه و اجبار:در اكراه، مُكرَه هرچند از عمل اكراهى ناخشنود است، ليكن آن را با اراده و قصد انجام مىدهد؛ بدين معنا كه براى دفع ضرر، دست به عمل اكراهى مىزند؛ هرچند اختيار به مفهوم خشنودى از عمل، از وى سلب شده است؛ در حالى كه در اجبار، اراده و قصد نيز از فرد مجبور سلب مىگردد، مانند ريختن شراب در حلق كسى يا فرو بردن سر روزه دار در آب با قهر و غلبه. افزون بر اين، تحقّق اكراه منوط به تهديد و حصول خوف است، بر خلاف اجبار.
البته در كلمات فقها اجبار به جاى اكراه، بسيار به كار رفته است؛ با اين تفاوت كه واژه اجبار بيشتر در اكراه به حق از سوى حاكم شرع، مولا و مانند آن دو كه از نظر شرع داراى ولايت هستند(--> ولايت)صورت مىگيرد، و واژه اكراه، بيشتر در اكراه به ناحق به كار رفته است.
(1)مسالك الافهام 9/ 17 ـ 18 ؛ الحدائق الناضرة 25/ 159 ـ 160 ؛ جواهر الكلام 32/ 11 ـ 12
(1)الموسوعة الفقهية 6/ 97 ؛ مبسوط در ترمينولوژى حقوق 1/ 567 ؛ الخلاف 4/ 95 ـ 97 .