اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 415
افتاده
و لبهایش از خوردن گیاهان، سبز شده بود.
نزدیک آمد و پرسید: پیغمبر کیست؟
رسول خدا را به او نشان دادند. خدمت پیغمبر
رسید و عرض کرد: یا رسول الله! اسلام را به من تعلیم
دهید! حضرت فرمود: بگو: (أَشْهَدُ
أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ و أَشْهَدُ
أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ) مرد
اقرار کرد. حضرت فرمود: نمازهای پنچگانه را باید بخوانی و ماه
رمضان را روزه بگیری؟ مرد گفت: پذیرفتم. حضرت فرمود: باید
حجّ خانه خدا را بجای آورده زکات هم بدهی و غسل جنابت را هم
بجای آوری. مرد عرب قبول کرد. پس از پذیرش اسلام همراه کاروان
پیغمبر به راه افتاد و بعد از مقداری راه ، کم کم شتر عرب از کاروان
عقب ماند.
پیغمبر ایستاد و از حال وی جویا
شد. عرض کردند: شترش نتوانست همگام با کاروان حرکت کند، عقب ماند. مسلمانان
برای جستجوی او به عقب برگشتند. ناگاه دیدند پای شتر به
سوراخ موشی فرو رفته و مرد از بالای شتر افتاده و گردنش شکسته و جان
داده است.
پیامبر دستور داد خیمهای
زدند و او را غسل و کفن کردند. آنگاه از خیمه بیرون آمد و در
حالی که از پیشانی مبارکش عرق میریخت،
فرمود: این مرد، در حال گرسنگی از دنیا رفت، او کسی است
که ایمان آورد و إیمانش آلوده به ظلم نگشت، با ایمان پاک از
دنیا رفت. [1]
8. بهانههای
بنیاسرائیلی برای
نپذیرفتن اسلام
رافع بن حرمله و
وهب بن زيد، نزد رسول خداﷺ آمده و
گفتند: از طرف خداوند نامهای خطاب به ما بياور تا آن
را قرائت نماييم يا براى ما نهرهايى جارى فرما، تا تو
[1]. بحار الأنوار، مجلسی، محمد
باقر، ط دار الاحیاء التراث، ج 22، ص 75.
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 415