اسم الکتاب : اسلام دين فطرت المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 201
نمي كردند كه براي مردم، متناقض و ناسازگار جلوه كند. هنگام پيروزي و شكست
روحيه اي يكسان داشتند و آن همانا توجه به خداي يگانه بود.
پيامبران اصولگرا بودند و هر روز به رنگي در نمي آمدند و سياست بازي
نمي كردند. ارزشهاي ديني براي آنان همواره يك اصل بود. بر همان اساس به
معاهدات خود با مردم و طرفهاي معاهده پايبند بودند و هيچ گاه به آن خيانت
نمي كردند. (و ما كان لنبي أن يغل )[1] "و هيچ پيامبري را نسزد كه خيانت ورزد."
پيامبران با مخالفت هاي زيادي از ناحيه كساني مواجه ميشدند كه تعاليم آسماني
آنان را براي منافع خود خطرناك ميديدند و به رغم كارشكني و آزار و اذيت، از آنها
گذشت ميكردند، و راه صواب را اين ميدانستند. همواره از مظلومان دفاع
ميكردند و حق طلبي جزء اصول و آرمانهاي آنان بود. مردماني امين و با صداقت
بودند. و هيچ گاه براي پيشبرد اهداف خود از حيله و مكر استفاده نكردند. براي
رسيدن به هدف هرچند متعالي خود هر وسيله اي را مباح ندانستند. با مؤمنان و
حق طلبان و توده هاي مردم رفتاري متواضعانه داشتند; و در صورت لزوم، مردان
جهاد و مبارزه و شمشير بودند. جز خوف خدا، ترسي به دل راه نمي دادند و همواره دل
در گرو خدا داشتند و متوكل به او و در يك كلام شيفته بندگي خدا و موحدي به تمام معناي
كلمه بودند.
آنان با مردم ميزيستند و جزئي از جامعه اي بودند كه تلاش ميكردند تا كشتي
آن را به ساحل برسانند. با زهد و سادگي و در ميان توده هاي مردم زندگي ميكردند.
حضرت علي (ع) درباره رفتن موسي و هارون (ع) به نزد فرعون ميفرمايد:
"با لباسهاي پشمين و در حالي كه هريك از آنان عصايي به دست داشتند به دربار
فرعون رفتند و با او شرط نمودند كه اگر تسليم خدا گردد سلطنتش پايدار و عظمتش
باقي خواهد ماند. وقتي فرعون آنان را ديد گفت : "الاتعجبون من هذين": "آيا از اين
دو نفر در شگفت نيستيد؟" (فرعون با اين لحن تمسخرآميز درصدد برآمد كه آنان را
تحقير كند، كه مثلا دو تا چوپان آمده اند و مدعي پيغمبري شده و ميخواهند من