اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 406
نمايندگان
باذان با حكمی كه در دست داشتند در مدينه حضور پيغمبر رسيده و منظور خود را
در ميان گذاشتند. حضرت فرمود: فردا بياييد و جواب خود را دريافت كنيد. روز بعد كه خدمت
آن جناب آمدند حضرت از رفتن به همراه آنان امتناع ورزید و فرمود: شيرويه،
فرزند خسرو پرويز ديشب شكم پدرش خسرو پرويز را دريد و او را به قتل رسانید.
سپس فرمود: خداوند به من اطلاع داده كه شاه شما كشته شده و مملكت شما بزودی
به تصرف مسلمانان درخواهد آمد.
اينك به يمن بازگرديد و به باذان بگوييد: اسلام را اختيار
كند؛ اگر مسلمان شود حكومت يمن همچنان با او خواهد بود. سپس آن دو نفر همراه
هدایایی به يمن بازگشتند و جريان را به باذان گفتند: باذان گفت:
ما چند روزی صبر میكنيم اگر اين مطلب درست باشد با این
غیبگویی معلوم میشود كه او
به حقیقت پيغمبر است و از طرف خداوند سخن میگويد؛ آنگاه تصميم خود را
خواهم گرفت.
چند روز بعد پيكی از تيسفون رسيد و نامهای
را از طرف شيرويه برای باذان آورد. باذان از جريان قضيه به طور رسمی
مطلع شد. شيرويه در نامه خود، علت كشتن پدرش را نوشت و مردم يمن را به
پشتيبانی از خود دعوت كرد و درخواست کرد که شخصی را كه در حجاز
مدعی نبوّت شده آزاد بگذارید و موجبات ناراحتی او را فراهم نسازید.
باذان به مجرد اطلاع از صحت پیشگویی
رسول الله، به همراه جمعی از ایرانیان مسلمان شدند. اينان
نخستين ايرانيانی بودند كه شريعت مقّدس اسلام را پذیرفتند. حضرت رسول
باذان را همچنان بر حكومت يمن باقی گذاشت و وی از اين تاريخ از طرف
نبیاكرم بر يمن حكومت كرد و به ترويج و تبليغ دین
اسلام پرداخت و مخالفين و معاندين را سر جای خود نشانيد. باذان در حيات حضرت
رسول درگذشت و فرزندش شهر بن باذان از طرف پيغمبر به حكومت یمن منصوب شد او
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 406