اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 447
نپرسید.
امام فرمود: بنشین. در این هنگام پسر بچهای
وارد اتاق شد و در دستش تخم مرغی بود که با آن بازی میکرد.
امام صادق به آن پسر فرمود: تخم مرغ را به من بده. پسر تخم مرغ را به حضرت داد.
امام فرمود: ای دیصانی! این قلعهای
است که دیوار ضخیمی دور آن را احاطه
کرده است. زیر آن دیوار ضخیم، پوست نازکی قرار دارد و
زیر آن پوست نازک، طلای روان و نقره روانی است «مراد زرده و
سفیدی تخم
مرغ است» نه طلای روان به آن نقره روان آمیخته میگردد و
نه به عکس.
کسی
از درون آن خبر ندارد و نمیداند که برای نر
آفریده شده یا برای ماده. از درون آن پرندگان رنگارنگ و
زیبایی همانند طاووس خوش خط و خال بیرون میآید،
آیا برای آن آفریننده نمیدانی؟
دیصانی
مدّتی سر به زیر انداخت سپس سربرداشت و شهادت بر
یکتایی خدا و رسالت پیامبر داد و گفت: شهادت میدهم که
شما حجّت خدا هستید اینک از عقیدهای
که داشتم، توبه نمودم. [1]
33. مناجات
عارفانهای که سبب پذیرش اسلام شد
امام کاظم7 چون بیمار شد، طبیب
یهودی را برای معالجه آن حضرت آوردند، حضرت به طبیب
فرمود: کمیصبر کن، من دوستی دارم با او مشورت کنم. آنگاه روی
از طبیب برگرداند و به جانب قبله این دو بیت شعر را خواند:
اَنْــــت اَمْــــرَضْتَــــنی
وَ أنْتَ طبیـــبی فتفضَّلْ بِنَظْرَةٍ یا
حَبِیبی