فصل چهارم بيان دلايل ضرورت حكومت در همه زمانها از نظر اسلام

ما پيش از اين در بخش اول كتاب درباره اقتضاي اصل اولي در مسأله ولايت و حكومت و در بخش دوم درباره ولايت پيامبراكرم 6 و ائمه معصومين (ع) و در بخش سوم درباره ضرورت دولت و حكومت و وجوب اهتمام به تشكيل آن در شريعت اسلام مطالبي را به تفصيل بيان داشتيم . آنگاه بخش سوم را در چهار فصل خلاصه نموديم كه فصل اول به درج سخنان برخي از فقها كه در مسأله حكومت ادعاي اجماع يا اتفاق نموده اند اختصاص داشت ; و فصل دوم مشتمل بر مرور اجمالي در ابواب مختلف فقه بر اساس روايات و فتاواي فقها بود، روايات و فتاوايي كه به گونه اي احكامي را به امام يا سلطان يا والي يا حاكم و نظاير آن ارجاع مي‌دادند، و از مضامين آنها استفاده مي‌گرديد كه ولايت و حكومت در بافت نظام اسلام تنيده شده است، كه در محورهاي متعدد مطالب آن از نظر خوانندگان گرامي گذشت . اينك در ادامه مطالب گذشته به فصل سوم اين بخش كه متضمن ده دليل بر لزوم حكومت و ضرورت تشكيل آن در همه زمانها و اعصار است مي‌پردازيم :

دليل اول : [جامعيت اسلام و آميختگي آن با ولايت و حكومت ]

با يك نگاه و سير اجمالي به روايات و فتاواي فقها براي ما دو نتيجه اساسي حاصل گرديد، نتيجه اول اينكه دين اسلام آن گونه كه برخي از افراد ناآگاه و ساده انديش پنداشته اند و يا آن گونه كه برخي از علماي ساده انديش تحت تأثير القائات استعمارگران و دست نشاندگان آنان گفته اند نيست كه فقط منحصر به پاره اي اعمال عبادي و آداب و مراسم شخصي باشد. بلكه اسلام نظامي است گسترده و فراگير كه جميع آنچه انسان بدان نيازمند است و تمام آنچه در زندگي دنيوي و امور اخروي خود از ابتداي خلقت تا آخرين مراحل زندگي در امور فردي و اجتماعي با آن روبروست، و همه آنچه بر انسان واجب است و يا سزاوار است كه وي در قبال