اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 177
تو و آنان جمع فرموده، بعد تو محاجّه و مخاصمه شوى، بنگر
پيروزى از آن چه كسى خواهد بود، مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه.
راوى گويد: ابن زياد به
غضب در آمد و گويا قصد قتل زينب را كرد.
عمرو بن حريث[1] گفت: اى
امير، او زن است و زن به گفتهاش مؤاخذه نگردد.
ابن زياد: براستى كه خدا
با قتل برادر طاغى تو و عاصيان از اهل بيتت قلبم را شفا بخشيد!!! زينب 3: بزرگ مرا كشتى، شاخههايم را قطع كردى، و بنيادم را از بن بر آوردى، اگر
شفاى تو اين بود كه بدان رسيدى.
ابن زياد لعنة اللَّه
عليه: اين زن سجع پرداز است (با آرايه سخن مىگويد) سوگند به جانم پدر تو نيز شاعر
بود.
زينب 3: اى
ابن زياد، زن را با سجع چه كار؟
بعد ابن زياد عليه
اللّعنة به علىّ بن الحسين توجّه كرد و گفت: اين كيست؟
گفته شد: علىّ بن
الحسين.
ابن زياد: مگر علىّ بن
الحسين را خدا نكشت؟! زين العابدين 7: برادرى به نام على بن الحسين
داشتم كه مردم او را كشتند.
ابن زياد لعنة اللَّه
عليه: بلكه خدا او را كشت.
سجّاد 7:
«خداوند به گاه مرگ جانها را مىگيرد».[2]
ابن زياد عليه لعائن اللَّه: تو را آن جرأت است كه جوابم را بگويى، ببريدش و گردش
را بزنيد.
[1]- عمرو بن حريث بن عمرو بن عثمان بن عبد اللَّه
المخزومى، از ابى بكر و ابن مسعود روايت كرده، و ازو پسرش جعفر و حسن عرنى و مغيرة
بن سبيع و ديگران روايت كردهاند، خانه او پايگاه دشمنان اهل البيت بوده، از سوى
زياد بن ابيه و فرزندش عبيد اللَّه ولايت كوفه يافت، هلاكتش سال 85 ه بود. سير
اعلام النبلاء 3/ 417- 419، الاعلام 5/ 76.