responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس    الجزء : 1  صفحة : 183

مى‌نگريستند. ابن لهيعه‌[1] حديثى را آورده كه ما به قدر ضرورت از آن گرفتيم، گويد:

به طواف كعبه بودم كه به مردى برخوردم كه مى‌گفت: خداوندا مرا بيامرز و نمى‌بينم كه بيامرزيم.

بدو گفتم: اى بنده خدا از خدا بترس و چنين مگو، چه اگر گناهانت چون قطرات باران يا برگ بر درختان زياد باشد، و از خدا آمرزش بخواهى خدا مى‌آمرزيدت، زيرا او غفور و رحيم است.

به من گفت: نزديك بيا تا قصه‌ام را به تو بگويم، نزدش رفتم، گفت: بدان كه ما پنجاه نفر بوديم كه با رأس مبارك حسين به شام رفتيم، شب كه مى‌شد سر را در ميان تابوتى مى‌نهاديم، و در پيرامون آن به ميگسارى مى‌پرداختيم، شبى يارانم ميگسارى كرده مست شدند و من آن شب نخوردم، چون پرده سياهى شب فرو افتاد رعد و برقى برخاست كه ديدم درهاى آسمان گشوده گشت، و آدم و نوح و ابراهيم و اسحاق و اسماعيل و پيامبر ما محمّد 6 و عليهم أجمعين به همراه جبرئيل و جمعى از فرشتگان فرود آمدند.

جبرئيل به تابوت نزديك شد و سر انور را از تابوت بدر آورده و به سينه گرفته و بوسيدش، و تمام انبياء نيز چنان كردند، و پيامبر بر سر حسين گريست و انبياء وى را تعزيت و تسليت گفتند.

جبرئيل عرضه داشت: اى محمّد، خداى متعال فرمانم داد كه در باره امّتت از تو پيروى كنم، اگر امر كنى زمين را به لرزه در آورده و بالايش را به پايين فرو برم آن گونه كه با قوم لوط كردم.

پيامبر 6 فرمود: نه اى جبرئيل، چه مرا با اينان موقفى است در نزد خدا[2].


[1]- ابن لهيعه: عبد اللَّه بن لهيعة بن مرغان الحضرمى مصرى، ابو عبد الرحمن، محدث مصر و قاضى آن، و از نويسندگان و جمع‌كنندگان علم و از كوچندگان در راه علم بود وفات سال 174 ه. ق.

الولاة و القضات: 368.

[2]- در نسخه« ب» آمده: بعد بر سر مطهّر نماز گزاردند، بعد گروهى از فرشتگان آمدند و گفتند:

خدا ما را مأمور كشتن اين پنجاه نفر كرده است، پيامبر فرمود: مأموريت خود را انجام دهيد، با حربه به پنجاه نفر زدند، يكى از آنان قصد من كرد تا حربه‌اى بر من بنوازد، گفتم: يا رسول اللَّه الامان، فرمود: برو خدايت نيامرزد، صبح كه شد ديدم همه همراهيانم خاكستر گشته‌اند.

و در نسخه« ع» بعد از اين قصه آمده:

در پاورقى محمّد بن النجّار شيخ المحدثين بغداد در شرح حال على بن نصر شبوكى زيادتى ديدم كه به اسنادش در اين حديث آورده: چون سر حسين 7 را مى‌بردند، به ميگسارى نشستند و يكى سر را آورد كه ناگاه، دستى نمايان شد و با قلم آهنين بر ديوار نوشت:

\sُ أ ترجو أمّة قتلت حسينا\z شفاعة جدّه يوم الحساب‌\z\E قوم چون اين را شنيدند سر را گذاشتند و به هزيمت رفتند.

اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس    الجزء : 1  صفحة : 183
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست