ب- اگر
معنايى آشكار داشته باشد علم است (علم نام شخص يا مكان شناخته شده و معروفى است
مانند مدرّس و مشهد).
5- اگر معناى
اسم كلى باشد دو صورت دارد:
الف- نام
براى چيستى و ماهيّت شيء است، مانند سياهى كه در اصطلاح علماى نحو اسم جنس خوانده
مىشود.
ب- نام براى
چيزى است كه داراى صفتى باشد، مثل لفظ ضارب براى شخص زننده اين نوع اسم را مشتق
مىگويند.
بحث ششم:
تقسيم لفظ به جمله خبرى، امرى و غيره.
لفظ داراى
جزء (مركب) تقسيمات زير را دارد:
اوّل- لفظ
مركّب اگر ذاتا قابل تصديق و تكذيب باشد آن را كلام خبرى مىگويند.
دوّم- اگر
ذاتا قابل تصديق و تكذيب نباشد داراى چند وجه است:
الف- اگر به
مفهوم اوّليه خود برخواست و طلب كردن چيزى دلالت كند و اين طلب از مقام بالاتر
نسبت به مقام پايينتر باشد امر و فرمان گفته مىشود، و اگر خواهنده از نظر مقام
بالاتر از خوانده نباشد التماس مىگويند، اگر خواهنده از نظر مقام پايينتر از
خوانده باشد و با فروتنى و تضرّع بخواهد سؤال گفته مىشود.
ب- اگر به
مفهوم اوّليه خود برخواست و مطالبه دلالت نداشته باشد، تمنّى (آرزو)، ترجّى
(اميدوارى)، قسم (سوگند)، ندا (خواندن) ناميده مىشود.
بحث هفتم:
در باره دلالت الفاظ. مفهوم لفظ گاهى مفرد است و گاهى مركّب
و در هر حال
يا دلالت بر معنايى دارد و يا ندارد و به چهار قسم تقسيم مىشود: