در اين جا
علّت تعجّب اين است كه ابو بكر بدين سبب خواستار ترك خلافت بود كه بار خلافت سنگين
و شرايط آن فراوان بود و همچنين رعايت اجراى يك قانون نسبت به همه مردم با توجّه
به طبيعتهاى مختلف و تمايلات گوناگونشان بسيار دشوار مىنمود و ابو بكر مىترسيد
كه مركبهاى هوا و تمايلاتش بلغزند و او را در پرتگاه نابودى بيفكنند، با اين فرض
هر اندازه كه زمان ولايت و سرپرستى بر مردم كوتاهتر باشد ترس و زحمتش كمتر و سهلتر
است. و راه كسى كه طالب ترك خلافت و نظير آن مىباشد و نيز مقتضاى درخواست اقاله
اين است كه متقاضى در پى كاستن دشواريهاى آن كار باشد و در رهايى از آن تا جايى كه
ممكن است بكوشد، و چون مىبينيم كه ابو بكر در دوران حياتش به خلافت چنگ مىزند و
در موقع مرگش آن را به ديگرى (عمر) مىسپارد و ضررهاى اين كار را در زندگى و پس از
مرگ به دوش مىكشد، ناگزير اين گمان در انسان تقويت مىشود كه درخواست ترك خلافت
از سوى ابو بكر صادقانه نبوده است و در نتيجه اين پندا با عدالت ابو بكر كه شهرت
دارد متضاد مىباشد و اين همان مطلبى است كه تعجّب امام (ع) را برمىانگيزد، بر
عكس اگر ابو بكر به فسق و نفاق شهرت مىداشت تضاد كردار وى با گفتارش شگفتآور
نبود.
(2668- 2661)
فرموده
است: قوله لشدّ ما تشطّرا ضرعيها
لام (شدّ)
براى تأكيد به كار رفته، (ما) با فعل بعد از آن «تشطّر» در تاويل مصدر و فاعل شدّ
مىباشد و جمله براى تأكيد و تمام كردن تعجّب به كار رفته است.
امام (ع)
كلمه «ضرع» را در اين جا براى خلافت استعاره آورده است و لازمه استعاره اين است كه
خلافت را به ناقه تشبيه كرده باشد، چه ميان ناقه و خلافت مشاركتى در سود بردن وجود
دارد. مقصود امام (ع) از اين تشبيه، توصيف