responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 104

داود نقل می‌کند که من پسر عمویی داشتم که دشمن خاندان نبوّت بود. شنیدم وضع زندگی او آشفته شده و از نظر معیشت در سختی است با این حال قبل از آن که عازم مکّه شوم، مقداری پول برای مخارج او فرستادم این تنها کاری بود که انجام داده بودم.

در حدیث دیگری امام باقر7 به فردی به نام میسر فرمود: ای میسر مطّلع شدم که تو نسبت به خویشان خود صله رحم می‌کنی. گفتم فدایت شوم بلی، وقتی کوچک بودم در بازار کار می‌کردم و دو درهم مزد می‌گرفتم. یک درهم آن را به خاله‌ام و درهم دیگر را به عمه‌ام می‌دادم. حضرت فرمود: به خدا قسم دو مرتبه تا کنون اجل تو رسیده ولی بواسطه همین صله رحم و نیکی به خویشاوندان اجل تو به تاخیر افتاده است.[1]

27. احسان، راهکاری برای رفع کدورتها و اصلاح بین افراد

مدّتی بود که شخصی دائم نزد امام کاظم7 می‌آمد و به آن حضرت فحش و ناسزا می‌گفت. بعضی از نزدیکان به آن حضرت عرض کردند: اجازه دهید این فاسق را بکشیم! حضرت اجازه نداد و از مکان مزرعه او پرسید و سپس سوار بر مرکب شد و به مزرعه وی رفت. آن مرد صدا زد: از میان زراعت من نیایید! حاصل من را پایمال می‌کنید!

حضرت نزدیک آمد و لبخندی زد و کنارش نشست و فرمود: چقدر برای زراعت خود خرج کرده‌ای؟ گفت: صد دینار. حضرت فرمود: چقدر امید داری از آن منفعت حاصل شود؟ گفت: دویست دینار. حضرت فرمود: این سیصد دینار را بگیر و محصول مزرعه هم مال خودت باشد. خداوند ان شاء الله آنچه را امید داری به تو مرحمت ‌کند.


[1]. بحار الأنوار، ط دار الاحیاء التراث، مجلسي، محمد باقر، ج16، ص39.

اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 104
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست