مىآيد نفس خود را
پاكيزه گرداند زيرا با صرف مال به خدا متكى شده و عوض آنها را از خدا مىخواهد و
اين صرف مال و پاكيزگى نفس دليل قبولى حج اوست.
بحث سوّم-
وظايف قلبى حاجى در هر عمل از اعمال حج
نخست بايد موقعيّت
حج را در دين شناخت، بعد شوق به آن پيدا كرد و بعد تصميم براى انجام حج گرفت و به
دنبال اين تصميم علايقى كه مانع از انجام حج است قطع كرد و آن گاه زاد و توشه و
مركبى كه وسايل رفتن به حج است تهيه كرده سپس به سوى مقصد حركت كند و بعد در ميقات
احرام ببندد و تلبيه بگويد و وارد مكّه شود و اعمال لازم را تا پايان حج انجام
دهد. در هر حالتى از اين احوال براى حج كننده يادآورى و براى عبرت گيرنده عبرت، و
براى اراده صادق، نيّت و براى شخص با ذكاوت اشاره به اسرارى است كه اگر توفيق دست
دهد صفاى قلب و طهارت باطن به آنها بستگى دارد.
منظور از
شناخت و فهم موقعيّت حج اين است كه وصول به حق حاصل نمىشود مگر غير خدا را كه
عبارتند از قصد خواستهاى بدنى و لذّات دنيوى از دل بزدايى و در همه حالات خود را
از خواستهاى نابجا دورسازى و به ضروريّات اكتفا كنى و به همين دليل است كه راهبان
در گذشته از خلق دورى مىجستند و به دليل ترس از آميزش با خلق و جهت انس با خالق
در بلنديهاى كوه مسكن مىگزيدند و از هر چه غير خدا بوده است اعراض مىكردهاند و
بدين لحاظ معصوم (ع) آنها را مدح كرده و در باره آنها فرموده است: «تقرّب افراد به
خدا به اين دليل بوده است كه قسيّس و رهبان بودهاند و در عبادت خدا تكبّر
نداشتهاند [1]».
[1]
ذلك بانّ منهم قسّيسين و رهبانا و انّهم لا يستكبرون.