انسان در كتب تشريح
مطالعه كنى و ما به بخشى از آنها در خطبه اوّل اشاره كرديم. پس از دانستن مطالب
فوق امام (ع) از جمله دلايل پذيرفتن خلافت سه چيز را نام مىبرد:
1- حضور
جمعيّت فراوان براى بيعت با آن حضرت.
2- دليلى
براى ترك قيام نمىديد، زيرا به ظاهر حجّت بر او تمام بود و ياور براى طلب حق وجود
داشت.
3- عهدى كه
خداوند از علما گرفته است كه منكرات را بر طرف سازند و ظالمان را نابودكنند و با
داشتن قدرت ستمها را از ريشه بر كنند.
تحقّق دو
دليل اوّل شرط تحقّق دليل سوّم است، زيرا با بيعت نكردن مردم با امام و نبودن ياور،
منكرات از بين نمىرود (و ستمگر سركوب نمىشود).
امام (ع)
«كظّهء» ظالم را كنايه از قدرت ظالم، «و سغب» مظلوم را كنايه از شدّت مظلوميّت او
آورده است.
(2904- 2901)
فرموده
است: لالقيت حبلها على غاربها
اين جمله
وصفى از اوصاف ناقه است كه امام (ع) براى خلافت يا امّت استعاره آورده و كنايه از
اين است كه اگر براى دفع ظلم نبود همان گونه كه در ابتدا خلافت را رها ساخته بود
اكنون نيز رها مىساخت. چون كلمه غارب به صورت استعاره در عبارت آمده است امام (ع)
لفظ حبل را (ريسمان) بر آن اطلاق و استعاره را ترشيحيّه فرموده است. اين جمله را
در اصل براى ناقه به كار مىبرند، آن گاه كه مهارش را بر گردنش افكنده و براى چرا
رهايش كنند.
(2909- 2905)
فرموده
است: و لسقيت آخرها بكأس اوّلها
امام (ع)
عبارت «سقى» را نيز، براى ترك خلافت، استعاره بكار برده و با لفظ «كأس» آن را
ترشيح كرده است. مناسبت استعاره اين است كه نوشيدن با جام غالباً لازمهاش وجود
مستى و غفلت و بىخبرى بوده است، (وادار كردن