اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 208
آب شنا
کنند تا هم از گرمای هوا خلاص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش
کنند.
مشغول شنا بودند که ناگهان دوستی که
سیلی خورده بود، حس کرد گرفتار باتلاق شده و گل و لای وی را
به سمت پایین میکشد داد و فریاد کرد و خلاصه
دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد. او که خود را از مرگ
حتمی نجات
یافته دید، فوری مشغول شد و روی سنگ کنار آب به زحمت حک
کرد: امروز بهترین دوستم زندگیم را از مرگ قطعی نجات داد.
دوستی که او را نجات داده بود وقتی تلاش دوست
خود را برای حک کردن این مطلب دید با شگفتی پرسید:
چطور وقتی به تو سیلی زدم روی شن نوشتی و حال که تو
را نجات دادم، روی سنگ این مطلب را نوشتی؟
مرد پاسخ داد: وقتی دوستی تو را آزار میدهد
باید آن را روی شن بنویسی تا با وزش نسیم بخشش و
عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود. ولی هنگامی که دوست تو در حقّت
خوبی کرد، باید آن را در سنگ حک کنی تا هیچ چیز
قادر به محو کردن آن نباشد تا همیشه خود را مدیون لطف وی
بدانی.[1]
نکته:
دو داستان فوق و دو داستان بعدی ممکن است ساختگی باشد چون منبع
معیّنی ندارد ولی اصل قضیه که انسان در برخورد با
دیگران باید چنین رفتاری داشته باشد مطلب
صحیحی است و بسیاری از بزرگان دین در عمل
چنین بودهاند.
38. تفاوت قیمت غذا نسبت به
برخورد مشتریان
زنی در استرالیا کافی شاپ باز کرده بود
برای جلب مشتریان خود و ضمنا وادار کردن آنان به رعایت ادب و
احترام بیشتر، ابتکاری به خرج داد. وی اعلام کرد نحوه