اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 326
و شايد ملائكه موجودات ماقبل و فساد آنها را ديده بودند كه در جواب خدا
عرض كردند: (أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و
نقدس لك)[1] ميخواهي در زمين موجوداتي را قرار بدهي كه فساد و خونريزي كنند
در صورتي كه ما تسبيح و تقديس تو را ميگوييم . كه معلوم ميشود ملائكه ذهنشان
مسبوق به اين فساد و خونريزي بوده است . از كجا كه انسانهايي نيامده باشند و
در اثر پيشرفت در تمدن دنيايي كه فاقد فرهنگ و معنويت بوده است به جايي
رسيده باشند كه بمبهاي نوتروني و هيدروژني درست كرده باشند و بعد خودشان
نسل خودشان را منقرض كرده باشند؟
اين كه ميفرمايد: "و استأدي الله" به اين معناست كه خدا طلب تأديه كرد و
به ملائكه گفت : آن امانتي را كه پيش شما گذاشتم ادا كنيد. در آيه ديگر فرمود:
گل خشك شده اي كه آن گل از لجن صاف شده يا متعفن درست شده، هرگاه خلقت
آن تمام شد و نفخ روح در آن شد براي او سجده كنيد و براي او خاضع شويد.
اين پيمان قبل از خلقت آدم از ملائكه گرفته شده بود، و سر آن ايجاد آمادگي در
ملائكه است، چنانچه در انسان نيز اين مسأله وجود دارد و سبب كمال انسان
ميشود. و پس از نفخ روح در كالبد آدم خداوند فرمود: اكنون وقت اداي امانت و
عمل به پيمان است، زيرا قبل از نفخ روح كمال مطلوب در آدم به وجود نيامده بود،
و آنچه مهم است رشد و حركت خاك است كه از آن خاك پست ماده به تجرد و
ادراك كليات و ارتباط با عالم غيب و به حدي از كمال برسد كه ملائكه نمي توانند به
آن حد برسند و نمونه اكمل آن پيامبراكرم 6 است كه جبرئيل امين نيز به آن مقام
نتواند رسيد و گفت : (لو دنوت انملة لاحترقت)[2] اگر سرانگشتي نزديك تر