اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى الجزء : 1 صفحة : 165
«اين عسل را تناول كنيد»
آقا فرموده بودند: در سفرى كه به عتبات عاليات مشرف شده بودم. مدت
اقامت در نجف در حجره مرحوم آقاى حاج شيخ على مشكاة ساكن بودم. روزى بعد از زيارت
به حضرت امير عليه السّلام به حضرت عرض كردم كه اگر اين زيارت ما قبول هست يكجورى
عنايت فرمائيد و به ما فهمانيد. همان شب در عالم رؤيا ديدم مشرف شدهام حرم حضرت
امير عليه السّلام ضريح حضرت تا سينه من مىباشد و من يك سر و گردن از ضريح بلندتر
بودم، يك قدح عسلى روى ضريح بود كه شفافيت عسل هنوز در ذهن من هست.
ناگهان ندا آمد: «سيد محمد رضا از اين عسل تناول كنيد»! من مقدارى از
عسل را خوردم، در عمرم چنين عسلى نديدهام. سپس عرض كردم اجازه دهيد كه بقيهاش را
ببرم براى سيد [سيد ابو الحسن اصفهانى كه مرجعيت شيعه آن زمان بر دوش او بود اين
قضيه نهايت احترام ايشان نسبت به بزرگان و مراجع را نشان مىدهد كه بايد از ايشان
درس گرفت] ندا آمد كه «سهم ايشان داده شده است و اين مخصوص شماست.» من همه عسل را
خوردم از خواب بيدار شدم ديدم شيرينى عسل هنوز در دهانم هست.
بقيه داستان را آقاى مشكاة چنين توضيح داده بود: آقا مرا از خواب
بيدار كردند و فرمودند: «آشيخ على من الان ميهمان حضرت امير المؤمنين عليه السّلام
بودم. حضرت به من
اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى الجزء : 1 صفحة : 165