responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 227

«طرد طاغوتيان»

زمانى على امينى- نخست وزير وقت- به منزل ايشان آمد، و درخواست ملاقات كرده بود. معظم له با كمال صراحت و شجاعت او را نپذيرفته بود. او گفته بود مى‌خواهم ببينم خواسته‌هاى آقا چيست؟ ايشان فرموده بود: خواسته و تقاضاهايم در اعلاميه‌ها منعكس شده مى‌توانيد آنها را ملاحظه كنيد. امينى با كمال خفت و خوارى تعدادى از اعلاميه‌ها را گرفته و از همانجا برگشته بود. چند روز بعد شخصى به نام بهبهانى آمده بود و اظهار داشته بود: از سوى شاه براى ملاقات با آقا و گفتگو با ايشان آمده‌ام، كه آقا او را نيز طرد كرده و نپذيرفته بودند.

همچنين يكى از محترمين به حضورشان آمده و خواهش كرده بود كه ايشان اجازه دهند شريف‌امامى به حضورشان بيايد و درباره برخى امور و جريانات مملكتى گفتگو كنند. معظم له فرموده بودند: «اگر مى‌دانستم براى اين منظور آمدى تو را هم راه نمى‌دادم.»

اين در حالى بود كه در خانه معظم له به روى همه حتى فقرا و بى‌چاره‌گان باز بود و همه مى‌آمدند و به راحتى با آقا ديدار مى‌كردند و حرف خود را مى‌زدند. و آقا با احترام و ادب با آنها برخورد مى‌كرد. ولى اجازه نمى‌داد يكى از طاغوتيان به منزل ايشان بيايد. كه اين نشان از روح بلند و مقام معنوى و ظلم‌ستيزى معظم له مى‌باشد.

در كتاب خاطرات «علم» آمده است، روزى خدمت اعلا حضرت شاه رسيدم شاه در اطاق كار با ناراحتى قدم ميزند به مجرد اينكه وارد شدم و اداء احترام كردم با عصبانيت به من گفت: اين گلپايگانى از من چه مى‌خواهد.

اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 227
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست