كارهائى انجام دهند؛ يا بگويد: بعد از مرگش
چيزى از مال او ملك كسى باشد، يا اينكه چيزى از مال او را بكسى تمليك يا صرف در
خيرات و مبرات كنند يا براى اولاد خود و كسانيكه اختيار آنان با اوست قيّم و
سرپرست معين كند و كسى را كه باو وصيت ميكنند وصى ميگويند.
مسئله 2704- كسيكه نميتواند حرف بزند، اگر با اشاره مقصود خورا
بفهماند، براى هر كارى ميتواند وصيت كند ولى كسيكه ميتواند حرف بزند بنابر احتياط
اكتفا باشاره يا نوشته نكند.
مسئله 2705- اگر نوشتهاى بامضاء يا مهر ميت ببينند، چنانچه مقصود او
را بفهماند و معلوم باشد كه براى وصيت كردن نوشته، بنابر احتياط لازم بايد تا
مقدار ثلث مطابق آن عمل كنند ولى نسبت بسهم صغير اين احتياط خلاف احتياط است لكن
بعد از بلوغ تا مقدار ثلث اين احتياط را ترك نكند بلكه اگر بدانند مقصودش وصيت
كردن نبوده و چيزهائى را نوشته است كه بعدا مطابق آن وصيت كند، احتياط واجب آنستكه
بآن عمل نمايند و نسبت بسهم صغير احتياط مراعات شود.
مسئله 2706- كسيكه وصيت ميكند بايد عاقل باشد و از روى اختيار وصيت
كند و بايد سفيه نباشد يعنى: مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكند ولى بالغ بودن
شرط صحت وصيت نيست و همينقدر كه وصيتكننده ده سال داشته باشد و راههاى خير و
كارهاى نيك را بشناسد ميتواند بكارهاى خير وصيت كند.
مسئله 2707- كسيكه از روى عمد بقصد خودكشى مثلا زخمى بخود زده يا
سمّى خورده است كه بواسطه آن؛ يقين يا گمان به مردن او پيدا مىشود، اگر وصيت كند
كه مقدارى از مال او را بمصرفى برسانند، صحيح نيست.
مسئله 2708- در وصيت تمليكيّه قبول موصى له معتبر است پس اگر شخصى
وصيت كند كه چيزى بكسى بدهند در صورتى آنكس آنچيز را مالك مىشود كه وصيت را قبول
كند و لازم نيست قبول بعد از موت وصيتكننده باشد بلكه اگر پيش از موت او هم باشد
كفايت مىكند بلى اگر قبول پيش از موت وصيتكننده باشد به مجرد قبول آنچيز را مالك
نمىشود بلكه بعد از موت وصيتكننده بدون