در اصل
به معنى «بخش يا قسمتى از چيزى» و يا «بخش كردن و جداجدا كردن چيزى» است.
آيۀ
مورد بحث دربارۀ عقيدۀ خرافى بتپرستان سخن مىگويد كه فرشتگان را
دختران خدا و معبودان خود مىپنداشتند، خرافۀ زشتى كه در ميان بسيارى از
آنان رواج داشت.
تعبير
به «جزء» در آيۀ مورد بحث، هم بيانگر اين است كه آنها فرشتگان را فرزندان
خدا مىشمردند زيرا هميشه فرزند جزئى از وجود پدر و مادر است كه به صورت نطفه از
آنها جدا مىشود و با هم تركيب مىگردد و هستهبندى فرزند از آن آغاز مىشود.
و نيز
بيانكنندۀ پذيرش عبوديت آنهاست، چرا كه فرشتگان را جزئى از معبودان در
مقابل خداوند تصور مىكردند.
اين
تعبير در ضمن يك استدلال روشن بر بطلان اعتقاد خرافى مشركان است، زيرا اگر فرشتگان
فرزندان خدا باشند لازمهاش اين است كه خداوند جزء داشته باشد، و نتيجۀ آن
تركيب ذات پاك خداست، در حالى كه دلايل عقلى و نقلى گواه بر بساطت و احديت وجود
اوست، چرا كه جزء مخصوص به موجودات امكانيّه است. (ج 26/21-27.)