اسم الکتاب : آینه یقین (ترجمه کشف الیقین) المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 140
بحث نهم حلم و بردبارى آن حضرت 7
ترديد نيست كه على 7 از همه مردم بردبارتر و شكيباتر بود، گواه زنده بر اين مطلب اين است كه حق
او را گرفته و از رتبهاش او را بركنار و مقهورش ساختند و قدرت پوشالى قدّاره به
دستان بر او تحميل گرديد، اما آن حضرت شكيبايى پيشه كرد و خشم خود را فرو خورد و
بردبارى نمود.
[1] صاحب مناقب از ابو
ايّوب انصارى بازگو نموده و گويد: به رسول اكرم 6
[1]. مناقب خوارزمى فصل نهم، حديث 11، ص 62؛
ترجمه امام على 7 من تاريخ دمشق ابن عساكر، ج 1، ص 260، حديث 303 از
على بن على هلالى، از پدرش نقل كرده كه گفت:« بر پيامبر 6 در آن بيمارى آخر كه موجب رحلت پيامبر شد وارد شدم ديدم كه فاطمه 3 بر بالين پدر نشسته است. در آن هنگام فاطمه 3 شروع كرد به
گريه كردن، چنان كه صداى گريه وى بلند شد و رسول خدا 6 چشم خود را باز كرد و به او نگاه نمود و فرمود: حبيبه من فاطمه، چه چيزى تو
را به گريه واداشته است؟ فاطمه 3 جواب داد، ترس از اين كه بعد از تو
حرمت مرا ضايع كنند! پيامبر فرمود: خداوند به زمين نظر كرد و پدرت را برگزيد و به
رسالت برانگيخت، سپس نظر ديگر به آن انداخت و شوهرت را برگزيد و به من وحى كرد تا
تو را به عقد وى درآورم. اى فاطمه! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند هفت ويژگى به ما
مرحمت كرده كه به هيچ كس پيش از ما و پس از ما عطا نكرده است:
1. من خاتم پيامبران و گرامىترين
آنها نزد خدا و محبوبترين خلق وى هستم و من پدر توام.
2. وصىّ من بهترين اوصيا و
محبوبترين آنها نزد خداست و او شوهر توست.
3. و شهيد ما بهترين شهيد و
محبوبترين آنها نزد خداست و او حمزة بن عبد المطلب است كه عموى تو و شوهرت
مىباشد.
4. و از ماست صاحب دو بال سبز كه
همراه فرشتگان در بهشت به هر جا كه خواهد پرواز مىكند و او پسر عمّ پدرت و برادر
شوهرت مىباشد.
5 و 6. و از ماست دو سبط اين امت
كه فرزندانت حسن و حسين هستند و آنان سيّد جوانان بهشتاند و قسم به آن كه مرا به
رسالت برانگيخت پدر آنان از آنان بهتر است.
7. اى فاطمه! قسم به آن كه مرا
مبعوث كرد كه يكى ديگر از آن ويژگيها مهدى اين امت است كه از آن دو سبط است.
وى وقتى دنيا به هرج و مرج دچار
مىشود و فتنهها آشكار مىگردند و راههاى اميد مردم قطع مىگردد و برخى از مردم
برخى ديگر را غارت مىكنند و بزرگى بر كوچكى رحم نمىنمايد و كوچكى، فرد بزرگسالى
را احترام نمىگذارد، در آن هنگامه، خداوند كسى را به سوى مردم مىفرستد كه دژهاى
گمراهى و قفلهاى غفلت بر دلها را باز و فتح مىنمايد و دين را در آخر الزمان اقامه
مىسازد، چنان كه من در اول زمان آن را به وجود آوردم و دنيا را پر از عدل و داد
مىنمايد، پس از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد.
اى فاطمه! محزون مباش و گريه مكن،
زيرا خداوند به تو بخشندهتر و مهربانتر از من است و اين مهربانى حق، به دليل مكان
و منزلت تو در نزد من است و ارزشى كه در قلب من دارى و خداوند تو را به بهترين و
شريفترين خاندان من و برترين آنها از نظر مقام و منصب و مهربانترين آنها و
دادگرترين و بيناترين مردم به دين تزويج كرد و من از خداوند خواستم كه تو نخستين
كسى از اهل بيتم باشى كه به من ملحق مىشوى! در اين روايت نكاتى مهم وجود دارد كه
بايد به آنها اشاره شود:
1. آن كه در روايت بيمارى رسول
خدا 6 را بيمارى منجرّ به وفات معرفى نموده
ُ« شكاته التى قبض فيها»
؛ 2.
گريه فاطمه 3 را گريه
با فرياد نام برده است
ُ« فبكت حتى ارتفع صوتها»
؛ 3. پرسش رسول اكرم 6 از علت گريه فاطمه 3
ُ« ما الذى يبكيك؟»
و جواب آن بانو
ُ قالت: اخشى الضيعة من بعدك»
يعنى از كينهاى كه منافقان اعراب
در دل دارند و منتظرند كه فرصت انتقام را به دست آورند و اين فرصت جز بعد از وفات
شما براى آنها پديد نخواهد آمد، خائفم كه نكند از من انتقام بگيرند؛ 4. اخبار رسول
اكرم 6 و بيان فضائل و برترى خاندانش گرچه مظلوم واقع
شوند؛ 5. گزارش وى از هرج و مرج دنيا و اين كه حكومت مهدى 7 بايد پديد
آيد تا فتنهها را خاموش نموده و امنيت و عدالت را در سراسر گيتى برقرار نمايد.
با توجه به مجموع روايت، علاوه بر
نكات مزبور، رسول خدا 6 دخترش را تسلى و دلدارى داد و
فرموده است: دخترم محزون و گريان مباش، چرا كه خداوند با رأفت و رحمت خاصش كه از
مهربانى من نسبت به تو برتر است، تو را از گزند دشمنان نگهدارى خواهد نمود و در
پايان فرمود از خدا خواستم كه نخستين فردى كه به من ملحق مىشود تو باشى؛ ذخائر
العقبى، ص 135، و احقاق الحق، ج 4، ص 107؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 156 و ج 8، ص 253؛
احقاق الحق، ج 5، ص 271؛ اسد الغابه، ج 4، ص 42؛ مناقب ابن مغازلى، ص 101، حديث
144؛ منتخب كنز العمّال، در حاشيه مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 31؛ ينابيع المودّة ص
232؛ مقتل خوارزمى، فصل پنجم، ص 67 با اختلاف در لفظ و اضافات ديگر؛ احقاق الحق، ج
4، ص 104 به بعد با ذكر مصادر متعدد. اين روايت با شماره 330، در ص 279 از ابو
ايوب انصارى و در روايت شماره 332، در ص 280، از ابو سعيد خدرى با اختلاف اندكى در
لفظ، در همين كتاب بعدا خواهد آمد.
اسم الکتاب : آینه یقین (ترجمه کشف الیقین) المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 140