اسم الکتاب : شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه المؤلف : شریعتمداری، جعفر الجزء : 1 صفحة : 581
مادّۀ
«حمأ» اشاره كرديم.
آيۀ
مورد بحث دربارۀ داستان «ذو القرنين» است كه خداوند اسباب وصول به هر چيز را
در اختيار او گذارده بود: عقل كافى، مديريت صحيح، قدرت و قوت، لشكر و نيروى انسانى
و ساير امكانات و وسايل معنوى و مادى كه براى پيشرفت و رسيدن به هدفها لازم بود،
همه را در اختيار داشت «او از اين وسايل استفاده كرد تا به غروبگاه آفتاب رسيد و
در آنجا احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) «تيره و گلآلودى» فرومىرود...»(وَجَدَهٰا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍكهف/
85 و 86.
و اين
نشان مىدهد كه سرزمينى را كه «ذو القرنين» به آن رسيده بود داراى لجنزارهاى
فراوان بود، به طورى كه ذو القرنين به هنگام غروب آفتاب احساس مىكرد كه خورشيد در
آن لجنزارها فرومىرود، همان گونه كه همۀ مسافران دريا و ساحلنشينان چنين
احساسى را دربارۀ خورشيد دارند كه در دريا غروب مىكند و يا از دريا سر بر
مىآورد. (ج 526/12 - 527.)
در لغت
عرب به معنى «ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيك اختيارى» است، يعنى هنگامى كه
كسى آگاهانه كار خوبى انجام مىدهد و يا صفتى را براى خود برگزيند كه سرچشمۀ
اعمال نيك اختيارى است، ما او را حمد و ستايش مىگوييم.
ولى
«مدح» به معنى هرگونه ستايش است، خواه در برابر يك امر اختيارى باشد يا غير
اختيارى، فى المثل تعريفى را كه از يك گوهر گرانبها مىكنيم، عرب آن را «مدح» مىنامد
و به تعبير ديگر مفهوم مدح، عام است در حالى كه مفهوم حمد خاص مىباشد.
ولى
مفهوم «شكر» از همۀ اينها محدودتر است، تنها در برابر نعمتهايى شكر و سپاس
مىگوييم كه از ديگرى با ميل و ارادۀ او به ما رسيده است[1]و
اگر به اين نكته توجه كنيم كه