گفته ميشود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و
آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.
مسئله 1864- اگر انسان يازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و
نقره باشد، اول ماه دوازدهم بايد زكوة آنرا بدهد ولى اول سال بعد را بايد بعد از
تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.
مسئله 1865- اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بين سال
بالغ شود، بايد اول سال را اول بالغ شدن خود قرار دهد.
مسئله 1866- بنابر احتياط واجب وقت واجب شدن زكوة گندم و جو وقت دانه
بستن آنها است و زكوة كشمش نيز بنابر احتياط وقتى واجب مىشود كه غوره است و موقعى
هم كه رنگ خرما زرد يا سرخ شد بنابر احتياط زكوة آن واجب ميشود و اگر اتفاقا
ملاحظه موقعى كه بآنها گندم و جو و انگور و خرما گويند موافق با نفع فقرا باشد
احتياط واجب ملاحظه صرفه فقراء است مثل آنكه كسى مالك گندم يا جو شود بعد از بسته
شدن دانههاى آنها و پيش از آنكه بآنها گندم و جو بگويند كه در چنين صورتى احتياط
واجب آنستكه زكوة آنرا مالك دوّم نيز بدهد ولى وقت دادن زكوة در گندم و جو موقع
خرمن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعى است كه انگور، كشمش و رطب، تمر
شده باشد.
مسئله 1867- اگر موقع واجب شدن زكوة گندم و جو و كشمش و خرما كه در
مسئله پيش گفته شد، صاحب آنها بالغ باشد؛ بايد زكوة آنها را بدهد.
مسئله 1868- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال
ديوانه باشد، زكوة بر او واجب نيست. ولى اگر در مقدارى از سال ديوانه باشد و در
آخر سال عاقل گردد، بنابر احتياط مستحب زكوة را بدهد.
مسئله 1869- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقدارى از
سال مست يا بيهوش شود، زكوة از او ساقط نمىشود و همچنين است اگر موقع واجب شدن
زكوة گندم و جو و خرما و كشمش مست يا بيهوش باشد.
مسئله 1870- مالى را كه از انسان غصب كردهاند و نميتواند در آن تصرف
كند زكوة ندارد ولى اگر زراعتى را از او غصب كنند و موقعيكه زكوة آن واجب