عدّهاى از سخن حضرت
چنين برداشت كردهاند كه مقصود امام (ع) اين است كه اين سزاى شماست كه دورانديشى
را ترك كرديد، اشعث گمان كرد كه حضرت مىفرمايد اين سزاى من است، سپس به آن حضرت
اعتراض كرد.
(4783- 4772)
فرموده
است: و ما يدريك ما علىّ ممّالى
اين سخن امام
(ع) اشاره به اين است كه اشعث بن قيس فردى است جاهل و جاهل حق ندارد كه بر امام
اعتراض كند با آن كه امام پس از رسول خدا (ص) استاد همه دانشمندان است.
امّا استحقاق
لعن اشعث نه به دليل اعتراض بر امام بود و نه به دليل اين كه بچه كافر بود، بلكه
به اين دليل بود كه به گواهى امام (ع) وى منافق بود و منافق به گواهى كلام خداوند
تعالى كه مىفرمايد: أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ
اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ
عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ[1] سزاوار لعنت
و دورى از رحمت خداست.
(4786- 4784)
فرموده
است: حائك بن حائك
اين جمله به
صورت استعاره اشاره به نقصان عقل اشعث و كمى استعداد او دارد، زيرا او اشياء را در
جاى خود قرار نمىداد و سخن را مناسب حال نمىگفت، بعلاوه تأكيدى بر عدم شايستگى
او براى اعتراض است، زيرا بافندگى (حيا كه) دليل ضعف عقل است، چون ذهن بافنده
هميشه در جهت بافندگى و صنعتش مىباشد و تمام فكرش متوجّه اوضاع و احوال نخهاى
پراكنده است تا آنها را مرتّب كرده و نظام دهد و مجبور است براى انجام كار دستها و
پاهاى خود را هميشه حركت دهد و در نتيجه چون هميشه فكرش متوجّه كارش مىباشد از
چيزهاى ديگر غافل مىماند و نسبت به آنها نادان است.
[1]
سوره آل عمران (3): آيه (87): كيفر آن گروه كافر اين است كه خدا و فرشتگان و
مردمان همه بر آنان لعنت كنند هميشه در جهنم بمانند و عذاب خدا تخفيف نيابد و هرگز
نظر رحمت به سوى آنها نكنند.