كسى كه روى سخن با
اوست نياز به استمالت و دلجويى دارد تا سخن گوينده را با كمال ميل تصديق كند و
داور نيز چنين است.
ولى در مورد
ناظر كافى است كه با چارهجويى براى تصديق آماده شود هر چند كه به تصديق نينجامد.
تأثيرى كه از
خطابه براى شنونده حاصل مىشود يا انفعال نفسانى است مانند رحمت و رقّت در زمينه
توجّه به امور عاطفى و خشم و غضب در زمينه تحريك و يا ايجاد خلق نيكوست. مانند
شجاعت و سخاوت و مانند اينها.
با توجّه به
بحث گذشته مىتوان گفت گفتار خطابهاى كه قصد از آن تصديق باشد به سه قسم تقسيم
مىشود:
1- اصل در
خطابه كه عمود نيز ناميده مىشود و آن سخنى است كه منظور از آن خود تصديق است.
2- نصرت، و
آن سخنى است كه براى تصديق مفيد است و به آن كمك مىكند مانند شهادت.
3- حيله يا
تدبير، و آن سخنى است كه موجب تأثيرى چيزى و يا ايجاد خلقى خيالى شود. نصرت و چاره
انديشى متمّم اصل خطابهاند و اين سه را اجزاى خطابه مىگويند.
بحث سوّم-
پايههاى خطابه
پايههاى سخن
خطابى سه چيز است:
1- قضاياى
مشهور و مورد پسند كه به سه دسته تقسيم مىشوند:
الف- قضاياى
مشهورى كه حقيقتا مورد پسندند باشد، به گونهاى كه عموم مردم بر آنها اتفاق نظر
دارند و مطابق شريعت و سنّتاند، به گونهاى كه هرگز از قبول نمىافتند هر چند در
باره ردّ آنها سخن ناروائى گفته شود، مانند پسنديدگى راستى و ناپسندى دروغ و ظلم.
ب- قضايايى
كه در نگاه اول پسنديده به نظر مىرسند و آن امرى است كه