اسم الکتاب : جدل، استدلال و آداب مناظره در قرآن كريم المؤلف : محمدعلى خزائلى الجزء : 1 صفحة : 112
بگفتا كه من هم توانم يقين
بميرانم و زنده سازم چنين
قرآن منظوم
6 - المناقضة
چيزى را بر امر محالى معلّق كنيم
كنايه از اينكه واقع شدنش عادةً غيرممكن است كقوله تعالى: (وَ لا يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ
حَتّى يَلِجَ اَلْجَمَلُ فِي سَمِّ اَلْخِياطِ)[1] مىفرمايد كسانى كه آيات خدا را تكذيب
كردند و كبر و نخوت ورزيدند به بهشت داخل نمىشوند تا وقتى كه شتر وارد سوراخ سوزن
شود كنايه از اينكه ورودشان در بهشت محال است. زيرا آن را تعليق به امر محال كرده
است. و شرط آن هيچ وقت واقع نمىشود و بايد از آن مأيوس باشند همچنانكه گفته مىشود
من اين كار را نمىكنم مگر بعد از آنكه كلاغ سفيد شود و يا موش تخم بگذارد و يا به
كسى كه با او اختلاف داريم مىگوئيم هر وقت پُشت گوشت را ديدى مرا هم خواهى ديد.
اميرالمؤمنين عليه السلام وقتى
پرچم جنگ را به محمد حنفيه داد فرمود: «تزول الجبال ولا تَزُل»[2] بر فرض كوهها
متزلزل شوند و از جا حركت كنند تو متزلزل مشو. اين تعليق به محال است و معلوم است
كه كوهها هيچ وقت عادةً متزلزل نمىشوند، پس محمد حنفيه هم نبايد متزلزل شود و
نيز شاعر در مورد محال بودن پى بردن انسان به كنه ذات خداوند مىفرمايد:
به كنه ذاتش خرد برد پى گر رسد
خَس به قعر دريا
7 - مجاراة الخصم
همراهى كردن با خصم براى لغزاندن
او از هدفش به طورى كه بعضى مقدمات استدلال او را بپذيريم و هدف از آن اِلزام و
وادار كردن خصم به پذيرش عقيده