نيست اين است كه براى
متعلّقات صفات خداوند نهايتى نيست، مانند رازق نسبت به مرزوق و خالق نسبت به مخلوق
كه مدام در حال رازقيّت و خالقيّت است چنان كه علم نسبت به معلوم و قدرت نسبت به
مقدور بىنهايت است.
(1056- 1049)
فرموده
است: و لا وقت معدود و لا اجل ممدود
حضرت وقت را
جزو شمردنيها توصيف فرموده مانند سخن حق تعالى:
فى ايّام
معدودات يعنى در روزگاران شمرده شده، و مانند فرموده ديگر حق متعال: وَ ما
نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ[1] وقت معدود وقتى است
كه معلوم باشد و به شمارش و محاسبه در آيد، توضيح مطلب اين است كه وقت مطلق از آن
جهت كه مطلق است قابل شمارش نيست بلكه مبدأ شمارش است، وقت از آن جهت قابل شمارش
قرار مىگيرد كه داراى تعدّد در زمان باشد و يا به اعتبار حوادثى باشد كه در
زمانهاى مختلف اتّفاق مىافتد چنان كه گفته مىشود اين فرد در اين جمع قابل شمارش
است، يعنى در رديف شمارش آنها قرار دارد. مقصود حضرت از وقت معدود و اجل ممدود نفى
نسبت ذات حق تعالى از داشتن زمان و مدتى است كه داراى پايان باشد يعنى هر گاه زمان
پايان يابد وجود او نيز به پايان مىرسد. اين كه حق تعالى داراى وقت معدود و اجل
ممدود نباشد از دو جهت قابل توضيح است.
1- زمان از
لواحق حركت و حركت از لواحق جسم است چون ذات حق متعال از جسميت مبرّى است محال است
كه در زمان قرار داشته باشد.
2- اين كه
اگر خداوند متعال زمان را ايجاد كرده باشد و خود در زمان قرار داشته باشد،
لازمهاش اين است كه زمان بر ذات خدا مقدّم باشد (و اين محال است). و اگر خداوند
زمان را ايجاد كرده باشد بدون اين كه خود در زمان باشد و
[1]
سوره هود (11): آيه (104): ما آن را به تأخير نينداختيم مگر براى مدتى شمرده شده.