اين دليل كه امر دوم
مانند امر اول است. مانند كسى كه از شما حرف شنوى ندارد، عربها مىگويند از قصير
اطاعت نمىشود [1].
در ضرب المثل
الفاظ تغيير نمىكند و اگر الفاظ ضرب المثل كم يا زياد شود مثل گفته نمىشود.
فصل چهارم:
در باره استعاره است
استعاره سه
ركن دارد:
ركن اوّل
در حقيقت و احكام استعاره است
و در آن سه
بحث است.
بحث اول-
بهترين تعريفى كه در باره استعاره گفته شده
اين است كه
استعاره به كار بردن لفظ است در معنايى غير از آنچه كه لفظ براى آن قرارداد شده
است، به منظور مبالغه در تشبيه. با قيد اوّل كه در تعريف آورديم (استعمال لفظ در
غير معناى قراردادى)، از حقايق سه گاه لغوى و عرفى و شرعى احتراز كرديم و با قيد
دوّم (به خاطر مبالغه)، آن را از ساير انواع مجاز ممتاز نموديم.
گر چه مستعار
صفت لفظ است ولى ابتدا معناى مستعار را در نظر مىگيريم و سپس لفظ آن را به كار
مىبريم و اين مطلب به دو گونه زير توضيح داده مىشود:
[1]
اين مثل در ميان عرب رايج است و از آنجا گرفته شده است كه يكى از سلاطين عرب به
نام جذيمة بن الابرش پدر زبّاء ملكه جزيره، را كشت. زبّاء براى خونخواهى پدر
حيلهاى انديشيد و كسى را نزد جذيمه فرستاد كه زن ناگزير از شوهر است. جذيمه
خوشحال شد و با چند نفر از رجال خود به سوى جزيره حركت كرد. مشاورى داشت بسيار
زيرك به نام قصير بن سعد لخمى. قصير جذيمه را گفت با اين كه ملكه جزيره خون پدرش
را از تو طلبكار است مصلحت نباشد كه با تعدادى اندك بر آنان وارد شوى جذيمه پند
قصير را نشنيده، به خيال مزاوجت با زبّاء وارد جزيره شد. به محض ورود او را گرفتند
و با يارانش كشتند. قصير بر اسبى تيزتك كه براى خود تهيّه ديده بود سوار شد و فرار
كرد. از آن پس جمله: لو كان يطاع لقصير امر، ضرب المثل شد.