responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 146

كسى با ناراحتى از منزلشان بيرون نرود. به هر مراجعه‌كننده‌اى به گونه‌اى رضايت‌بخش پاسخ مى‌داد. حتى اگر كسى نياز مالى داشت به ايشان مراجعه مى‌كرد، معظم له او را مأيوس برنمى‌گرداند. بخاطر دارم روزى پيرمردى نيازمند كه گهگاه به منزل ايشان مراجعه مى‌كرد و كمك مالى مى‌گرفت وارد شد و در حضور آقا نشست و اظهار داشت كه پسرم تصميم ازدواج دارد و من از عهده مخارج آن برنمى‌آيم. آقا هفتاد هزار تومان نزدشان موجود بود كه يكى از افراد خير آن را به همين منظور به ايشان تقديم كرده بود تمام اين مبلغ را به آن پيرمرد دادند. پيرمرد به قدرى خوشحال شد كه كفشهايش را عوضى پوشيد و با عجله رفت. من به آقا عرض كردم خوب بود اين مبلغ را به چند نفر سيد نيازمند مى‌داديد فرمودند: من اين وجه را براى فلانى كنار گذاشته بودم كه بدهم ظاهرا قسمتش نبود اول خواستم نصف كنم و امّا سپس بنظرم رسيد مخارج سنگين است و اين هم سيد مستحقى است حالا كه حواله شده همه را به ايشان مى‌دهيم.

باز نقل كردند، شخصى با مرحوم حجة الاسلام آقاى شاكرى اصطكاكى پيدا كرده بود و خواستار اين شد كه خدمت آقا برسند وقتى خدمت آقا رسيد با آهنگ بلند شروع كرده به اعتراض كردن و از آقاى شاكرى شكايت كردن كه او به من اهانت كرده و بر من توهين نموده آقا با اخلاق خوش سؤال كردند چه كرده؟ جواب گفت با مشت به سينه‌ام زده است آقا با يك اخلاق پسنديده فرمودند ديه با عاقله است، شما بيائيد و بجاى آن، يك مشت در سينه من بزنيد، كه آن شخص از گفتار و رفتار خودش پشيمان گرديد و دست آقا را بوسيد و مورد عنايت و لطف آقا قرار گرفت.

اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 146
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست