اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 180
فرمان جنگ را بداد.
راوى گويد: جنگى سخت در
گرفت و جمعى از عرب كشته شدند.
اصحاب ابن زياد لعنة
اللَّه به در خانه عبد اللَّه بن عفيف رسيده و در را شكسته و بر وى هجوم بردند.
دخترش گفت: همان كسانى
آمدند كه از آنها بر حذر بودى.
عبد اللَّه گفت: به زيان
تو نيست، شمشيرم را به من بده، شمشير را گرفته و از خود دفاع مىكرد در حالى كه
مىگفت:
انا بن ذى الفضل عفيف الطّاهر
عفيف شيخى و ابن امّ عامر
من فرزند عفيف طاهر صاحب
فضلم، پدرم عفيف و مادرم ام عامر است
كم دارع من جمعكم و حاسر
و بطل جدلته مغاور
چه بسيار قهرمانان زره
پوش و بىزره شما را در ميدان جدال در تنگناى مرگ فرو افكندم و دخترش همواره
مىگفت: پدرم كاش من مردى بودم و در پشت با اين قوم تبهكار كه كشندگان عترت
ابرارند مىجنگيدم.
دشمن دور عبد اللَّه را
از هر طرف بگرفته بود او از خويشتن دفاع مىكرد، و هيچ كس را توان چيرگى بر وى
نبود، از هر سوى كه بدو حمله مىشد، دختر جهت حمله را به پدر مىگفت، تا آن جا كه
همگان يورش برده و احاطهاش نمودند.
دخترش مىگفت: امان از
خوارى، پدرم محاصره شد و ياورى ندارد كه ياريش رساند.
عبد اللَّه شمشيرش را
مىچرخانيد و مىگفت:
اقسم لو يفسح لى عن بصرى
ضاق عليكم موردى و مصدرى
سوگند مىخورم اگر چشمم
بينا بود، ورود و خروجم كار را بر شما تنگ مىكرد راوى گويد: عبد اللَّه در پرّه
محاصره بود تا دستگير شد و به نزد ابن زيادش بردند.
ابن زياد چون بديدش گفت:
حمد مر خداى را كه خوارت كرد.
اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 180