responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 137

كسي كه مي‌داند حب دنيا و مقام و رياست رأس تمام گناهان است و مي‌داند خطر بازگشت به اعقاب در ميان نومسلمانان حجاز همچنان وجود دارد و خداوند اين خطر را از قبل گوشزد فرموده كه (و ما محمد الارسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم).[1]

آيا پيامبري كه خود آن گونه كه در صحيح بخاري و جاهاي ديگر درج شده فرموده است :

"روز قيامت مرداني از امت من را مي‌آورند كه فرشتگان دوزخ آنان را به طرف آتش مي‌كشند، من مي‌گويم : خداوند اينان اصحاب من هستند، در جواب گفته مي‌شود: تو نمي داني اينان پس از تو بدعتها پديد آوردند، و من همان سخن عبد صالح (عيسي)(ع) را مي‌گويم كه گفت : تا من در ميان آنان بودم خود گواه بر اعمالشان بودم اما از آن هنگام كه مرا به نزد خود فراخواندي خود مراقب و نگهبان آنان بودي، آنگاه در جواب من گفته مي‌شود: از آن زمان كه تو از آنان مفارقت كردي اينان از دين تو مرتد شده و به اعقاب خويش بازگشت نمودند."[2]

حال آيا چنين پيامبري كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت، با آن همه عقل و درايت و فراست، و آن همه اهتمامي كه به انتشار و گسترش اسلام داشت، مي‌توان گفت و آيا عقل مجاز مي‌شمارد كه گفته شود: چنين پيامبري امر دين و امت را مهمل گذاشته و امر رهبري امت پس از خود را مشخص ننموده و تكليف مسلمانان را در اين امر مهم معين نكرده باشد؟!

چگونه است كه اگر رئيس يك اداره و يا كدخداي يك روستاي كوچك بخواهد به مسافرتي كوتاه برود كسي را به عنوان جانشين براي خويش مشخص مي‌كند و مردم را براي حل و فصل امور به وي ارجاع مي‌دهد، و يا شخص پيامبراكرم 6 هنگامي كه به يك غزوه و يا مسافرتي تشريف مي‌بردند در شهر كوچك مدينه براي خويش جانشيني مشخص مي‌فرمودند و مردم را در امور خصوصي و عمومي به آنها ارجاع مي‌دادند كه اسامي آنها در كتابهاي تاريخ ثبت و ضبط است، پس چگونه مي‌توان به چنين پيامبري نسبت داد كه مسأله جانشيني پس از خود را مسكوت گذاشته است ! آيا پيامبراكرم 6 مسأله مهم جانشيني را پس از خود مبهم گذاشت ؟ آيا اين ابهام و اهمال از روي عمد بوده و يا از روي غفلت و فراموشي ؟!

[1] "محمد نيست مگر پيامبري كه پيش از وي نيز پيامبراني بودند، اگر درگذرد به مرگ يا شهادت، شما به دين جاهليت خود دوباره باز خواهيد گشت ؟!) [آل عمران (3): 144].
[2] يجاء برجال من امتي فيؤخذ بهم ذات الشمال، فاقول : يا رب اصيحابي، فيقال : انك لاتدري ما احدثوا بعدك، فاقول كما قال العبد الصالح : و كنت عليهم شهيدا ما دمت فيهم، فلما توفيتني كنت انت الرقيب عليهم، فيقال : ان هؤلاء لم يزالوا مرتدين علي اعقابهم منذ فارقتهم . (بخاري، ‌127/3 در تفسير سوره مائده ; و ترمذي، ‌4/5 در تفسير سوره انبياء).
اسم الکتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 137
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست